1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

بن بستى ناب، افزايش خشونت در عراق و اسرائيل

۱۳۸۳ مهر ۱۰, جمعه

در عراق و در مناطق فلسطينى نشين نوارغزه انجام خشونت افزايش مى يابد. نه آمريكا در دومين كشور مورد هجوم خود و نه اسرائيل در نوار غزه و كرانه باخترى رود اردن قادر هستند، از مارپيچ خشونت بيرون بيايند. راه حل هاى سياسى تعيين شده اند اما به نظر مى آيد كه به انجام رساندن اين راه حل ها همچنان به عقب رانده مى شود. از شرايط فعلى مى توان به عنوان بن بستى ناب نام برد. پطر فيليپ مفسر راديوى دويچه وله در اين باره مى نويسد:

https://p.dw.com/p/A4oi
زنى در عزاى فرزند كشته شده اش در عراق
زنى در عزاى فرزند كشته شده اش در عراقعکس: dpa

خبرها شيبه به يكديگرند. حكومت اسرائيل عمليات نظامى وسيع خود را در شمال نوار غزه پيش برد. نيروهاى آمريكايى مى خواهند مركز مقاومت شورشيان را با حملات متمركزانه، زير كنترل خود در آورند. اگرچه چنين اعلاميه هاى رسمى قاعدتا مى بايد نشان دهنده قاطعيت و قدرت باشند ولى مى تواند شرايط عكس آن را نيز باز گو كنند، شرايط درماندگى و بى اختيارى كه در آن اسرائيلى ها در درياى مديترانه و آمريكائيان در دومين كشور مورد هجوم، در آن گرفتار آمده اند. همانطور كه در يك اسطوره يونانى نيز آمده، هر دو آن ها، دوباره قدم هاى اشتباه را در راه نادرست بر مى دارند. راهى كه از پيش مى توان گفت نه فقط كمكى به حل مشكل نخواهد كرد، بلكه آن را پيچيده تر نيز مى سازد.

در اين جا نمى توان و نيايد از راه حل ديگرى سخن راند، اما مى توان اين سوال را مطرح كرد كه معنى و تأثير چنين اقدامات تعرضى چيست؟ به اين منظور در ابتدا تعريف پايه اى ضرورى است: اسرائيل و آمريكا هر دو از جنگ عليه ترور سخن مى گويند و دلايل طرف مقابل را نمى پذيرند. دلايلى بر اين مبنى كه آنان همانطور كه در حقوق خلق ها نيز به رسميت شناخته شده، عليه رژيم هاى اشغالگر، قيام در واقع مجاز، مى كنند. سوء قصد انتحارى در اينجا و آنجا، كشته شدن بيش از پيش غير نظاميان، صحت اين نظر را نشان مى دهند. امروزه نمى توان دوباره از زمينه هاى اصلى و تقريبا تاريخى علت هاى شروع بحران براى مدلل كردن هدف ها استفاده كرد.

جنگ عراق يك واقعيت است و نمى توان آن را كمتر از جنگ شش روزه سال ۱۹۶۷ و همه آنچه در سال هاى بعد از اشغال رخ داده است، ديد. امروزه در درجه اول مى بايست اين مسئله مطرح شود كه چه راه خروجى از بن بست اوضاع مى توان يافت. در عراق تنها راه مى توان اين باشد: برگزارى هرچه زودتر انتخابات ، تشكيل يك حكومت آزاد و در روزها و آينده اى نه چندان دور، خروج نيروهاى اشغالى. درمناطق فلسطينى ها مى تواند و بايستى بدين صورت از آن سخن گفت: خروج نيروهاى اسرائيلى از مناطق اشغالى، دادن استقلال بيشتر به اولياى امور فلسطينى و آماده سازى بوجود آوردن يك كشور فلسطينى.

در هر دو اين موارد راه هاى پيشنهاد شده، از قبل پيش بينى شده اند. اما در هر روز ناممكن تر به نظر مى رسد كه در رسيدگى به راه حل درست، قدم هايى برداشته شوند. در عراق بنا به آخرين آمار آمريكايى ها، تقريبا هر ۲۰ دقيقه يكبار درگيرى مسلحانه رخ مى دهد و اقدامات تهديد آميز خود موجب تهديد شرايط و سخت تر كردن آن مى گردند، زيرا هر قربانى بى تقصيرى از طرف اقدام مقابل آمريكايى ها، به عنوان يك عامل باقوه تهديد و خطر محسوب مى شود. در فلسطين هم وضعيت به گونه ديگرى نيست. بخش عمده فلسطينى ها حمله به نيروهاى غيرنظامى اسرائيلى را محكوم مى كنند، اما قيام آنان با عمليات تلافى جويانه هليكوپترهاى اسرائيلى و تانك هاى آنان بمباران مى گردند.

در هر دو اين موارد نه تنها دائما تنفر عميق تر مى گردد بلكه هر چه بيشتر امكان دستيابى به راه حل هاى صلح آميز، محدودتر مى شوند.

در عراق شايد سخت است كه به اين فكر كرد كه واقعا در اوايل سال ميلادى جديد، يعنى تا سه ماه ديگر، انتخابات بتواند برگزار گردد. در خاور ميانه هر روز كمترمى توان تصور كرد كه اعلام شارون مبنى بر خروج يك جانبه از نوار غزه، عملى گردد. بجاى آن هر دو طرف هاى متخاصم، تهديدات خود را، در فرو رفتن عميق تر در باتلاق انجام خشونت و يا بكارگيرى عكس العمل هاى خشونت آميز، افزايش مى دهند. از شرايط فعلى فقط مى توان به عنوان بن بستى ناب سخن گفت.