تأملاتی دربارهی عدالت (گفتار پانزدهم): نگاهى به مباحث نظرى انديشهى عدالت در عصر ما
۱۳۸۵ تیر ۲۷, سهشنبهفهوم قرار دارد.
در ژرفکاویهای فلسفی در بارهی موضوع عدالت، میتوان نکاتی چند را برجسته يافت: عدالت اصل يا ساختی اصولی است که کارکرد آن، ايجاد نظم و توازن و حفظ آنها در مناسبات ميان انسانها با يکديگر است. عدالت دستکم از زمان افلاطون به مثابه اصلی اخلاقی و دستکم از زمان ارسطو به مثابه اصلی اجتماعی فهم میشود. برابری به عنوان شاخصی برای عدالت، در سنت فلسفی نقش قابلتوجهی ايفا میکند، اما در اين زمينه که معنا و برد اين شاخص چيست، نظريات گوناگونی وجود دارد. انديشهی غيرجانبداری و بيطرفی شخصی در مسايل مربوط به عدالت، در اکثر قريب به اتفاق ژرفانديشیهای فلسفی مورد تأييد واقع میشود.
افزون بر موارد ياد شده، اين انديشه که عدالت نمودار ارزشی مثبت است، در سنت فلسفی ريشه دارد. مصداقهای زبانی و تصورات اسطورهای و انديشههای فلسفی در مورد عدالت، رابطهای ميان عدالت و حق برقرار میکنند. اما فيلسوفان خيلی زود تشخيص دادند که عدالت اگر چه با حق نزديکی دارد، ولی با آن يکی نيست.
اين امر نيز که «بايد حق هرکس را به او داد»، به مثابه گوهر عدالت، مورد تصديق اکثر فيلسوفان است. بعضی از فيلسوفان، ميان جنبهی صوری عدالت (مفهوم عدالت) و جنبهی مادی آن (سنجيدارهای عدالت) تمايز قائل میشوند. بسياری از فيلسوفان بر سر اين امر اتفاق نظر دارند که انديشهی عدالت را بايد در چند آغازه يا حتا يک انديشهی اساسی خلاصه کرد.
برای توجيه روشی که در بررسی تاريخ تکوين و تکامل مفهوم عدالت در انديشههای فلسفی اتخاذ کرديم بايد گفت که بر مفهوم عدالت، نخست میتوان به ياری ارائهی تعريفی پرتو افکند. اين تعريف بايد شاخصهايی را عرضه کند که مربوط به مفهوم مورد نظر و خصلتنمای موضوع آن هستند. روشن است که عدالت برابرايستای ثابتی نيست که همهی سويههای آن بطور واضح در برابر شناسنده قرار داشته باشد. عدالت آن چيزی است که در آرای نظری و آموزههای موجود دربارهی اين مفهوم و نيز همچنين در کاربرد زبان عمومی از آن افاده میگردد. واژهی عدالت، امروزه نيز اصطلاحی پرمعنا و لذا از منظر مراد سخن، مبهم و مهآلود است. وظيفهی کسی که در تلاش تعريف عدالت است، اين نيست که تعيين کند شاخصهای عدالت چيست، بلکه بايد بيشتر به شيوهای استدلالی مقرر کند که اين شاخصها چه میبايست باشند. پس هدفی که میتوان در راستای دستيابی به تعريفی از عدالت دنبال کرد، صرفا" میتواند رهنمودی برای آن باشد که واژهی عدالت چگونه میتواند مورد استفاده واقع شود و معنای آن چگونه میتواند دريافت گردد. چنين تعريفی لزوما" تعريفی پيکردهنده است که بر اساس برابرايستايی معين و به کمک مواد خام پيشمفهومی و مفهومی ميسر میشود.
با اين توضيحات، به مباحث امروزين عدالت و دشواریهای تبيين مفهومی آن بازمیگرديم.
انديشههای امروزين دربارهی عدالت، متأثر از ديدگاههای گوناگون است. در زمانهی ما، افزون بر ژرفانديشیهای فلسفی، با طيفی از ديدگاههای حقوقدانان و تأملات حقوقی در اين زمينه نيز روبرو هستيم که به غنای مباحث نظری در اين زمينه میافزايند. اگر چه امروزه طرح واحدی از موضوع عدالت وجود ندارد، اما میتوان نکات مهمی را در طرحهای گوناگون عدالت يافت. برای نمونه، در انديشههای مربوط به عدالت، اين نظر مسلط است که عدالت نمودار ارزشی مثبت، اخلاقی و اجتماعی است. يکی ديگر از حوزههای مهم برای تأملات نظری، حوزهی کاوش و بررسی سنجيدارهای مربوط به عدالت است. ما در گفتارهاى آتى، مباحث نظری امروزين را در حوزههای زير دنبال خواهيم کرد:
ـ تبيين مفهومی عدالت.
ـ سنجيدارهای عدالت.
ـ استدلالات دريافتهای گوناگون از عدالت.
ـ روانشناسی عدالت.
ـ متافيزيک عدالت.
بهرام محيی