برلن؛ شکارگاه زنان برای ارتش سرخ شوروی • نقد و گالری نماهای فیلم
۱۳۸۷ آذر ۱۲, سهشنبهجنگ دوم جهانی بهپایان رسیده است. ولی رنج و عذاب زنان آلمانی همچنان ادامه دارد. اینبار آنان "طعمه"ی سربازان ارتش فاتح، ارتش سرخ شوروی میشوند. ارتشی که پیش از فتح "رایشستاگ" در پایتخت آلمان، برلن را به فاحشهخانهی رسمی خود بدل میکند. تازهترین فیلم سینمایی کارگردان مشهور آلمانی، ماکس فربربوک (Max Färberböck)، به این موضوع میپردازد: "هویت نامعلوم، زنی از برلن". فربربوک، در این اثر نیز مثل اولین فیلم خود، "آمی و جاگوار (۱۹۹۸Aimée und Jaguar) رابطهی انسانها را در شرایطی استثنایی دستمایه قرار داده است.
دستمایهای جنجالبرانگیز
این که اجرای سینمایی چنین موضوعی جنجالبرانگیز خواهد بود، از ابتدای کار فیلمبرداری بر کارگردان و تیم او روشن بود. انتشار کتابی که بر اساس آن، فیلم "هویت نامعلوم، زنی از برلن" ساخته شده، نیز هیاهوبرانگیز بود: این کتاب که "دفترچهی خاطرات" عنوان داشت و نویسندهی آن تا هنگام مرگ ناشناس باقی ماند، ابتدا در سالهای دههی ۵۰، در آلمان به چاپ رسید. ولی از آنجا که با اعتراض بخش بزرگی از نهادهای دولتی و غیردولتی روبرو شد، استقبالی از آن صورت نگرفت. این نهادها، از جمله خرده میگرفتند که "چهرهی زن آلمانی در این کتاب بهکلی مخدوش نشان داده شده است."
"دفترچهی خاطرات"، یک بار دیگر، در سال ۲۰۰۳ در آلمان انتشار یافت و این بار فروشی رکوردشکن برجای گذاشت. با اینحال، برخی از کارشناسان کتاب، اصالت آن را زیر سؤال بردند. به همین خاطر ناشر مجبور شد، نام نویسندهی آن را که در سال ۲۰۰۱ فوت کرده بود، افشا کند: مارتا هیلرز (Marta Hillers). هیلرز که واقعا زمانی عکاس و روزنامهنگار بوده، هنگام مرگ ۹۰ سال داشت. او رویداهای تلخی که خود و "زنان برلن" در فاصلهی بین ۲۰ آوریل تا ۲۲ ژوئن سال ۱۹۴۵ تجربه کردهاند، در دفتر خاطراتش خطاب به همسر افسر خود ثبت کرده است. این افسر، در برههی پایانی جنگ دوم جهانی، جایی در جبههی شرق، مشغول دفاع از "میهن هیتلری" خود بود.
میدان جنگ، محل تجاوز به زنان برلنی
نویسندهی کتاب "دفترچهی خاطرات"، رویدادهایی را که خود تجربه کرده یا شاهد وقوع آنها بوده، با لحنی خوددارانه و طرح و نثری موجز و بدون شرح و بسط، به رشتهی تحریر درآورده است. از اینرو، این کتاب تنها سرنوشت یک زن را بازگو نمیکند، داستان زندگی گروهی از زنان برلنی است که در آستانهی سقوط این شهر، "سر راه" سربازان ارتش سرخ قرار گرفتند. این ارتش که با تانک و توپ و تجهیزات جنگی دیگر برای فتح برلن وارد این شهر شد، آن را بلافاصله به محل عیش و عشرت و خوشگذرانی و تجاوز به زنان بیدفاع آلمانی تبدیل کرد.
وفاداری به متن
ماکس فربربوک تا زمانی که روایتهای "دفترچهی خاطرات" را به تصویر میکشد، در بازسازی این فاجعهی غیرانسانی موفق است. او به خوبی نشان میدهد که سربازان "محرومیت کشیدهی" ارتش سرخ، به این روزنامهنگار و زنان دیگر از همان لحظهی اول به چشم "طعمه"ی خود مینگرند. این وضعیت برای برخی از زنان چنان غیرقابل تحمل است که دست به خودکشی میزنند. این روزنامهنگار ولی راه "افشاگری" را برمیگزیند: از آنجا که کمی با زبان روسی آشناست، به ستاد "ارتش فاتح" گام میگذارد و با جسارت داستان وحشیگری و تجاوز سربازان را به اطلاع افسر مسئول، آندرهی، میرساند. واکنش افسر ارشد، انکار و سپس تأئید ضمنی عمل سربازان تحت فرمان اوست.
انحراف از متن
کارگردان فیلم "هویت نامعلوم، زنی از برلن" هنگامی که از وفاداری به متن فاصله میگیرد، به ساختار دراماتورگی فیلم نیز لطمه میزند. ایجاد رابطهی عاطفی بین این زن روزنامهنگار و افسر ارشد ارتش سرخ شوروی، که در کتاب "دفتر خاطرات" اصلاْ به آن اشارهای نشده و در فیلم جای زیادی به خود اختصاص داده، از جملهی این لطمههاست. جالب این جاست که فربربوک این "چاشنی عشقی" را برای درگیر کردن احساسی بیننده به داستان میافزاید و خواسته است که با رعایت این اصل قراردادی پرداخت سینمایی موضوع، به اصطلاح قلب بیننده را هدف قرار دهد. ولی از آنجا که این "دل بهدست آوردن" به قیمت صرفنظر کردن از پرداخت همهسویهی شخصیت اصلی فیلم تمام شده، تلاش کارگردان با شکست روبرو میشود.
اگر بازی درخشان هنرپیشهی مشهور آلمانی، نینا هوس (Nina Hoss) در این فیلم نبود، شاید فربربوک در بازتصویری موضوع تکاندهندهی تجاوز به زنان برلنی در جنگ جهانی دوم کمتر موفق میشد.
برای دیدن نماهایی از این فیلم روی لینک "هویت نامعلوم، زنی از برلن" کلیک کنید: