حميد صدر
۱۳۸۳ مرداد ۲۱, چهارشنبهنخستين پرسشى كه به ذهن هر تبعيدى خطور مى كند، اين است كه آيا اقامت در يك كشور بيگانه آدمى را با وطن و زبانش نيز بيگانه مى كند. حميد صدر، نويسنده ى ايرانى كه به زبان آلمانى نيز مى نويسد و ترجمه كند، در فصلنامه ى ادبيات ما و فلسفه از نخستين روزهاى اقامت خود در كشور بيگانه زير عنوان «مرزهاى زبان و واقعيت» مى گويد: «در اين اقليم ناشناخته به جاى اينكه واقعيت از راست به چپ نوشته شود، از چپ به راست نوشته مى شد. آن هم با حروفى كه برخلاف عادت نوك خودنويس كاغذ را مدام مجروح مى كرد. آيا آزادى از محيط بسته در آن دوره و كشف دنياى آزاد به پرداختن چنين قيمتى مى ارزيد؟».
نويسندگى نخستين شغل صدر پيش از اولين دوره ى اقامت در كشور بيگانه، اتريش، بود. سال اول در يك خلاء زبانى كامل سپرى شد. شبيه اقامت در يك قرنطينه بود. نفهميدن حتا گاهى توهين بود، چون نه فقط فهم زبان بلكه شعور تو را نيز زير سوال مى برد. صدر كم كم زبان را فرا مى گيرد، اما اين حروف تعريف برايش آزاردهنده است. «همه ى هراسم از اين بود كه «die»، «der»، «das» ناملموس بار حسى كلمات را از بين ببرند.» مشكلى كه البته اغلب ما هنوز هم با آن درگيريم. ۷ سال پس از اقامت در اتريش صدر به طور تصادفى متوجه مى شود، كه زبان در روياهايش به تناوب فارسى و آلمانى مى شود.
كتاب ادبيات آلمان در تبعيد و سخنرانى ارنست بلوخ، نويسنده ى تبعيدى آلمانى، در اين كتاب او را به خود مى آورد. بلوخ براى مهاجران آلمانى در امريكا مى گويد: «به هرحال ما آلمانى حرف مى زنيم. ما اين زبان را با خودمان به اينجا آورده ايم و با آن كار مى كنيم. همزمان اما اين سوال مطرح مى شود كه ما به عنوان نويسنده ى آلمانى در كشورى با زبان ديگر چگونه كار خود را دنبال خواهيم كرد. چگونه خود را زنده نگاه خواهيم داشت. پاسخ اين است كه ما زنده مانديم.» همچنان كه حميد صدر زنده ماند، بدون آنكه با ميهن خود و زبان مادريش بيگانه شود. بدون آنكه به قول شاملو فارسى _ گليسى صحبت كند.