حزبالله فرمانبردار محض تهران نيست!
۱۳۸۵ مرداد ۱۱, چهارشنبهجمهورى اسلامى ايران و حزبالله لبنان
روزنامهى آلمانى «زود دويچه تسايتونگ» (Süddeutsche Zeitung) سرمقالهى خود را به موضوع بحران خاورميانه اختصاص داده و در تحليلى در رابطه با دامنهى نفوذ ايران در لبنان از جمله مىنويسد: «جنبش حزبالله پس از سال ۱۹۸۲ هنگامى كه اسراييلىها براى نخستين بار با ارتش خود در لبنان بودند، توسط ايرانىها در اين كشورساخته شد. از آن زمان تا كنون اين كودك تربيت شده به جنبشى از نظر سياسى و نظامى خودآگاه تبديل شده است، به نمايندهى شيعيان يعنى بزرگترين گروه مذهبى در لبنان و به دولتى در دولت. حزبالله لبنان ماليات مىگيرد، تجارت مىكند و حتا مىتواند سلاحهايى را كه تهران به اين سازمان نمىدهد، در بازار سياه بخرد. هر كس بخواهد حزبالله را خلعسلاح كند، بايد جنگ لبنان را از نو آغاز نمايد. اساسا اگر چنين چيزى قابل اجرا باشد، فقط با موافقت آن و با اين پيششرط عملى است كه ساختارهاى لبنان يعنى تنها كشور كثرتگرا و نسبتا دمكراتيك منطقه تا آن موقع كاملا با بمب ويران نشده باشند. احتمالا حزبالله حرف ايرانىها را گوش مىكند، اما فرمانبردار محض تهران نيست».
بازوى مسلح ايران در منطقه
روزنامهى فرانسوى «لوموند» (Le Monde) در جريان بحران خاورميانه، اسراييل را در منازعهاى غيرمستقيم با ايران مىبيند و مىنويسد: «از چشماندازاسراييل، جنگ با حزبالله در لبنان شبيه مقدمات يك منازعهى غيرمستقيم اما اساسى با ايران است. در پشت جنگ اعلام شده عليه حزبالله، هدف استراتژيك بزرگترى وجود دارد: اسراييل با پيكار عليه گروهى كه آن را بازوى مسلح ايران در خاورميانه مىفهمد، مىخواهد مانع از آن شود كه جمهورى اسلامى ايران به بخشى از منازعهى اسراييل و اعراب تبديل گردد. شكست حزبالله، شكست آفريننده و پشتيبان ايرانى آن است. اسراييلىها دقيقا مىدانند كه حزب خدا صورتبندى محكم و ريشهدارى در واقعيت لبنان است. آنان مىدانند كه اكثريت بزرگى از شيعيان لبنان، خود را در آن بازمىشناسد. اين جريان با حملهى توفان از بين نمىرود».
جذابيت حزبالله براى اعراب
روزنامهى انگليسى «گاردين» (Guardian) در مورد جذابيتى كه حزبالله لبنان براى اعراب دارد مىنويسد: «جنگ در خاورميانه هنوز در داخل مرزهاى لبنان جريان دارد. اما علايم تهديدآميزى در افق ديده مىشود. ارتش سوريه در حالت آماده باش كامل است، اما تا كنون رفتارى تدافعى نشان داده است. اسد رييسجمهورى سوريه مىخواهد از مناسبات خود با نصرالله رهبر حزبالله بهرهبردارى سياسى كند. اگر حزبالله بتواند در مقابل اسراييل پايدارى كند، اين در جهان عرب يك پيروزى به حساب خواهد آمد و سوريه مىخواهد در آن سهيم باشد. تبديل حزبالله از يك جنبش شيعى محلى به سازمانى كه نماد مقاومت و اميدوارى است، دستكم در ميان اعراب پيامدهاى غيرقابل پيشبينى دارد. ايالات متحدهى آمريكا ميان القاعده و حزبالله تفاوت نمىگذارد، اما اين نادرست است. جذابيت القاعده براى تودههاى عرب هرگز بزرگ نبود. اما حزبالله هواداران بسيارى و نه فقط در لبنان دارد ».
واپسين دايناسور سياسى قرن بيستم
كنارهگيرى فيدل كاسترو رهبر سالخوردهى كوبا از سياست فعال به دليل بيمارى، موضوع تفسير بيشتر روزنامههاست. روزنامهى فرانسوى «فيگارو» (Le Figaro) در اين زمينه مىنويسد: «سرانجام تغيير رژيم در كوبا ممكن شده است. واپسين دايناسور سياسى قرن بيستم وداع مىكند. «انقلاب مخملين» آنگونه كه حدود ۱۵ سال پيش در اروپاى شرقى تجربه شد، در كوبا در دستور كار نيست. مرد مقتدر جديد اين جزيره رائول كاستروى ۷۵ ساله نمايندهى جناح نظامى حاكم است. امكان هرج و مرج در كوبا وجود دارد. پس از ۴۷ سال ديكتاتورى، تنشهاى اجتماعى و سياسى بسيار نيرومندند».
كوباى كاسترو با وى خواهد مرد
روزنامهى روسى «كومرسانت» (Kommersant) چاپ مسكو در رابطه با امكان تحولات سياسى در كوبا مىنويسد: «فيدل كاسترو دقيقا فهميده است كه جانشينى ندارد. خود او در اين زمينه به هيچكس شانس نداد و بويژه به برادر جوانترش رائول كه تا كنون در سايهى او قرار داشت. اينك اگر امور حكومتى به رائول واگذار شده است، تنها دو دليل براى آن مىتواند وجود داشته باشد: يا حال فيدل خيلى بد است، يا همه چيز برايش بىتفاوت شده است. هر چه باشد، كوباى فيدل كاسترو تا زمانى وجود خواهد داشت كه خود او زنده است. پس از او كوباى ديگرى خواهد آمد. براى بعضىها بدتر، براى بعضىها بهتر، براى بعضىها آزادتر و براى بعضىها كمتر عادلانه».