1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

تفكر زنانه در آثار اينگه بورگ باخمن، شاعره بزرگ آلمانى زبان

شيرين جزايرى۱۳۸۳ تیر ۶, شنبه

« من پيش از اين در اين باره فكر كرده بودم كه فاشيسم و رفتار فاشيستى از كجا آغاز مى شود. فاشيسم با پرتاب اولين بمب ها شروع نمى شود. فاشيسم در رابطه انسان ها آغاز مى شود، ابتدا در رابطه بين يك مرد و زن.»

https://p.dw.com/p/A6Pe
عکس: ORF

اينگه بورگ باخمن يكى از معروفترين شاعران و نويسندگان آلمانى زبان معاصر است كه در هفتاد و هشت سال پيش در چنين روزى، يعنى در ۲۵ ژوئن سال ۱۹۲۶ در كلانگن فورت اتريش به دنيا آمد.
اينگه بورگ باخمن به عنوان دختر پدرى معلم و مادرى كه اجازه تحصيل در زندگيش نيافت، از حمايت و تشويق خانواده براى ادامه تحصيل برخوردار بود. بعد از جنگ جهانى دوم، او ابتدا در اينسبروك و سپس در شهرهاى وين و گرتس به تحصيل در رشته هاى فلسفه، زبان و ادبيات آلمانى و روانشناسى پرداخت. پايان نامه دكترايش را در سال ۱۹۵۰ درباره دريافت هاى انتقادى هايدگر فيلسوف معردف آلمانى نوشت و ايده هاى او را «وسوسه اى بر تفكر غير عقلايى» در آلمان ناميد.
باخمن خيلى زود فعاليت ادبى اش را آغاز كرد و اشعارش در محافل ادبى جنجال برانگيخت. اولين كتاب شعرش به نام «زمان تعيين شده» در سال ۱۹۵۳ او را يك شبه به شهرت رساند. سپس بيشتر به نگارش نثر ادبى رو آورد. آثار او شيوه بيان جديد در زبان آلمانى بعد از جنگ جهانى را نشان مى دهند. در سال ۱۹۵۹ او در جلسه كتابخوانى در فرانكفورت درباره نثر ادبى جديد چنين گفت:
«آنچه كه در واقع در اينجا امكان پذير شده، پذيرش دگرگونى است. تأثيراتى كه از دگرگونى در آثار جديد بوجود مى آيند، ما را به سمت برداشت جديد، احساس جديد و شناخت جديدى رهنمون مى كنند.» او خود در آثار ادبى اش اعم از شعر، قطعه ادبى، نمايشنامه راديويى و يا داستان هاى كوتاه ومقالات مختلف، امكان اين تجربه جديد را براى خوانندگانش ايجاد كرد.
آثار او پيوندى از درك و احساسند. ريتم آزاد از ويژگى نگارش شعر گونه اوست. اشعارش متفكرانه اند با خلاقيت زبانى و تصويرى، كلامى موثر، فشرده و با طنين با حال وهوايى از غم ودلتنگى.

اينگه بورگ باخمن در آثارش به شكل موثر و هنرمندانه، به ويژه در به نمايش درآوردن ذهنيت زنانه در جامعه پدرسالارى موفق است. در دو داستان كوتاهش به نام هاى «يك قدم به گومور» و «رفتن اون دين» به ويژه نثر زنانه او به چشم مى خورند و به نام اولين داستان هاى فمينيستى او شهرت يافته اند. اون دين از مردهايى شكايت مى كند كه زندگى او را به عنوان يك زن در تماميتش، به ويرانى كشيده اند.

اين موضوع در داستان هاى بعدى اش مثل « شخصيت دهشتناكى به نام هانس« و « مالينا» كه در سال ۱۹۷۱ به تحرير درآورد و همچنين كتاب «همزمان» در سال ۱۹۷۲، «درباره فرانسا» و «مرثيه اى براى فانى» نيز به چشم مى خورند. در اين زمان او، بسيار پيشتر از زمان خود، در فرم هاى تجربى نشان مى دهد كه زنان در جوامع مردسالار چگونه مورد تحكم قرار مى گيرند و يا بكلى به نابودى كشيده مى شوند. او در اينجا جوامع مردسالار را به باد انتقاد مى گيرد و اين شكل سلطه جويى را بيمارى زمان مى نامد. باخمن مى گويد:« من پيش از اين در اين باره فكر كرده بودم كه فاشيسم و رفتار فاشيستى از كجا آغاز مى شود. فاشيسم با پرتاب اولين بمب ها شروع نمى شود. فاشيسم در رابطه انسان ها آغاز مى شود، ابتدا در رابطه بين يك مرد و زن.»
باخمن به شدت مخالف نهاد ازدواج در جامعه بود. او انجام ازدواج را براى زنى كه به كار مستقل و تفكر مى پردازد و خواهان بدست آوردن زندگى ويژه ايست، غير ممكن مى خواند.

باخمن به مناسبت فعاليت هاى ادبى اش به دريافت جايزه گروه نويسندگان ۴۷ نائل شد. اين گروه كه خود نيز در آن عضويت داشت، از نويسندگان بنام آلمانى زبان مثل هاينريش بل، هانس ورنر ريشتر و گونتر گراس و ديگر نويسندگان تشكيل شده بود. آن ها براى رستاخيز دوباره ادبى در آلمان بعد از جنگ و استقرار دمكراسى در اين كشور فعال بودند.
در سال ۱۹۴۸ اينگه بورگ باخمن با پاول سلان ۲۲ ساله آشنا شد. دوستى بسيار نزديك و شاعرانه و عاشقانه اى كه بيان احساسى او را غنا بخشيد. او مرز ميان زبان و عشق را در آثار ادبى و در زندگيش جستجو كرد.

اولين كتاب داستانش به نام « سال سى ام» در سال ۱۹۶۱ شناخت او را نسبت به كمبود دريافت انسان از جهان و نظم آن ترسيم مى كرد. در اين كتاب موضوعات زيادى از جمله در حيطه زبان. حقوق، سياست و تقسيم بندى نقش اجتماعى مورد بحث قرار مى گيرند و نظم جديد به شكل ايده آل بررسى مى شود. در ادامه كار ادبى اش او موفق به دريافت جايزه گئورگ بوشنر، يكى از مهمترين جوايز ادبى آلمان شد.

او در ارتباط دوستى با نويسنده سوئيسى ماكس فريش در سالهاى ۱۹۵۷ تا ۶۳ در شهرهاى زوريخ و رم زندگى كرد. در پايان سال ۱۹۶۵ او دوباره به رم برگشت. در سال ۱۹۷۳ در حال آماده كردن سفرش به وين بود كه به دنبال يك حادثه آتش سوزى در خانه اش در شهر رم و جراحات ناشى ازآن درگذشت، مرگ سختى بعد از چند هفته مبارزه با آن در بستر .
درباره او مى گويند كه مرگش نيز در اشعارش تجلى يافته است. هاينريش بل به مناسبت مرگ باخمن نوشت: «من با درد از او ياد مى كنم، با لطافت و علاقه دوستانه. درباره او مى گويند كه با مرگ آسايش يافت. ولى او اين نوع آسايش را جستجو نمى كرد.»
او يكى از نام آورترين شاعران و نويسندگان آلمانى زبان بعد از جنگ جهانى دوم محسوب مى شود.

دو نمونه از اشعار او:
«تبعيد»

مرده اى هستم متحرك
همه جا بى نشان
ناشناس در قلمرو ثبت احوال دولتى
و بى شمار در شهرهاى طلايى
و در سرزمين سبز
ديرى است منسوخ
و بى هيچ يادواره اى
________________________
«هر روز»
جنگ ديگر اعلام نمى شود
بلكه ادامه مى يابد
آنچه دهشتناك است
در روزمرگى جارى است
قهرمانان
از نبرد بدور مى مانند
و بزدلان
پيشتازانند
در ميادين جنگ
يونيفورم زمان صبر است
نشان افتخار
ستاره محقر اميدى است
بر فراز
قلبها
كه اعطا مى شود
زمانى كه ديگر
اتفاقى نيفتد
زمانى كه
طبل جنگ
خاموش بماند
زمانى كه دشمن
محو مى شود
و سايه ساز و برگ ابدى
آسمان را تيره نمى كند
نشانى كه عطا مى شود
براى فرار از خدمت
براى شجاعت در برابر دوست
براى افشاى راز هاى ناشايست
و براى بى اعتنايى
به هر فرمان