بحران در بازار بورس ايران
۱۳۸۴ آبان ۱۱, چهارشنبه�ژاد است و عامل مهم ديگر فقدان يك سياست و برنامهى اقتصادى معين از سوى دولت كنونى.
روز دوشنبه ۳۱ اكتبر شاخص بورس تهران سقوط كرد و اين كاهش از زمان بحران سالهاى ۷۴ و ۷۵ بدين سو بيسابقه بوده است. به گزارش روزنامهى شرق، "وضعيت بحرانى بورس به حدى رسيده است كه تالارهاى بورس در سراسر كشور خالى از سهامداران شده است و تنها معاملات بر روى سهامى صورت مىگيرد كه مدتها پيش براى خريد يا فروش تقاضا داده بودند." مدير عامل شركت كارگزارى بانك كشاورزى روز دوشنبه گفته است: ”با توجه به حجم پايين معاملات در بورس تهران مىتوان گفت كه تقريبا بورس تعطيل شده است”.
افزون براين ، بنا به خبر ديگری كه خبرگزاری رسمی جمهوری اسلامی ايران (ايرنا) پيش از ظهر روز چهارشنبه دوم نوامبر مخابره كرده است ، يك نماينده مجلس از دولت خواست «برای حل مشكل بورس سهام و عبور آن از بحران كنونی، "كميته بحران" تشكيل دهد.» اين نماينده افزود: «بورس ما تا حد زيادی تحت تاثير حوادث و مسايل سياسی قرار گرفته است، لذا نياز دارد كه با دخالت و حمايت دولت از شرايط بحرانی خارج شود.»
ولى بايد پرسيد كه سقوط بورس تهران چه تأثيرى بر زندگى و اقتصاد مردم و شهروندان ايران مىگذارد. به گفتهى يك كارشناس مسائل اقتصادى، يك تأثير آن در ذات خود بورس تهران نهفته است. بورس تهران كه ۲ تا ۳ ميليون سهامدار خصوصى دارد، ديگر آن اسباببازى كه ابتدا درست شد نيست. از اين رو كاهش شاخص بورس تهران مستقيما روى زندگى اين سه ميليون سهامدار اثر مىگذارد. از سوى ديگر، شركتهاى بازنشستگى و صندوقهاى بازنشستگى كشور از عمدهترين سهامداران بورس و اوراق بهادار تهران هستند كه اينها با واسطه فقيرترين و بىچيزترين اقشار جامعهى ايران را نمايندگى مىكنند و اين واسطهها اموالشان را در دست دارند و كار مىكنند. بنابراين كاهش شاخص بورس روى دارايی اين صندوقهاى بازنشستگى تأثير وحشتناكى خواهد داشت و روى قدرت مانور اينها براى بهبود معيشت بازنشستهها اثر مىگذارد.
نكتهى دوم اين است كه بورس همهى جاى دنيا، از جمله و بويژه در ايران به خودى خود اهميت ندارد، بلكه بورس يك كشور شاخص و شاقول تمام روندهاى اجتماعى، امنيتى، فرهنگى و اقتصادى آن كشور است. بنابراين وقتى بورس يك كشور سقوط مىكند و كاهش پيدا مىكند، معنايش اين است كه نگاه آن ملت به آينده، نگاه خوشبينانهاى نيست. يعنى وقتى سهام بورس بر اثر عوامل اقتصادى شروع به كاهش مىكند، يك نوع بدبينى نسبت به آينده را نشان مىدهد و نشانگر آن است كه نه تنها در حوزهى اقتصاد، بلكه در حوزهى سرمايهگذارى و اميد اجتماعى به آينده بدبينى جدى وجود دارد.
بايد گفت كه از اين دو مورد بالا، شاخص بورس اوراق بهادار تهران و كاهش آن در زندگى مردم بسيار مؤثر خواهد بود. از نظر كارشناسان، خود اين كاهش بورس به يأس و نااميدى دامن خواهد زد. به اين صورت كه خودش نه تنها يك شاقول است، بلكه خود روى شاقول ديگرى، يعنى روى مردم اثر مىگذارد و از نظر روانى جو نااميدكنندهاى را در جامعه دامن مىزند.
در مورد علل سقوط بورس مىتوان گفت كه سقوط بورس در ايران كمتر جنبهى اقتصادى دارد، زيرا كه رشد اقتصادى ايران بطور كلى كاهش يافته است، ولى به نظر كارشناسان علت مهمتر اين است كه بورس تهران در سالهاى ۸۱ و ۸۲ تا نيمهى ۸۳ (يعنى بين سالهاى ۲۰۰۲ تا ۲۰۰۴) رشد بادكنكى زيادى داشت كه الان يك بخشى از آن را دارد جبران مىكند، ولى مهمترين عامل و شاخص سقوط بورس تهران تحولات و بحرانهاى سياسى داخلى و بينالمللى اخير دولت ايران است.
يك عامل مهم ديگر در سقوط ناگهانى بورس تهران فقدان يك سياست و برنامهى مشخص اقتصادى است. به گفتهى كارشناسان، بازار اقتصادى هم اين فقدان را دريافته است. در تصميمات متناقض و سردرگمى كه دولت احمدىنژاد اتخاذ مىكند، بشدت به اركان اقتصادى آسيب مىرساند. بعنوان مثال، با وارد شدن سيمان به سبد حمايتى دولت، در مدت كوتاهى باعث آن شد كه تمام شركتهاى سيمانساز عضو بورس آسيب ببينند. دولت هم مجبور شد عقبنشينى كرده و تصميمات خود را لغو كند. خود اين امر نشان مىدهد كه تلقى بازار اقتصاد ايران اين است كه دولت جديد در سردرگمى شديدى گرفتار آمده، زيرا كه بىبهره از يك برنامهى مشخص اقتصادى است.
داود خدابخش