خاطرات جلای وطنکنندگان جانبدربرده از سرکوب دهه ۱۳۶۰ در ایران
۱۳۸۶ آبان ۲۴, پنجشنبهناصر مهاجر هم اکنون کتابی دیگر را در دست انتشار دارد در مورد خاطرات کسانی که توانستند از سرکوب در ایران بگریزند و در کشورهای دیگر پناه جویند.
- مصاحبهای با ناصر مهاجر
دویچهوله: آقای مهاجر، پس از انتشار کتابهای خاطرات زندان، شما پروژهی جدیدی را در دست دارید که شاید بتوانیم بگوییم به از جانبهدربردگان از زندانهای جمهوری اسلامی میپردازد. میتوانید به اختصار دربارهی این کار جدیدتان توضیح بدهید؟
ناصر مهاجر: این کاری که ما شروع کردیم، در واقعیت دوسال پیش شروع شده است. هدف این بوده که بتوانیم تصویری بدهیم از کسانی که از سال ۱۳۶۰ تا ۱۳۶۷ به خارج از کشور گریختند. همان طور که خودتان به خوبى آگاهید، پس از ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ بسیاری از مبارزین و بسیاری از کسانی که به یک ایران دموکرات یا به یک ایران غیراسلامی (لاییک) میاندیشیدند، به زندان افتادند. درصد بسیار بزرگى از کسانى که در آن دوره به زندان افتادند، از بین رفتند. همانطور که اشاره کردید ما در "کتاب زندان" به زندانیهای جمهوری اسلامی و به جانباختگان زندان جمهوری اسلامی پرداختهایم. کتابى که اکنون من و سه تن از دوستانم در دست تهیه داریم، میپردازد به کسانی که در سال هاى ۶۰ به زندان نیافتادند و توانستند از ایران فرار کنند. این کتاب در حقیقت سه مرحله از زندگى به قول شما جان به در بردگان را دربرمیگیرد. یک، چه شرایطی موجب شد که آدم ها به زندگی مخفی روی بیاورند و یا احساس کنند که تحت پیگرد قرار دارند. دو، به چه ترتیب از ایران خارج شدند و ازمرز گذشتند. سه، چگونه خودشان را به کشوری رساندند که امروز در آن زندگی میکند. کتاب به گونه اى تاریخ اجتماعی و سیاسی ایران را در سالهای ۶۰ بیان میکند. کوشش شده است که در این کار تیپهای مختلف اجتماعی حضور داشته باشند. ما نزدیک به چهار پنج میلیون ایرانی مهاجر و تبعیدی ایرانی در اروپا، آمریکا، کشورهای همسایهی ایران حتا استرالیا و زلاند نو و و و داریم. اینها به دلایل گوناگونی ایران را ترک کردهاند. همچنین کوشش شده است طرز فکرهای مختلف و همچنین اقلیتهای مختلف مذهبی ایران که به خاطر دگر اندیشى و دگرباورى کشور آبا اجدادى شان را ترک کرده اند، در این کتاب بازتاب پیدا کند؛ مشکلات شان به عنوان وابستگان به یک اقلیت مذهبی بازگفته بشود و تضییقاتى که با آن روبرو هستند. این یک ضایعه بسیار بسیار بزرگیست از نظر من و دیگر همکارانم یکى از بزرگ ترین ضایعات، کوچ مردمان و ملیت ها و مذاهب گوناگونى ست که طى قرون و اعصار در کنارهم و زیر یک سقف زندگی مى کردند؛ با تمام مشکلاتى که با هم داشتند، با همگرایى ها و واگرایى هاى شان، و این که جامعه ایران به این ترتیب تهی بشود از ارامنه، از یهودیان، از بهاییان، از زرتشتیان که در درازمدت به ضرر ایران است؛ کشورى که به لحاظ تاریخى چند فرهنگی بوده است. کوشش شده است دلایل این مهاجرتها، این جلای و ترک وطنها در کتاب ثبت بشود. همچنین کوشش شده که نشان داده بشود سه نسلی که ایران را ترک کرده اند، از چه مرزهای مختلفی از ایران خارج شده اند و چگونه و به چه قیمت! در حقیقت میشود این کتاب را بخش دوم یک مجموعه سه پاره دانست که پاره اولش در باره ى زندان بود و پاره ى دومش درباره ى گریز. امیدوار هستیم این زمینهای بشود برای پارهی سوم زندگی چند نسل مردم ایران را.
یعنی پس از این منتظر یک بخش دیگری هم خواهیم بود، که چه هست؟
منتظر یک بخش دیگر هم باید بود. یعنى امیدوارم بتوانیم آنچه بر خانوادههای زندانیان سیاسی و جانباختگان در این سالها گذشته است را منعکس کنیم. این هم گوشه اى دیگر از تاریخ ایران زیر سلطه ى جمهورى اسلامى ست. بهرحال بخشی از ما جان سالم بدر بردند، چه بعد از سالهای طولانی زندانی و چه در اثر گریز از ایران و آمدن به تبعید. (ولی بخشی از ما نیستند) و آن کتابی که بعنوان پارهی سوم این سهپاره در نظر است، پشت دیوارهاى زندان را بازمى تاباند.
در این بخش دوم که راجع به کسانیست که الان به صورت مهاجر یا تبعیدی دارند زندگی میکنند در خارج از کشور، جان بدر بردگان از زندانها، خوانندگان میتوانند انتظار چه چیزهای جدیدی، چه جنبههای جدیدی را داشته باشند؟
واقعا برای من که از ویراستاران این کتاب هستم و به هرحال خودم این دوره را زندگی کردهام و مى توانم بگویم براى همکارانم که وضعیتى مشابه من داشته اند، بسیارى از این نوشته ها حقیقتا شگفت انگیز بوده است. فکر نمیکردیم اینقدر مشکل در مشکل، مشکل در مشکل، مشکل در مشکل وجود داشته باشد و فکر نمیکردم که مسایل بیهوده، واقعا بیهوده، زندگی ها را ویران کرده باشد. و بعد ستمی که بر مردم رفته است و مشکلاتی که ایجاد شده است، چقدر متنوع و گسترده بوده است. هر کس که این کتاب را بخواند متوجه خواهد شد. چون افراد مختلف در مقام های مختلفی صحبت کردهاند. از کسی که مشاور نظامی رییس جمهور بوده تا کسی که رهبر فلان سازمان سیاسی بوده، تا فلان حقوقدان شناخته شده، تا کسی که رییس یا جزو هیات مدیره صنف روزنامهنگاران بوده و... همه این ها در نقطه اى گفته اند: نه! من دیگر نمیتوانم، دیگر نمیتوانم با این وضع ادامه بدهم. و خودش را یکجور در مخالفت با این حکومت تعریف کرده است. و بنابر همین تعریف «سی» خودش را از «سی» آنها، بقول قدیمیها، جدا کرده و بعد راه زندگی مخفی پیش گرفته و بعد تر از ایران خارج شده است. بنابراین وقتی ما این مجموعه را میخوانیم متوجه ابعاد، پیچیدگیها و پوشیدگیهای تمام آن سیاستهایی میشویم که اعمال شد و باعث شد مردمانى نتوانند در آن مملکت زندگی بکنند. یک مورد خیلی جالب برایتان بگویم. یکی از قصههای این کتاب که البته قصه لغت نادقیقیست، چون همه واقعیت است، یکی از ماجراهای این کتاب مورد کسیست که میگوید، من نه جانم در خطر بود، نه زندگیام در خطر بود، نه شغلام در خطر بود و نه هیچ چیز دیگرم. شرفم در خطر بود. و بخاطر این که شرفم را حفظ بکنم و شرافتمندانه زندگی کنم ایران را ترک کردم.
کی میتوانند مشتاقان دیدن این کتاب امیدوار باشند که این کتاب انتشار پیدا میکند؟
امیدوارم تا پایان ماه آیندهی فرنگی این کتاب تمام بشود و در آستانهی سال نوى فرنگی به بازار بیاید. یعنی در سال ۲۰۰۸ این کتاب حتما در بازار خواهد بود، اگر همه چیز خوب پیش برود.
مصاحبهگر: کیواندخت قهاری