تحصيل در خارج از كشور، سراب يا رهايى؟
۱۳۸۴ فروردین ۱۲, جمعهدر مجله جوانان اين هفته، باز هم به بررسى گوشه اى از مشكلاتى مىپردازيم كه پيامد سيستم نامناسب آموزش عالى در ايرانه. در برنامه هفته گذشته گفتيم كه طبق آمار دانشگاههاى ايران تنها گنجايش پذيرش ۱۰ درصد از شركت كنندگان رو داره و ۹۰ درصد بقيه از ادامه راه باز مىمونند. در اين ميان، بعضيها كه امكانشو داشته باشن، كشور رو ترك كرده و شانس ادامه تحصيل رو در خارج از ايران امتحان مىكنند. اين هم در واقع مورديه كه اصطلاح ”فرار مغزها“ شامل حايش ميشه. بد نيست كه اشاره كنيم كه ايران، از نظر فرار مغزها در بين ۹۱ کشور در حال توسعه و توسعه نيافته جهان، مقام اول را از آن خود کرده.
اما خروج از ايران و تحصيل در خارج از كشور چه مشكلاتى رو مى تونه به دنبال داشته باشه؟ براى جواب اين سوالها سراغ منصور، يكى از دانشجوههاى ايرانى در كشور بلژيك رفتيم. منصور مشكل زبان را در مرحله اول مى دونه و مى گه:
”كسانى كه از كشور ديگه ميان در خارج از كشور براى درس خوندن مشكل او ليشون، مشكل زبانيه. يعنى اولين كارى كه مى كنن بايد خودشون با زبان اون مملكت تطبيق بدن و با فرهنگ اون مملكت تطبيق بدن و اين قدم اوليه كه هر دانشجو بايد برداره. كه بتونه با آدمهاى اون مملكت ارتباط برقرار بكنه.“
اما همچنين، بايد از پس هزينههاى زندگى هم براومد. چرا كه در اكثر كشورهاى خارجى كمك هزينه تحصيلى اى براى دانشجويان خارجى وجود نداره. بنابراين به مشكلات زبان و فرهنگ، مشكل مالى هم اضافه مىشه. منصور در اين مورد ميگه:
”اين مشكلات كه خيلى سخته، يعنى واقعا به انسان خيلى فشار مياد. بخاطر اينكه اگر كه تنها هم باشى، سر كار هم بايد برى، درس هم بايد بخونى، هيچ وقت آزاد ديگه براى خود آدم بوجود نمياد، يعنى وقت ندارى كه حتى لباسهاتو بشورى، وقت ندارى كه يك تفريح آزاد بكنى، وقت ندارى كه به سينما برى، هيچ وقتى براى انسان نمى مونه، من خودم اينطوريه كه در هفته مثلا دو روز در هفته معمولا از صبح كه ميرم دانشگاه تا ۶ بعدازظهر سر كلاسم و از ساعت ۶ تا دوازده، يك شب دوباره ميرم سر كار. اخر هفتههامم يك روز يا دو روز ميرم سر كار. وقت اضافىاى براى انسان نمىمونه.“
در واقع به گره كورى مىرسيم كه يافتن راه حل گشودنش، كار آسونى نيست. از منصور مى پرسيم، اگه امكان تحصيل در ايران رو داشت، باز هم ترجيح مىداد از كشور خارج بشه؟ در جواب مى گه:
”اومدن به اينجا با اين شرايط به قول معروف مىگن آواز دهل شنيدن از دور خوش است. جوونهاى ايراني به خاطر مشكلاتى كه توى ايران هست، فكر مىكنن كه، به قول معروف خودمون مثل اينكه اينجا حلوا پخش مىكنن. ولى اين شرايط نيست. شرايط خيلى سخته، خيلى مشكله. به نظرم، من اگر شرايطى داشتم كه در ايران راحتتر مى تونستم وارد دانشگاه بشم، هيچوقت يه همچين كاريو نمىكردم.“
البته فقط نيمه خالى ليوان رو نبايد ديد. گذشتن از مرز، ورود به دنيايى ناشناخته اس و فرصتى براى تجربه. تجربههاى مختلف، تجربه شكست غرور و سكوت و آبديده شدن. منصور تجربيات خودش رو اينطور جمع بندى مىكنه:
”واقعا من از اين استفاده زيادى كردم كه تونستم با يه فرهنگ ديگه، با يه ديدگاه ديگه، با يه جهان بينى ديگه، آشنا بشم. اين خيلي خوب بود براى من. تونستم خيلي چيزايى ازش ياد بگيرم. ولى در همين حال در شرايط موجود، مخصوصا از سال ۲۰۰۱ به بعد، نسبت به ما، مخصوصا كشورهاى مسلمون يه ديد ديگهاى پيدا كردند. آدم هر روز با اين مسئله برخورد مىكنه كه حتى در دانشگاه، حتى در اون محيط فرهنگى هم مورد تبعيض۲ قرار مى گيره. و همونجورى كه گفتم، اگر مى خوايم واقعا موفق بشيم و درسمونو تموم كنيم، بايد بتونيم بر اين احساس غلبه كنيم. بايد غرورى كه شكسته مى شه رو بذاره كنار. اين خيلى براى انسان مهمه و كار خيلى آسونى هم نيست.“
اين هم نگاهى كوتاه بود به گوشهاى ديگر از مشكلات حاصل از سيستم آموزش عالى در ايران.