بلاى بيكارى و تاثيراتش در سلامتى جسم و روح – نمونه ى آلمان
۱۳۸۳ اسفند ۲۵, سهشنبهشمار بيكاران در آلمان در ماه مارس سال جارى ميلادى، از مرز ۵ ميليون نفر گذشت. البته اين رقم بسيار كمتر از نرخ بيكارى در كشورمان ايران است كه با جمعيتى كمتر از آلمان، فقط شمار بيكاران جوان آن بر اساس آخرين آمارها ۹ ميليون و ۸۰۰ هزار نفر، يعنى تقريبا دو برابر آلمان است.
با اعلام شمار بيكاران در آلمان، ائتلاف احزاب مخالف ِ دولت، شامل حزب دمكرات مسيحى و سوسيال مسيحى آلمان، و همچنين حزب دمكرات آزاد اين كشور، دولت آلمان، و شخص گرهارد شرودر، صدراعظم اين كشور را مسئول اين اوضاع نابسامان در بازار كار دانستند. صدراعظم و ائتلاف احزابِ حاكم اما خود را مقصر نمى شمارند و اشكال ِ كار را به گردن ديگران مى اندازند. به هر حال حملات سياسى آغاز گشته و معلوم نيست، آيا اين اتهامات براى بهبود اوضاع نابسامان اشتغال در كشور است يا تحكيم موقعيت سياسى احزاب، تا از اين آب گل آلود به نفع خود ماهى بگيرند.
واقعيت اين است كه ديگر كارگران و كارمندان، حتى اگر سال هاى بسيارى در كارخانه يا شركتى كار كرده باشند، و موقعيت شغلى بسيار پراهميتى هم داشته باشد، ميتوانند به خيل عظيم بيكاران كشور بپيوندند. و اين در حالى ست كه بر اساس آمارهاى داده شده، بيكارى ديگر منحصر به اقشار كم سواد و نامتخصص نيست و شغل هايى كه در گذشته با آينده اى درخشان روبرو بودهاند نيز با اين خطر مواجهاند.
در كشورآلمان مثل بسيارى از كشورهاى صنعتى اروپا، بيكاران از حقوق بسيارى برخوردارند و دولت به آنها براى مدتى، مبلغى به عنوان حق بيكارى پرداخت مى كند و پس از آن نيز، آنها در صورت احتياج، از اداره تامين اجتماعى كشور، پولى را، نه چندان زياد، دريافت مى كنند و كرايه ى خانه ى آنها نيز از طرف همين اداره پرداخت مى شود.
پرداخت همين حقوق تامين اجتماعى ست كه باعث گشته بسيارى بگويند، بيكاران تنبل اند، نمى خواهند كار كنند، دنبال كار نمى گردند و خواست قلبى خودشان است كه با پول اداره تامين اجتماعى، استراحت كنند و زندگى راحتى را بگذرانند و لذت ببرند. اين اتهام به بيكاران زمانى تشديد مى شود كه در واقع بسيارى در دوران بيكاري، به كار سياه روى ميآورند و پولى هم از اين راه، علاوه بر مواجب دولتى به جيب مى زنند.
اما پژوهش هاى انجام شده ى موسسات معتبر تحقيقى در آلمان و ديگر كشورهاى صنعتي، در مورد عواقب بيكارى بر انسانها، خبر از تاثيرات شديد اين پديده بر جسم و روح بيكاران و خانواده آنها دارد. اين معضل اجتماعى انسانها را، هم با مشكل كمبود مالى و پايين آمدن سطح زندگى مواجه مى سازد و هم بر سلامت جسمى و روحي–روانى آنها تاثيرات مخربى بر جاى ميگذارد.
بسيارند بيكارانى كه نمىتوانند خود را با شرايط موجود وفق دهند. بيكارى مى گويد:
”با شروع بيكاري، اول مشكلات جسمى پيدا كردم. خوابم مختل و نظرم نسبت به زندگى منفى شد. اين مسئله خيلى اذيتم مى كرد وقتى فكر مى كردم ، اين همه زحمت كشيدم تا دوره ام رو به پايان برسونم. و حالا ناگهان به من مى گن، تو رو ديگه احتياج نداريم و بايد بري. البته، در كارم هم موفق بودم.“
گرچه براى مسئولان ادارات، دادن حكم اخراج ديگر عادى شده، براى كارمندان و كارگران، بيكارى در حكم تغييرى ۱۸۰ درجه در زندگى شان به حساب مى آيد. بيكارى براى بسيارى تغيير در ساختار زندگى ست، از دست دادن خانوادهى دوم و هويت است.
پرفسور توماس كيسلباخ، استاد رشته ى روانشناسى ِ كار در دانشگاه شهر برمن آلمان، پژوهندگان ۲۵ كشور جهان را به كنفرانسى علمى فراخوانده است. كنفرانسى كه موضوعش ارتباط بيكارى ست با سلامتي.
علت فراخوان پرفسور توماس كيسلباخ، انتشار نتيجه ى تحقيقات ۱۵ ساله اى ست كه در آلمان در زمينه تاثيرات بيكارى بر جسم و روح بيكاران است. پرفسور توماس كيسلباخ در تشريح مشكلات بيكاران مىگويد:
” شخص بيكار در دوران بيكارى احساس مىكند كه ديگر نمى تواند زندگىاش را مثل گذشته اداره كند. بيكارى موقعيتىست كه در آن شخص بيكار دائما و هر بار به دليلى مضطرب مىشود. مسايل خانوادگى، اقتصادى و اجتماعى، اضطرابآور مىگردند. او حس مىكند در ميان اطرافيان خود، تنها مانده و نمىتواند بر مشكلاتش غلبه كند. او رغبت به ادامهى زندگى را از دست مىدهد.“
نتيجه تحقيقات موجود نشان مى دهند كه بيكاران دچار رفتارى خود ويرانگر مى شوند. آنها خيلى كمتر از بقيه به پزشك مراجعه مى كنند. تمايلى از خود براى استفاده از امكانات موجود در جامعه براى پيشگيرى از بيمارى ها نشان نمىدهند. آنها حتى براى كودكان شان هم از فرصت هاى اجتماعى استفاده نمى كنند. اين در حالى ست كه بيكاران دو برابر بيشتر از افراد شاغل بيمار مى شوند و در بيمارستان بسترى مى گردند.
بر مبناى تحقيقى كه يك موسسه ى فنلاندى در مورد معضل بيكارى در جوامع صنعتى غرب انتشار داده، عمر بيكاران به نسبت افراد شاغل كمتر است و آنها سه سال زودتر از افراد شاغل مى ميرند. پرفسور ميشائيل كاستنر، استاد رشته ى روانشناسى كار در دانشگاه دورتمند آلمان نيز در اين مورد مى گويد:
”ما دريافته ايم كه بيكاران به نسبت افراد شاغل بيشتر سيگار مى كشند، بيشتر مشروب مى نوشند، احتمال اعتياد به مواد مخدر در ميان آنها بيشتر است، بيشتر قرص و دوا مصرف مى كنند، فعاليت هاى جسمى شان كمتر است و تغذيه اى ناسالم دارند. و نكتهى ديگر اين كه اين مسئله در ميان جوانان بيكار بسيار نگران كننده تر است، زيرا بسيارى از آنها عصبى اند، دچار اختلالات روحى و روانى مى گردند، به افسردگى دچار مى شوند و كثرت طلاق در ميان آنها به نسبت افراد شاغل بيشتر است.”
بر مبناى تحقيقات موسسه ى نظرخواهى Allensbach در آلمان، تنها خود بيكاران نيستند كه از اين عارضه ى اجتماعى رنج مى برند، كودكان آنها نيز به اين علت با مشكلات بسيارى روبرو هستند. كودكان افراد بيكار زودتر بيمار مى شوند، آلرژى و افسردگى در ميان آنها بيشتر از بقيه است. آنها خود را در مدرسه تنها احساس مى كنند، زيرا شرم دارند بگويند پدرم بيكار است و خانواده ما با حقوق اداره تامين اجتماعى گذران زندگى مى كند.