تأملاتی دربارهی عدالت (گفتار دوم): <br> انديشههای «پيشمفهومی» در مورد عدالت
۱۳۸۴ آبان ۳۰, دوشنبهپس اگر آنچه که از واژهای مورد نظر است، در آن ميدان معنايی قرار گيرد که زبان مربوطه آن را از پيش ترسيم کرده است، معمولا" فهميده میشود. در کاربرد زبانی، واژگان با تصوراتی معين و اکثرا" تأکيدات ارزشی کم تا بيش مثبت و منفی در پيوند هستند. خود کاربرد عمومی زبان، با اين آگاهی همراه نيست که واژهی مورد نظر چگونه تشکيل شده و در کدامين رابطه با واژگان مورد نظر ديگر قرار دارد. رويکرد روحی کسی که واژهای را مورد استفاده قرار میدهد، در وضعيتهای معمول زبانی تأمل شده نيست و بنابراين انديشهی او در اينسوی آستانهی تفکر مفهومی قرار دارد و به اين معنا «پيش مفهومی» است.
گونهای ديگر از انديشهی پيش مفهومی، خود را در زبانی متبلور میسازد که به ميانجی نمادها و تصاوير ارتباط برقرار میکند. نمونهی مشخص چنين زبانی، زبان استعارهی شعری است. انديشههای مجازی در ارتباطات زبانی روزمرهی کنونی نيز وجود دارند، زيرا خاستگاه تفکر مجازی امروزين، تفکر اسطورهای کهن است. در اسطوره شناسی نه تنها بينشهای دينی پيشين از نوع مابعدالطبيعی و کيهانشناختی، بلکه حتا بينشهای اخلاقی و حقوقی نيز وجود دارد.
انديشهی پيش مفهومی در بارهی عدالت، يکی از مهمترين نقشهای خود را در اسطوره شناسی يونانی و در شخصيت «ديکه» (Dike ) الهه يا زنخدا يا ايزدبانوی عدالت پديدار میسازد. توازن در داوری، يکی از صفات اصلی اين الهه است و احکامی صادر میکند که هر کس را به آنچيز که مستحق آن است میرساند. حتا نام اين الهه مؤيد پيوندی تنگاتنگ با «حق» است، چرا که «ديکه» در زبان يونانی «قاضی»، «محکمهی قضايی» و «حق» نيز معنی میدهد. ذات اين الهه و اصلی که نماد آن است، در رابطهی خويشاوندی يا دشمنی با الهههای ديگر به بيان در میآيد و در اين گفتار نگاهی کوتاه به آن خواهيم افکند. بايد در نظر داشت که اکثر الوهيتهای يونانی، به مثابه تجسم و تشخص اصلهای اخلاقی ظاهر میشوند. اين اصلهای اخلاقی، از تبار، صفات شخصيتی و نوع فعاليت آنان قابل درک است.
در بينشهای اسطورهای يونانيان، «ديکه» يا الههی عدالت، يکی از دختران «زئوس» (Zeus) والاترين خدای جهان است. «زئوس» پس از چيرگی بر رقيبان خود و به قدرت رساندن خدايان المپ، دختر اورانوس (Uranos) را که خدای زيرزمينی يا تايتان (Titan) و نماد گنبد آسمان و مظهر پهنا و بلندای طبيعت است به همسری میگيرد. نام دختر اورانوس «تميس» (Themis) است که خود نگهبان نظم پايدار جهان محسوب میگردد. اگر چه «تميس» از تبار «تايتانها» بود، اما زئوس وی را به همسری میگيرد و در المپ مشاور خود میسازد. از اين وصلت، «ديکه» يا الههی عدالت زايش میيابد. خواهران او که نتيجهی همين وصلتاند به ترتيب «آيرنه» (Eirene) الههی صلح، «اوينوميا» (Eunomia) الههی نظم و حکومت خوب و «تيشه» (Tyche) الههی سرنوشت پنهان میباشند. «ديکه» يا الههی عدالت، به صورت باکره دختری میزايد به نام «هزيشيا» (Hesychia) که الههی خونسردی و آرامش درونی است.
دشمنان «ديکه» الههی عدالت، به ترتيب «اريس» (Eris) الههی ستيز و «هيبريس» (Hybris) الههی زياده روی و تحريف میباشند. از آنان الهههای ديگری زايش میيابند مانند «ديسنوميا» (Dysnomia) که مظهر بینظمی و حکومت بد، «لته» (Lethe) مظهر فراموشی و پنهانکاری و سرانجام «آمفيلوگيا» (Amphilogia) مظهر واژگان مزورانه و چندپهلو هستند. همهی اين الههها فاقد پدر هستند و مستقيما" از ذات مادرشان «اريس» زاده شدهاند که به نوبهی خود تبارش به «نيکس» (Nyx) الههی ظلمت و تاريکی میرسد.
اما «ديکه» الههی عدالت، افزون بر اين دشمنان، پشتيبانانی هم در ميان خويشاوندان خود در المپ و نيز در ميان خدايان زيرزمينی دارد که پس از پيروزی «زئوس» وی را ياری میدهند. مهمترين آنان «استيکس» (Styx) خدای ورطهی فنا، دلمردگی و در عين حال مظهر انتقام گيری از جنايات نابخشودنی نزد يونانيان مانند گواهی دروغ است. پشتيبان ديگر «نمسيس» (Nemesis) الههی مجازات و استقرار دوبارهی حق است. و پشتيبان ديگر خواهر ناتنی «ديکه» است که احکام حقوقی صادر شده از طرف الههی عدالت را به اجرا در میآورد و تبهکاران را مجازات مینمايد.
روابط پيچيدهی خويشاوندی و دشمنی که در بالا آمد، مؤيد آن است که در بينشهای اسطورهای يونانيان، «عدالت» از بعدهای گوناگون برخوردار و در همهی جهات قابل گسترش است. عدالت در نزديکی با مديريت، نظم پايدار و خرد جهانی قرار دارد و با صلح، حکومت خوب و آرامش در پيوند تنگاتنگ است. خود عدالت به کسی پاداش نمیدهد، اما میتوان انتظار داشت که پاداش نصيب کسانی شود که از آن پيروی می کنند. در عين حال، مجازات، تلافی و کيفر دادن نيز مستقيما" امور مربوط به عدالت نيستند، اما عدالت به کمک اصلهای ديگری که پشتيبان آن هستند، انتظارات در اين زمينه را برمیآورد. بينشهای اسطورهای يونانيان در عين حال نشان میدهد که عدالت با ستيزهجويی، زيادهروی، تحريف، بینظمی، فراموشکاری، پنهانکاری، رياکاری و چندپهلوگويی سازگاری ندارد.
مطالبات عدالت، هميشه بلاواسطه قابل درک و انکارناکردنی نيست و امکان دژفهمی و ترديد در مورد آنها وجود دارد. در يک دعوای حقوقی، هر طرف باور دارد که حق به جانب اوست. عدالت اگر چه راه را به سوی صلح، نظم، حکومت خوب و نيز آرامش نشان میدهد، اما خود ضرورتا" آنها را ايجاد نمیکند. چيزهای ديگری نيز برای رسيدن به اين اهداف دخيل هستند.
پيکرهی اسطورهای عدالت، زنی را با سيمايی سختگير و شمشيری در يکدست و ترازويی در دست ديگر نمايش میدهد. چنين پيکرهای حامل اين پيام است که کسانی که میخواهند عدالت را اجرا کنند، نمیتوانند انتظار آسايش داشته باشند، بايد پيکار کنند، بايد به قضاوتی بيطرفانه تمکين کنند، و شايسته و برازندهی آنان است که متعادل و متوازن باشند.
بطور خلاصه میتوان در مورد گوهر عدالت، آنگونه که در بينشهای اسطورهای يونانيان طراحی شده است گفت که عدالت اصلی است که تلاش در ايجاد تعادلی اجتماعی، به معنی کنشی با بصيرت، متوازن، خردمندانه، وفادار به حقيقت و غيرجانبدار بر آن حاکم است.
در اسطوره های رومی، الهه يا زنخدای عدالت در نقش «ايوستيتيا» (Iustitia) ظاهر میشود. بسياری از واژگان مربوط به حوزهی حقوقی و عدالت در زبانهايی با ريشهی لاتين و نيز انگليسی، از نام همين الهه مشتق شدهاند. پندارها و تصوراتی که در مورد اين الهه وجود دارد، مشابه همان چيزی است که در مورد الههی يونانی عدالت «ديکه» وجود دارد.
و سرانجام در دريافت عبرانی کهن، عدالت در انطباق آن با حق الهی مطرح است که در اصل از طرف خداوند در کوه سينا به موسی وحی شده است.
بهرام محيی