بهغير از فوتبال، ديگه چه خبر؟
۱۳۸۵ اسفند ۱۰, پنجشنبههمه رشتههاى ورزشى معمولا يا بصورت انفرادى و يا تيمى برگزار مىشوند. هفتاد و پنج رشته ورزشى در جهان وجود دارند كه بصورت تيمى برگزار مىشوند. بهغير از چند رشته تيمى كه در سراسر جهان شناخته شده هستند، بسيارى از رشته در ساير نقاط جهان اصلا شناخته شده نيستند ورزشهائى چون «كبادى» كه بيشتر در هندوستان رايج است و يا «گورودكى» كه در روسيه طرفداران خود را دارد.
در مورد ورزشهاى انفرادى موضوع قدرى بغرنجتر است. چهل رشته ورزشى در جهان وجود دارد كه بصورت انفرادى انجام مىشوند. در كنار آن رشتههاى ورزشى فكرى مثل شطرنج، «اسكات»، «شوگى» و غيره نيز وجود دارند. علاوه بر اين ورزشهاى رزمى كه خود به چندين رشته تقيسم مىشوند و همچنين ده رشته از ورزشهاى انفرادى كه با قدرت بدنى و يا بدن سازى سروكار دارند، مثل «زيبائى اندام»، «مچ زنى» و يا «پرتاب كنده درخت» نيز وجود دارند. در پايان نيز مىتوان به سيزده رشته ورزشى انفرادى اشاره كرد كه با هوانوردى سروكار دارند، مثل چتر بازى.
براستى مىتوان گفت كه بازيهاى المپيك، جشن ورزشى ملل جهان است. در المپيك تابستانى ۳۴ رشته ورزشى به رقابت گذاشته مىشود كه مىتوان گفت همه اين رشتهها به نوعى مخرج مشترك ملل جهان هستند.
اما در المپيك زمستانى تنها در سيزده رشته به رقابت پرداخته مىشود. جالب اينجاست كه جاى بسيارى از كشورهاى جهان در اين رقابتها خالى است. مثلا كشورهاى آفريقائى اصلا ديده نشدهاند كه در اين رقابتها حضور داشته باشند. دليل آن هم روشن است، زيرا مردم كشورى كه هشتاد درصد آن از صحرا تشكيل شده، هيچ آشنائى با ورزش زمستانى ندارند. بنابراين محدوديتهاى جغرافيائى در انجام يك رشته ورزشى بسيار موثر هستند. اما علاقمندى مردم به پيگيرى و تماشاى آن از طريق رسانهها در عصر جهانى شدن ديگر به محدوديتهاى جغرافيائى محدود نمىشوند.
يكى از عناصر تعيين كننده در استقبال از يك رشته ورزشى، عنصر فرهنگى است. اما هرچه عنصر فرهنگى در يك رشته ورزشى به يك منطقه جغرافيائى محدود شود، از احتمال جهانى شدن آن كاسته مىشود. براى مثال «كشتى چوخه» كه تنها در بخشىهائى از ايران مرسوم است، هيچگاه جزو بازيهاى المپيك قرار نخواهد گرفت. يكى ديگر از عناصرى كه مىتواند در رشد يك رشته ورزشى در يك كشور تاثير گذار باشد موقعيتهاى خاص سياسى و يا اجتماعى است. براى نمونه ورزشهاى رزمى تا قبل از انقلاب و جنگ در ايران رواج چندانى نداشتند. در اين شرايط خاص سياسى بود كه ورزشهاى رزمى رشد يافتند و حال حتى عناوين قهرمانى در سطح قاره و جهان نيز تصاحب مىشوند. رشد و رفاه اقتصادى عنصر ديگرى است كه مىتواند به عمومى شدن يك رشته ورزشى كمك نمايد. تنيس در گذشتهها، ورزش ثروتمندان بود. اما اكنون در بسيارى كشورها ، سطح رشد و رفاه عمومى به گونه اى است كه حتى در شهرستانهاى كوچك نيز امكان دسترسى به تاسيسات تنيس وجود دارد و همين گونه هم هست كه اشتفى گراف، بوريس بكر و يا آندره آغاسى از خانوادههاى اشرافى و ثروتمند برنخواسته اند.
در بعضى مواقع نيز موفقيت انفرادى يك ورزشكار مىتواند به موجى از علاقمندى به يك رشته ورزشى در يك جامعه كمك برساند. وقتى «تيمور غياثى» مدال طلاى پرش ارتفاع رقابتهاى آسيائى تهران را بر گردن آويخت، حتى نوجوانان در كوچه و پس كوچههاى شهرستانها نيز در بازيهاى خود به پرش ارتفاع روى آوردند و بعد از موفقيت جهانى «گبر سلاسى»، اتيوپى نيز به جمع كشورهاى مطرح در دو و ميدانى پيوست. اما بايد اشاره كرد كه بازتوليد چنين موفقيتهائى بدون وجود ساختارها و امكانات ورزشى بسيار دشوار است.
رسالت خبررسانى و گزارش دهى رسانهها نيز آينهاى از موقعيت جغرافيائى، فرهنگى و سياسى است. اينكه در رسانههاى پاكستانى به «كراكت» بيشتر توجه نشان داده مىشود و يا «بيسبال» در آمريكا و «سومو» در ژاپن، نيز برخاسته از همين رسالت خبررسانى است. در كنار آن بغير از چند رشته ورزشى كه عموميت جهانى يافته اند و رسانهها بيشتر به آنها توجه نشان مىدهند، براى چه كسى در استراليا پخش مستقيم «ايندياكا» كه ورزش بوميان آمريكاى لاتين است، جذابيت دارد و به همين خاطر هم هست كه اينگونه ورزشها جائى در اخبار و گزارشات ندارند.
محمود صالحى