توللی، باستانشناس نوآور
۱۳۸۸ تیر ۹, سهشنبهفریدون توللی، بههمان اندازه که در قعرزمین به دنبال نمونههایی تاریخی از ایران میگشت، ریشهی شعر و ادبیات کلاسیک ما را نیز کاویده است. باهمهی این احوال او در آغاز به پیروان نیما پیوست و در کوتاه مدت تنها پس ازپنج سال با سرودن شعر "مریم" شیوهی ویژهی خود را یافت. آنچنانکه تاثیر او را بر موج نوی شعر فارسی کمتر از نیما یوشیج نمیدانند. توللی در هزل و هجو نیز تبحر بسیار داشت. کتاب "التفاصیل" نمونهی برجستهی این نوع کار اوست. اندوه شامگاه، باستانشناس، سایههای شب و ناآشناپرست ازمشهورترین سرودههای اوست.
توللی بهتصادف بهسراغ رشتهی باستان شناسی رفت. دردانشکده ادبیات نام نوشته بود، اما او را در رشته باستانشناسی پذیرفتند. برخلاف بسیاری از دانشجویان این رشته که تنها مدرک را میخواهند و بعد هم هر چه را که به تاریخ و باستان تعلق دارد به فراموشی میسپارند، توللی در واقع در باستانشناسی غرق شد. شاید دلیل موفقیت او نیز همین ریشهیابی بود. ریشههایی که او در ضمیر و زمین میکاوید.
در ژرفنای خاک سیه، باستانشناس / در جستجوی مشعل تاریک مردگان/
در آرزوی اخگر گرمی بهگور سرد / خاکسترقرون را دهد بباد/
تا از شکستههای یکی جام / یا گوشوارههای یکی گوش/
یا از دو چشم جمجمهای مات و بینگاه / گیرد سراغ راه......
از "پشیمانی" تا "مریم"
در همان شیراز، شهر سعدی وحافظ و زادگاه خود، همزمان به ادبیات کلاسیک ایران تسلط یافت. کلیله ودمنه را باعلاقه میخواند و با آنچه که ازقدما بهره گرفته بود، بهسراغ شعر نو رفت. "پشیمانی" نخستین سرودهی او در سال ۱۳۱۹شباهت زیاد به "افسانه"ی نیما داشت. اما "مریم" نظامی گنجوی بود که پیراهنی نو بر تن کرده و به جای شیرین به آبتنی رفته بود. نادر نادرپور او را شاعری نقاش میداند که بهرنگ و تصویرعلاقهی فراوان دارد.
درون قایق ازباد شبانگاه / دو زلفی نرم نرمک تاب میخورد/
زنی خم گشته ازقایق بر امواج / سرانگشتش به چین آب میخورد/
توللی اما مانند بسیاری ازهنرمندان ما درهمان سه دهه شکوفایی شعر وادبیات درخشید، اما به سیاست و بازیهای سیاسی نیز گروید. سیاستی که شاعر را متعهد میخواست و هنر را نه برای هنر که در خدمت سیاست میطلبید. او همزمان با خلیل ملکی بنیانگذار "نیروی سوم" به انشعابیون پیوست. و پس ازجدایی و حس رهایی سرود:
آن بت که به ما آیه تعظیم همی خواند / ازبتکده کندیم و فکندیم وشکستیم/
و شاید برای آنکه خاموشی او در ذهن رقیب حمل بر ناتوانیاش نشود، گفت:
خاموشی ما زاده بی بال وپری نیست / ما نیزاگر پای دهد صاحب دستیم/
"خداوند ذوق"
توللی در هزل و هجو نیز توانایی بسیارداشت. و با همین دست توانا به سراغ سیاستمداران میرفت و به نقد کارهای آنان میپرداخت. هوشنگ ساعدلو میگوید: التفاصیل او در فضای پرهیجان آن روزگار حکم شلاقی راداشت تا بدان حد که هجوشوندگانش راهم حتا به تحسین وامیداشت. معروف است که سید ضیاالدین طباطبایی پس ازملاقات با توللی گفته است: «اگرقرار است انسان فحش بخورد چه بهتر که ازاین خداوند ذوق وهنر باشد». گویا نه توللی دست ازگریبان سیاست برمیداشت و نه سیاست گریبان او را رها میکرد. او در دهه چهل خورشیدی پس ازپیوستن بهمحفل اسدالله علم، سیاستمدار وابسته به رژیم پهلوی، دیگر محبوبیت خود را بین جوانان و نوجوانان ازدست داد. و شاید به همین جهت ازسوی بسیاری با بیمهری روبرو شد. نادرپوردر مجلس بزرگداشت او در همان روزهای انشعاب میگوید: فریاد او، که زادهی خشم وانتقام است، درمیان نالهها دویده و ندای زندگی و مبارزه در داده است. هزل او گرچه از بدبینی موروثی سرچشمه گرفته، در عین حال حربهی پیکار اوست. نادرپورشعر اورا زبان حال نسل خود میدانست و او را شاعر وصل مینامید و نه هجر.
در سنگلاخ تیره و تاریک زندگی / در این فراخنای بیابان پرهراس/
میآیدم هماره زسویی نهان به گوش / آوای آشنای یکی یار ناشناس/
آوای دلربای زنی، چون طنین جام / کز ژرفنای شام میخواهدم مدام/
میخواندم به نام/ میجویدم به کام و نمییابمش به کام
نویسنده: الهه خوشنام
تحریریه: بهنام باوندپور