توقیف هممیهن و واکنش خبرنگاران
۱۳۸۶ تیر ۱۳, چهارشنبهروزنامهنگاران در ایران روز و شب تلخ دیگری را پشت سر گذاشتند. از آن روزهایی که سالهای گذشته کم از آنها نداشتند. هم "هممهین"، روزنامهای که تازه جان گرفته بود و میرفت برای خود جایی باز کند توقیف شد و هم خبرگزاری نیمهجان و از رمقافتادهی "ایلنا" از فعالیت بازماند. چند و چون خبر را در گزارشهای دیگر آوردهایم، در اینجا نظرهای شخصی تعدادی از خبرنگاران را یا بهتر بگوییم درددل آنها را آوردهایم که عمدتاً در وبلاگهایشان منعکس شدهاند.
مسیح علینژاد، خبرنگار هممیهن
«نفس هم میهن بند آمده و اینجا توی ساختمان روزنامه انگار خاک مرگ پاشیدند. همه اما بی سبب میخندند تا مبادا کسی دلشاد شود از اشکشان. تا مبادا " سور عزای ما را به سفره نشیند."... هیچ وقت صورت محمد قوچانی را آنقدر غمگین ندیده بودم. با این که پشت این چهره پر تلاش و امیدوارش غم مرگ چند فرزند خفته: اما او هم بیسبب میخندد... همه آمدهاند تا تسلیت بگویند، از شرق ، سرمایه ، اعتماد ملی ، اما کسی چه میداند فردا شاید روز عزای همه کسانی که امروز به تسلیت آمدهاند باشد.»
مریم شبانی، خبرنگار هممیهن
«خداحافظی با هممیهن سخت بود، خیلی سخت. حتی سختتر از صفحهای که هر روز میبستیم. ۴۳ شماره بیشتر مجال حضورمان ندادند اما ما، همه ما، به اندازه ۴۳۰ شماره تلاش کردیم تا روزنامهای متفاوت درآوریم. تلاشمان ثمر داد و از همین روی بود که تحمل نشدیم. توقیف شدیم.»
جواد روح، خبرنگار هممیهن
«خبرش را وسط مصاحبه با رضا خاتمی شنیدم. داشتیم درباره لغو امتیاز ارگان جبهه مشارکت حرف میزدیم. قبلش رضا معطریان، خاتمی را کشیده بود وسط خیابان، جلوی کرکره پایینکشیده مغازهای روبهروی دفتر حزب. قرار بود عکس تمامقد صفحه اول فردا باشد. به رضا خاتمی میگویم: متاسفم که روی جلد نرفتید! با تهلهجه یزدیاش میگوید: چه بهتر!اگر فردا توقیف شده بود، همه میگفتند دلیلش عکس تمام قد ما بوده. حالا میافتد گردن کسی که عکسش شماره آخر بود؛ یعنی حضرت الهام!»
فرید مدرسی، خبرنگار هممیهن
«کرباسچی خبر را به قوچانی گفته بود که قوچانی را تکیه زده به در دیدیم. صدایم کرد و با آرامی گفت توقیف شد. ناگهان تمام وجودم لرزشی شوکآور را تجربه کرد. به دیوار تکیه زدم و تمام دنیا در برابر دیدهگانم سیاه شد... قوچانی چند روز پیش میگفت که اگر توقیف شویم دیگر ادامه نمیدهم، اما امروز مرا در آغوش گرفت و به من امید داد. امیدی که باعث شد بگویم ما نمیمیریم...»
لیلی نیکونظر، خبرنگار هممیهن
«... دلم نمیخواهد مصیبت نامه بنویسم؛ هر چند سعی خودم را کردم که گریه نکنم و تمام ناتوانیم هرهر اشکهای سیاه شد و فرود آمد... من و ما در حال تجربه درد کشیدنیم. همین . نمیتوانم ننویسم از تجربه این پنجاه و چند روز "هممیهن"، که شبیه حبه قندی زیر دندانهایم نرم شد و به طعم نشست. نمیتوانم ننویسم از امشب و از چشمهای خونی و از کمرهای خم ...»
فهیمه خضر حیدری، خبرنگار اعتماد ملی
«هم میهن توقیف شد و ایلنا هم تعطیل.غروب بود که وحید پوراستاد آمد توی تحریریه و خبر را داد : «بچهها هممیهن توقیف شد... همین الان» همه از جا پریدیم. یک عده که فوری رفتند تحریریه هممیهن ، تحریریهای که در همسایگی ما قرار داشت و تازه ۵۲ روز بود که حاصل کارش منتشر میشد. ۵۲ روز و ۴۳ شماره و حالا توقیف و توقیف هم یعنی باز بیکاری عده زیادی روزنامهنگار که تازه در یک موسسه مطبوعاتی آرام گرفته بودند. گفته میشود که آقای مرتضوی از اول هم با انتشار مجدد این روزنامه موافق نبود...»
احمد زیدآبادی، روزنامهنگار و همکار هممیهن
«اگر کسی در این دنیای پهناور فریاد من به گوشش میرسد، از قول من به عنوان روزنامهنگاری که بیست سال است در این کسوت قلم میزند، بشنود و به گوش دیگران هم برساند که ما روزنامهنگاران ایران در معرض توهین و تحقیر و فشار و ظلم و ستم دولتی قرار گرفتهایم که صدای عدالتخواهیاش گوش فلک را کر کرده است... خداوندا! ما تقاص کدام گناه را پس میدهیم که زندگیمان از آرامش و امنیت تهی شده و روزانه در معرض جور و اجحافیم؟»
علیاصغرسیدآبادی، روزنامهنگار
«هم میهن تعطیل شد. به راحتی ۷۰ - ۸۰ تا از بچه هایی که میشناسیم یا نمیشناسیم بیکار شدند. ساعت ۳۰ / ۸ که آنجا بودیم بچههای هممیهن هنوز نشسته بودند. مثل همه دفعههای قبل بود. یک عده سیگار میکشند و خانمها دور هم بودند و صحبت میکنند. همان حرف رانندهی آژانس شدن. همان حرفها که اگر تند نمیرفتیم شاید دیرتر تعطیل میشدیم. همان حرفها و نقطههای امیدو ناامیدی... روزنامه هممیهن داشت تمام تجربههای موفق را تکرار میکرد. راهش باز بود و روشن. شاید به همین خاطر تاب نیاوردند و کلی دلایل الکی آوردند و تعطیلش کردند... »
محمد آقازاده، روزنامهنگار
«ناگهان خبر میرسد هم میهن توقیف شد.غافلگیر نمیشوم. مدتهاست حسی به من میگفت که روزنامههای اصلاحطلب تحمل نخواهند شد و این ادعا پسگویی نیست. ده خرداد در همین وبلاگ مطلبی نوشتم با تیتر خطر توقیف صاعقهوار روزتامههای اصلاح طلب. دلایل این پیشگویی را هم قلمی کردم. اما هیچ کس این پیشگویی شوم را نشنید. در آنجا گفتم ضعف مطبوعات دستراستی بسیاری از تصمیمگیران جناح راست حکومت را ترسانده است. آنها به دلیل ناکامیهای دولت، بازی انتخابات را از قبل باخته محاسبه میکنند. به این دلیل هم مهین میتواند آغاز توفیف گسترده دیگر روزنامهها و حتی خبرگزاریها باشد...»