تأثیر بحران اقتصادی بر روحیهی ایرانیها
۱۳۸۷ مهر ۱۳, شنبه"بحران اقتصادی، روحیهی مردم ایران را خراب کرده است. در عوض بازار کسب و کار روانکاوان و روانپزشکان ایرانی رونق یافته است." با این مضمون، روزنامهی سوئیسی "تاگس آنتسایگر"، گزارشی از احمد طاهری، روزنامهنگار ایرانی در شمارهی جمعهی این نشریه، (۳ اکتبر/۱۲ مهر) به چاپ رسانده است. طاهری در این گزارش که از شهر مشهد تهیه کرده، ابتدا بهگفتوگو با ناصر عاملی، سخنگوی حزب مشارکت میپردازد. او در پاسخ این پرسش که «آیندهی ایران چه خواهد شد؟» میگوید: «من خیلی ناامیدم».
خامنهای، حامی احمدینژاد
عاملی که زمانی در مشهد، روزنامهی "توس" را به طرفداری از اصلاحطلبان منتشر میکرد، امکان این که احمدینژاد بتواند چهار سال دیگر قدرت را در دست داشتهباشد، رد نمیکند و به عنوان دلیلی موجه توضیح میدهد: «رهبر انقلاب از او حمایت میکند.» عاملی معتقد است که احمدینژاد، نمایندهی جناح نظامی حکومت، یعنی پاسداران و شبهنظامیان بسیجی است و خامنهای بهخاطر سرکوبی اعتراضهای سه روزهی دانشجویان در زمان ریاست جمهوری محمد خاتمی، در ۱۸ تیر سال ۱۳۷۸ مدیون آنان است. در این تظاهرات برای اولین بار، شعار "مرگ بر خامنهای" داده شد. در حملات پاسداران به دانشجویان، چندین دانشجو کشته، صدها نفر دستگیر و محکوم به مرگ شدند. تنها در اثر فشار مراجع بینالمللی بود که این احکام به مرحلهی اجرا گذاشته نشد. طاهری مینویسد: «از آن هنگام، رهبر انقلاب میداند که نهادهای نظامی این حکومت خدایی، تضمینکنندهی اصلی تسلط روحانیت شیعه است.»
"قحطی رجال" بین اصلاحطلبان
ناصر عاملی همچنین دربارهی نقش اصلاحطلبان در انتخابات آتی ریاست جمهوری در ایران، میگوید که این گروه نتوانسته است پس از کنارهگیری خاتمی از سیاست، چهرهی برجستهای را معرفی کند؛ «چهرهای که قادر باشد رای مردم را از آن خود سازد.» او سپس نتیجه میگیرد: «رقابت بین خود محافظهکاران جریان خواهد داشت.»
عدم علاقهی مردم به مسائل سیاسی
گزارشگر روزنامهی "تاگس آنتسایگر" سپس مینویسد که در ایران، بهطور کلی، بهجز سیاستمداران، کسی علاقهای به رویدادهای سیاسی نشان نمیدهد: «پیدا کردن نان، تنها دغدغهی روزانهی مردم است. کلمهای که از همه بیشتر استفاده میشود، "تومان" است. در نماز جمعه، حرف از تومان است، در بهشت رضا (گورستانی در مشهد) زنهای چادری، سر گور شهدای خود در مورد پول دعوا میکنند.» "تاگس آنتسایگر" در ادامه مینویسد: «از وقتی احمدینژاد به قدرت رسیده، وضعیت اقتصادی خراب شده است. درحالیکه او، هنگام مبارزات انتخاباتی قول داده بود که "پول نفت را سر سفرهی فقرا" بیاورد."»
اوضاع وخیم اقتصادی
گزارش روزنامهی"تاگس آنتسایگر"، سپس به شرح اوضاع اقتصادی ایران با آمار و ارقام میپردازد و مینویسد، درحالیکه قیمت مواد غذایی در سه سال گذشته، حداقل سه برابر شده، بر حقوق کارمندان دولت، تنها اندکی افزوده شده است. از این رو آنان مجبورند، به کارهای دیگر نیز بپردازند: «کار و بار کسی که صاحب خودرو باشد، خوب است؛ چون میتواند شبها مسافرکشی کند.»
شهرت بهتر از ثروت
احمد طاهری در بخش دیگری از گزارش خود، میکوشد برای این پرسش که "پس پول نفت کجا میرود" پاسخی بیابد. بهروز، دانشجوی ادبیات در محوطهی دانشگاه به او میگوید: «به جیب عربهای لعنتی». دوست بهروز، کاوه، مخالف این نظر است: «نه، این شایعه را خود رژیم تو دهن مردم انداخته. واقعیت را بخواهی، این پول میرود تو جیب خود مسئولان و همدستهایشان، به بنیادهای مذهبی که در دهات، مسجد بسازند.» یکی از همین دانشجوها در پاسخ طاهری که میپرسد، «آیا خود احمدینژاد هم رشوهگیر است» میگوید: «نه، احمدینژاد بیشتر به شهرت اهمیت میدهد تا پول.»
رونق داروخانهها و "تعمیرکاران روح"
در این کساد اقتصادی، تنها کسب وکار داروخانهچیها ست که رونق دارد. «و مطبهای روانپزشکها و روانکاوها که مثل قارچ از زمین میرویند.» گزارشگر"تاگس آنتسایگر" مینویسد که این پدیده، به ویژه در مشهد خیلی جدید است: پیشتر به این متخصصان، "دکتر دیوانهها" میگفتند. «ولی حالا خانمها در حال بازی رامی، از "تعمیرکار روح و روانشان" برای هم تعریف میکنند.»
گزارش روزنامهی "تاگس آنتسایگر" به عنوان نمونه از خانوادهی "انصاری" یاد میکند که خانم خانه، دنیا انصاری، شوهر ۷۸ سالهی خود را که دچار افسردگی است، نزد یکی از این "تعمیرکاران روح و روان" فرستاده، ولی «فایدهای نداشته است.» آقای انصاری، که صاحب یک خانهی ۴۰۰ متر مربعی است و به قدر کافی ثروت دارد که بتواند از بهرهی بانکی آن زندگی "راحتی" را بگذراند، تنها پس از دود کردن چند گرم تریاک است که "آرام میگیرد، گریه نمیکند و دیگر هذیان نمیگوید.»
صدای خدا یا صدای آخوندها؟
گزارشگر روزنامهی "تاگس آنتسایگر"، هنگام غروب، چند دقیقه پس از خاموش شدن صدای مؤذن حرم امام هشتم شیعیان، خانوادهی انصاری را ترک میگوید. پیش از آن میشنود که دنیا انصاری با بلند شدن صدای مؤذن به مستخدم افغانی خود دستور میدهد: «پنجره را ببند، این صدا را نمیتوانم تحمل کنم.» و در توضیح دستور خود به خبرنگار میگوید: «این صدای خدا نیست. این صدای آخوندهاست.» طاهری، گزارش خود را با توصیف این صحنه به پایان میبرد: «بعد به اتاق خواب میرود، چادری روی سر میاندازد و آمادهی خواندن نماز میشود.»