به ياد هاينريش هاينه
۱۳۸۴ بهمن ۲۴, دوشنبههاينريشهاينه فرزند دورهای از اروپا است كه پيوسته درگيرِ دگرگونيهای بنيادين بود. كودكی او با چيرگی ناپلئون بر آلمان همزمان است. با دورهای كه به دستور امپراطور فرانسوى، امتيازات اشرافزادگان و فئودالهای آلمانى، لغو و سردمداران كليسا به اطاعت از دولتمداران مجبور مىشوند. هاينه در روز ۱۳ دسامبر ۱۷۹۷ در شهر دوسِلدورف در غرب آلمان زاده شد. پدرش تاجر پارچه بود و تلاش كرد كه فرزند را به ادامهی راه خود تشويق كند. اما او از همان خردسالى، تنها به دانش و ادب نظر موافق داشت. در شهرهای بُن و گوتينگِن به دانشگاه رفت ولی به خاطر عضويت در انجمنهای تندروِ جوانان دانشجو، نخست از دانشگاه اخراج شد. با اين حال در سال ۱۸۲۵ توانست بار ديگر به دانشگاه راه يابد و در شهر گوتينگِن تحصيلاتش را در رشتهی حقوق با درجهی دكترا به پايان برساند.
هاينه در همان سال از يهوديت كه آيين خانواده اش بود، به مسيحيت گرويد ولی تا پايان عمر از منتقدان سرسخت كليسا و حكومتهای وقت باقی ماند. نخستين مجموعهی سرودههايش را در سالهاى ۱۸۲۲ و ۲۳ منتشر ساخت ولی عاشقانههايی كه در سال ۱۸۳۱ چاپ كرد، چنان پرطرفدار بودند كه از آن پس توانست از راه نوشتن روزگار بگذراند.هاينه به بيشتر كشورهای اروپايی سفر كرد و از اين مسافرتها، توشههای ادبی بسيار گرد آورد كه در مجموعههای اشعار و مقالههای او هركدام جلوهی خاصی دارند. هرچند سرودههای او به ظاهر رومانتيك و عاشقانه مينمايند، اما لحن تند سياسی و انتقاد سخت اجتماعی از كهنه پرستی و بنيادگرايی، باعث شد كه نوشتههايش در سال ۱۸۳۵ از سوی مجلس اعلای آلمان آن زمان، ممنوع اعلام شوند.
شاعر كه از سال ۱۸۳۱ به پاريس مهاجرت كرده بود، ديگر جز برای ديدار از ميهن، به آلمان باز نگشت. حاصل آن ديدارها آثار انتقادی و كنايه آميزی چون آلمان، ”افسانهای زمستانه” بود كه همگی در حيطهی ادبيات آن زمانِ آلمان، سنت شكنی به شمار ميآمدند.هاينه در پاريس به سوسياليستهای آرمانخواه هوادار سان سيمون پيوست و همزمان با كارل ماركس، طرح دوستی ريخت. صراحت لهجهی او در انتقاد از زرمداران و زورمندان بيگمان يكی از علتهايی بود كه نه تنها فرمانروايان بلكه همطرازان و همكاران ادبيش نيز از او با احتياط و انتقاد سخن ميگفتند. برای نمونه، در سال ۱۸۲۴ پس از سالها انتظار، به حضور گوته رسيد. اما اين، ديدارِ دو يار نبود، چه گوتههاينه را با لطف و مهربانی نپذيرفت و شاعر جوان را از اين آشنايی حضوري، دلگير و پشيمان كرد. هرچندهاينه همواره از گوته و آثارش به نيكی و احترام ياد ميكرد، در سال ۱۸۳۲ با اشارهی غير مستقيم به غير سياسی بودن گوته و اشاره به زادگاهِ آن استاد ادب و هنر، شهر وايمار، با خود میگويد:
آيا تو براستی رها گشتی،
زان دايرهی سردِ بخارآلود،
زآن تار كه آن پيرِ هنر از وايمار،
بر گِردِ تو ميتنيد و بس مىافزود؟
در سال ۱۸۴۸هاينريشهاينه دچار درد نخاع شد. دردی كه شاعر را تا آخر عمر زمين گير و زندانی رختخواب ساخت. او در روز ۱۷ فِوريهی ۱۷۵۶ در پاريس درگذشت. پس از گذشت ۱۵۰ سال از مرگهاينه، هنوز پرفروشترين كتاب تغزلی در آلمان، از نخستين عاشقانههای اين شاعر، زير عنوان عشق نامه است. چرا؟ چونهاينه بى پيرايه و آشكار، از عشقِ زمينى سخن ميگويد. عشق را پديدهای واقعی و روزانه ميداند كه روزانگی بشر را به احساسی متعالی و شاعرانه، تبديل ميكند. در جايی میگويد:
از عشق ميپرسی توای كه ياری و زيبا نگارى،
میگويمت بشنو، كه ماهی در ميان گندزارى.
علت دوم محبوبيت جاودانهی عاشقانههای او، سادگی و روانی كلام است. بيشتر سرودههای تغزلی او، توسط آهنگسازان سرشناسی چون شوبرت، شومان و مِندِلسون بارتولدى، ترانه سازی شده و تا امروز بر سر زبانها ماندهاند.هاينه از سويی به صنعتهای شعر كلاسيك آلمان و اروپا، وفادار مانده و در بكارگيری آنها استعداد بى مانندی نشان داده است، و از سوى ديگر سرودههای او ، با مديحهها و قصيدههای در برج عاج نشينانِ پيش، هيچ پيوندی ندارند. او از كاربرد اصطلاحات عاميانه هيچ باكی ندارد و سادگی سبكش سرودههايش را گاه ضربالمثل ساخته است.
يكی از فرازهای كارهاينه استفادهی طنزآميز و تلطيف واژگانی است كه به پختن و خوردن و آشاميدن مربوط ميشوند. امسال به مناسبت بزرگداشت او، انتشاراتی گروپِلو Grupello در زادگاهش دوسِلدورف، چندين كتاب در اين زمينه به چاپ رسانده و حتی خانم كُردولا هُپفِر Cordula Hopfer روزنامه نگار آلمانى، پايان نامهی دكترايش را به خوراك و خوراكی در آثارهاينه اختصاص داده است.
در پايان اشارهای به شناخت هاينه در ايران و به زبان فارسی میكنيم:
دست آورد گشت و گذار و جستار ما در كتابها و اينتِرنِت، تنها كتابی با عنوان زندگی و آثارهانريشهاينه بود كه انتشاراتی سلسله در سال ۱۳۶۶ در تهران منتشر كرده است. اين كتاب ترجمهای است از فرِدريك ايوِن كه از انگليسی توسط هوشنگ باختری به فارسی گردانده شده است. مترجم زبردست متنهای آلمانى، علی عبداللهی نيز چند شعر ازهاينه در مجموعههايی از عاشقانههای آلمانى، به فارسی ترجمه كرده است. افزون بر اينها، فرهاد سلمانيان در سايت گويا مقالهای همراه با چند شعرهاينه، در بارهی اين سراينده و نويسندهی بلندپايه، در اختيار علاقه مندان ادبيات آلمان، گذاشته است. جای بسی خرسندی ميبود اگر مترجمان ما به اين واقعيت بيشتر توجه ميكردند كههاينريشهاينه، در عين سرودن شعرهای نوگرايانه و هميشه تازه، هرگز از قواعد عروضی شعر كلاسيك آلمان، تجاوز نكرده است تا جايی كه يكی از فرازهای كار هنری او، بهره گيری ماهرانه از همين قواعد و صنايع است. ترجمههايی كه نگارنده تا كنون ازهاينه به فارسی ديده اما همگی به صورت منثور يا حد اكثر به شيوهی وزنهای نيمايی بودهاند. اگر بخواهيم اين سرايندهی آلمانی را با شاعران ايرانی مقايسه كنيم، شايد بتوان او را آميختهای از آرمانخواهی فرخی يزدی و ساده سرايی ايرج ميرزا معرفی كرد. از آنجا كههاينه را در آلمان بيشتر به عاشقانههايش ميشناسند، قطعهی زير را به عنوان حسن ختام میآوريم:
جوانی دل به عشق دختری داد
دل دختر به عشق ديگری بند
و آن ديگر به عشق دلبرى، دل
سپرد و داد با او دست پيوند
ز روی خشم دختر گشت همسر
به اّول مردِ خوبِ خواستگارش
كدام از آن همه درمانده گرديد؟
جوان و آن دل بی اختيارش
اگر اين داستانی باستانی ست
هميشه تازه است و ماندگار است
به هركس كه بيفتد قرعهی فال
هميشه دلشكسته، بيقرار است.