«جشنواره فجر از لحاظ كيفى انتظارات را برآورده نكرد» / گفتگويى با بابك كريمى
۱۳۸۵ اسفند ۱۲, شنبهران سخن گفته است.
براى شنيدن گفتگوى «عصر شنبه» با بابك كريمى فايل صوتى پايان صحفه را كليك كنيد!
مصاحبهگر: مريم افشنگ (گزارشگر صداى آلمان در رم)
**************************
دويچه وله: چندی پیش برای دیدن فیلمهای جشنواره فجر به ایران سفر کردی، ارزیابیات از فیلمها از لحاظ کمی و کیفی چه بود؟
بابك كريمى: میزان فیلمهای جشنواره فجر خیلی بالا بود ولی متاسفانه از لحاظ کیفی آن انتظاری را که همه ما داشتیم برآورده نکرد. خیلی از فیلمها با وجودی که خرج زیادی برایشان شده بود ولی خیلی با سرعت ساخته شده بودند ، مثل آنکه امروزکسی یک ایدهای داشته باشد، طرحش را بنویسد و فردا برود پول تهیه کند و پس فردا فیلم بسازد. فقط آن طرح اولیه برایشان مهم بود هیچ نوع کار سینمایی در این آثار دیده نمىشد. بنابراین معدل کیفیت فیلمهای امسال را پایین آورد. ولی به هر حال بودند فیلمهایی که کارشان خیلی خوب بود و در حال حاضر در حال بررسی آنها برای جشنوارههای خارج از کشورهستیم.
دويچه وله: فکر مىکنی به چه دلیل کیفیت فیلمها تا این حد افت کرده است؟
بابك كريمى: راستش این سوال برای خودم هم مطرح بود. چرا که بعد از بیست سال که سینمای ایران این حد کار کرده و پیشرفت کرده چطور ممکن است ناگهان سطح فیلمها تا این حد پایین بیاید. پرس و جو که مىکردم مىگفتند احتمال دارد این کمبودها بیشتر از تهیه کنندگی باشد. یعنی فقط علاقه به یک موضوع باعث شده که سرمایه برای فیلمهایی گذاشته شود که خیلی هم برایشان خرج شده ولی مشکل اساسی بیشتر درسناریو نویسی دیده مىشد و هم چنین شخصیت پردازیها خیلی ضعیف بود و کلا آنچه که در اکرانها دیده مىشد غیر قابل باور بود. یعنی جنبه تبلیغاتیاش قوی تر از جنبه سینمایی ، احساسی و انسانیاش بود.
دويچه وله: این طور که از نقدها و گزارشات جشنواره شنیده و دیده مىشود بیشتر فیلمها امسال با مضمون جنگ ساخته شده اند، به نظرت سینمای ایران پس از پشت سر گذاشتن سالها فیلم سازی درباره جنگ چرا دوباره به این مضمون رجوع کرده است؟
بابك كريمى: بله درست مىگویی، خیلی از فیلمها با مضمون جنگ و حس و حال و هوایی که پانزده بیست سال پیش در مملکت وجود داشت حول این موضوع مىگشت. چرایش را من نمىدانم. این را باید از کسانی سوال کرد که تصمیم گرفتهاند این کار به این شکل صورت بگیرد. دقیقا این موضوع به صحبتهایی برمىگردد که گفتم. یعنی چگونی برخورد با این موضوع دراین فیلمها مهم بود تا این که خود فیلم، فیلم خوبی باشد. متاسفانه بعضی از آنها به قدری بد ساخت بودند که در حقیقت یک جور ناصداقتی در فیلمها از جانب کارگردان حس مىشد. یعنی معلوم بود که موضوع مال خودش نیست و سفارش گرفته و مىخواهد فیلمی بسازد.فکر مىکنم حتی برای کسانی که این سرمایهها را گذاشتند تا این فیلمها ساخته شود خوب نباشد. یعنی فکر مىکنم خود آنها از این نوع فیلمها خوششان نیاید.
دويچه وله: فکر مىکنی دلیل این حد سفارشی کار کردن و فیلم سفارشی ساختن ممکن است ارتباطی با تغییر مدیریتها در یکی دو سال گذشته باشد؟
بابك كريمى: نه! آن به انتخاب شخصی فیلمساز برمىگردد که چقدر دغدغهاش این باشد که موضوعاتی را بسازد که با آنها آشناست و واقعا مال خودش است و چقدر بیاید و کار خودش را در خدمت دیگران بگذارد. من به طور کلی مخالف فیلمهای سفارشی نیستم چون ممکن است سفارش خوبی هم باشد. من مخالف فیلمهای بد ساخت هستم. مهم نیست آدم چه فیلمی مىسازد مهم آن است که آن را درست بسازد. به هر حال خیلی از فیلمهای تاریخ سینما هم سفارشی بودند. ولی خیلیها ممکن است گول پول و موقعیت را بخورند.شاید هم به این علت که فیلم قبلی را از جیب خودشان تولید کردند و هزینه سنگینی را پرداخت کردهاند. بنابراین دیده مىشود این کارگردانان کاری را که در فیلم قبلی به خوبی انجام دادهاند در این فیلمها همان کار از لحاظ فیلم سازی ضعیف است.مشکل اینجاست که خود کار فیلم سازی ضعیف است خارج از اینکه در داخل فیلم چه مىگذرد.
دويچه وله: با توجه به اینکه برای انتخاب فیلم از جشنواره فجر برای جشنواره ونیز به ایران رفته بودی آیا امسال تماشاگران جشنواره ونیز فیلمی از ایران را خواهند دید؟
بابك كريمى: دو سه فیلم قابل توجه وجود دارد. البته الان برای قضاوت خیلی زود است چرا که تا سپتامبر خیلی مانده و ساخت یک سری فیلمها هم هنوزتمام نشده است و مىدانم که در حال مونتاژو صدابرداری هستند و تا آن زمان باید منتظر تولیدات دیگری باشیم. فیلمی که واقعا دگرگون کننده باشد، نه! چیزی نبود ولی دو سه مورد فیلمهای خوب بودند.
دويچه وله: به قول خودت بیست سال است که سینمای ایران در اوج است و در این سالها همه جشنوارههای دنیا توجه ویژهای به سینمای ایران داشتهاند و تقریبا مىتوان گفت که هیچ جشنوارهای نبوده که بدون نمایش فیلمی از ایران برگزار شود، ولی ما امسال در جشنواره برلیناله هیچ فیلمی از ایران ندیدیم. درحالیکه در سالهای گذشته سینمای ایران حضور پررنگی در این جشنواره داشته است. به نظرت چه دلیلی نقش سینمای ایران را در جشنوارههای بین المللی کمرنگ کرده است؟
بابك كريمى: چند مشکل وجود دارد. یکی آن که زمانی که سینمای ایران گل کرد، در جوامع بینالمللی تازگی داشت یعنی یک نگاه متفاوت بود. این نگاه بعد از مدتی، نمىگویم متفاوت بودن خودش را از دست داد ولی دیگر مرسوم شد و برا ی همه واضح بود. یعنی دیگر نو نبود. حتی سینمای غرب هم به نوعی این درس سینمای ایران را گرفت و ما شاهد یک سری فیلمهای به سبک ایرانی در این سوی آبها بودیم. دلیل دیگرش این است که چه از نظر فیلم سازها و چه از نظر جشنوارهها انتخاب فیلمهایی که به این طرف راه پیدا مىکردند خیلی محدود شدند به یک نوع خاص سینما. این باعث شد که در خود ایران کسانی که دلشان مىخواست که حتما فیلم شان به این سمت مرزها بیاید رفتند آن نوع سینماها را شکافتند تا ببینند رمزش در چیست و آن را تقلید کردند. به همین دلیل ما چند سال شاهد فتوکپی یک سری فیلمها شدیم که تا یک جایی هم کار کرد ولی بعد تازگی و طراوتش را از دست داد. یعنی بیشتر ظاهرش به دنبال یک نوع سینما بود به همین دلیل تبدیل به یک کلیشه شد یک کلیشه که به قدری واضح بود که چه آن طرف چه این طرف به محضی که مىگویند سینمای ایران یعنی یک نوع سینمای نوع خاصی که فقط همان است. مثل اینکه سینمای ایران نتواند چیز دیگری باشد. چنانچه گه گاه که سعی شد یک نوع سینمای دیگری معرفی شود حتی این طرف غربیها هم دیگر توانایی درکش را نداشتند چرا که در ذهنشان سینمای ایران یعنی یک چیز خیلی خاص. این باعث شد که کلا آن سینما طراوت خودش را از دست داده سینمای جدید هنوز به پختگی خودش نرسیده و هم از این طرف مشکل قبول مىکنند که از سینمای بومی و تک پرسوناژی بیاید بیرون. انگار نمىخواهند قبول کنند که در ایران هم مىشود فیلمهای حرفهای سطح بالایی را ساخت. هنوز مشکل مکالمه و درک همدیگر وجود دارد. همزمان در حال حاضر موج سینمای چین راه افتاده است. چنانچه مىبینیم اتفاقی که برا ی سینمای ایران در دهه گذشته افتاد که هر جشنوارهای سینمای ایران اول مىشد الان شاهد این ماجرا هستیم که سینمای چین دارد این ماجرا را انجام مىدهد و در حقیقت «تازگی» و «نویی» از آن سمت مىآید.
دويچه وله: چند سالی است با شروع جشنواره فجر حمله منتقدان و مطبوعات به این جشنواره شروع مىشود و درصد بسیاری از آنها از کیفیت و کمیت جشنواره شکایت دارند.یک جشنواره بینالمللی باید سعی کند که هر سال بهتر از سال گذشته برگزار شود درحالیکه درباره جشنواره فجر در چند سال اخیر عکس این در حال اتفاق افتادن است. به نظرت آیا لزومی دارد که این جشنواره با این کیفیت به کار خودش ادامه بدهد؟
بابك كريمى: به نظر من بله. جشنواره مثل تلویزیون نیست که باید برنامه منتخب بگذارد و فیلمهای خیلی خوب که مردم نگاه کنند. جشنواره یک ویترین است. مخصوصا جشنواره فجرکه تمام تولیدات ایرانی یک سال در آن هست. ویترینی است برا ی آن که ما شاهد وضعیت سینمای آن سال باشیم. پس این جشنواره نیست که خوب و بد است فیلمها هستند که خوب و بد هستند. حالا درست است که انتخاب فیلمها به بهتر و بدتر شدن جشنواره کمک مىکند ولی هیچ جشنوارهای به تنهایی نمىتواند خوب و بد باشد اگر فیلمهای خوب و بد به آن نرسند. برای تفریح آدم به جشنواره فجر نمىرود، آدم مىرود ببیند وضعیت سینمای ایران چه شکلی است و از این لحاظ به نظر من درست است که جشنواره باشد و باید هم باشد و ادامه پیدا کند برای اینکه همه شاهد کاری که دارد انجام مىشود باشند. به همین دلیل به نظر من جشنواره باید سرجایش باشد. قضیه دیگر مىشود تولیدات فیلمها که همان طور که قبلا گفتم آنجا باید دغدغه فیلم سازی صرفا از حرفهای به هنری بیشتر متمایل شود. خیلی از فیلمها را فقط به قصد اینکه مىخواهند فیلم بسازند ساخته مىشود. ما باید دلیل خوبی و بدی هر سال را در میزان تولیدات و نحوه تولیدات و انتخاب موضوعات پیدا کنیم. آنجاست که باید درد قضیه را ببینیم نه در خود جشنواره. جشنواره یک ویترین است.