1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

جاذبه‌هاى يك ورزش

۱۳۸۵ خرداد ۱۹, جمعه

رقابت‌هاى جام جهانى فوتبال در آلمان آغاز شد. فوتبال محبوب‌ترين ورزش دنياست و برگزارى مسابقات جام جهانى، هر چهار سال يكبار، جزو مهم‌ترين و در عين حال باشكوه‌ترين رويدادهاى ورزشى و حتا فرهنگى در سراسر جهان محسوب مى‌گردد.

https://p.dw.com/p/A7T9
عکس: picture-alliance / dpa/dpaweb

اين ورزش امروزه سيماى چندگانه‌اى از خود نشان مى‌دهد. نام فوتبال با ارزش‌هايى مانند تلاش‌ جمعى، رقابت‌ سالم، تربيت جسم و روح و ديگر ارزش‌هاى انسانى و اخلاقى در پيوند است. فلسفه‌ى فوتبال بر اين شالوده استوار است كه ۱۱ بازيكن، در مجموعه‌اى گرد مى‌آيند و پيمان دوستى و همكارى مى‌بندند تا سپس چونان تنى واحد پا به عرصه پيكار بگذارند. موفقيت آنان نه فقط به تلاش فردى، بلكه همچنين به روح كار جمعى وابسته است. در فوتبال توانايى فردى نيز همواره بايد در خدمت كار جمعى قرار گيرد. در فوتبال، پيروزى فردى وجود ندارد يا بسيار نسبى است. يك بازيكن مى‌تواند به تنهايى بدرخشد، اما تيمش بازنده شود.

در فوتبال نيز مانند همه‌ى ورزش‌هاى ديگر شكست و ناكامى وجود دارد. اما عنصر غافلگيركننده‌ى فوتبال بسيار نيرومندتر از ورزش‌هاى ديگر است. در اكثر بازى‌هاى ديگر، سرانجام اين بهترين و قوى‌ترين و پايدارترين است كه برنده‌ى نهايى است. اما در ورزش فوتبال چنين نيست. فوتبال به ما مى‌آموزد كه تيمى مى‌تواند ۸۹ دقيقه تيم برتر باشد و سرانجام شكست‌خورده ميدان را ترك كند. تكبر در فوتبال آفتى است كه تيم‌هاى بزرگ و اسطوره‌هاى آن را واژگون مى‌سازد. يكى از جذابيت‌هاى فوق العاده‌ى فوتبال در همين عنصرهاى خودانگيخته و محاسبه‌ناپذير آن نهفته است. كم نيستند مواردى كه زحمات تيمى بى‌پاداش مى‌ماند و بازى‌هاى زيبا و حتا برتر آن عقوبت مى‌شود.

چينى‌ها نخستين كسانى بودند كه ورزشى مانند فوتبال داشتند. اما فوتبال به صورت امروزين، آفريده‌ى انگليسى‌هاست. اين ورزش از نمادهاى جامعه‌ى مدرن است. هستى‌پذيرى آن به عصر صنعتى‌شدن شتابنده‌ى جامعه‌ى انگلستان و همزمان ژرفش نكبت و فقر در آن بازمى‌گردد. از همين رو در ورزش فوتبال از همان آغاز روح عدالتخواهى و انصاف نهفته بود. فوتبال در آن زمان به آيينه‌ى زندگى مى‌مانست: پيكار و تلاش دائمى توام با رعايت انصاف. به همين دليل فوتبال مى‌توانست برنده و بازنده‌اى نداشته باشد. هر آينه قدرت دو تيم رقيب برابر بود، هر دو به تساوى رضايت مى‌دادند.

امروزه فوتبال به نوعى دين تبديل شده است. زمين چمن آن مقدس است. بازيكنانش ديگر نه ورزشكار، بلكه شمايل‌ها و بت‌هايى هستند كه ميليونها نفر در سراسر جهان آنان را ستايش مى‌كنند و حتا مى‌پرستند. فوتبال معناى زندگى بسيارى است. احساسات آنان را برمى‌انگيزد و روح تعلق به جمع وعلايق مشترك را در آنان زنده نگاه مى‌دارد. فوتبال به رخوت انسان‌هاي بسيارى پايان مى‌دهد و شعله‌ى حركت و كار و تلاش را در آنان فروزان مى‌سازد. فوتبال دردهاى اجتماعى را التيام مى‌بخشد و افكار را از پليدى‌ها منحرف مى‌سازد. فوتبال به انسان‌ها مى‌آموزد كه بايد با ناكامى‌ها و بيعدالتى‌ها كنار بيايند. درست همانگونه كه در زندگى اجتماعى نيز بايد با واقعيت‌ها كنار آمد.

فلسفه‌ى فوتبال بطور فزاينده به همه‌ى عرصه‌هاى اجتماعى راه مى‌گشايد. يكى از اين عرصه‌ها سياست است. از «تيم» فلان رييس دولت سخن گفته مى‌شود، از نشان دادن «كارت قرمز» براى سرزش سياستمدارى، از «توپى» كه به زمين حريف سياسى فرستاده شده است و غيره.

مواد نيروزا (دوپينگ)، خشونت در اشكال گوناگون آن و از جمله «هوليگانيسم»، فساد در سازماندهى و تجارى كردن، ديگر چهره‌هاى ورزش فوتبال هستند، چهره‌هاى كريه آن. اين‌ها در مقابل ارزش‌هاى انسانى و اجتماعى ورزش فوتبال قرار دارند و موجوديت آن را تهديد مى‌كنند. اين پديده‌هاى منفى، ايده‌آل‌هاى اخلاقى فوتبال را زير علامت سووال مى‌برند. براى مقابله با اين پديده‌ها بايد راهكارهاى اساسى انديشيد. تقلب، خشونت، نژادپرستى و انسان‌ستيزى، فساد و رشوه‌خوارى نبايست در جهان فوتبال جايى داشته باشند.

البته ساده‌لوحانه است اگر تصور كنيم كه امروزه سازماندهى جشن عظيمى مانند رقابت‌هاى جام جهانى به صورت و با امكانات گذشته ميسر است. پول بطور فى‌نفسه بد و خوب نيست. بايد ديد كه از آن براى اعتلاى ورزش فوتبال چگونه و به چه شيوه‌اى استفاده مى‌شود.

جشن بزرگ جام جهانى فوتبال، فرصت مغتنمى است براى ديدن زيبايى‌هاى ورزشى جذاب و پرهيجان، براى دوستى و نزديكى انسان‌ها، گروه‌هاى اجتماعى و حتا ملت‌ها در سراسر جهان.

بهرام محيى