بايد بگوييم که بوديم و که هستيم / گفتگويى با حميد زيارتى، نويسنده ايرانى مقيم ايتاليا
۱۳۸۵ شهریور ۱۵, چهارشنبه
براى شنيدن گفتگو با حميد زيارتى فايل صوتى پايان صفحه را كليك كنيد! [طول مصاحبه 06:22]
مصاحبهگر: مريم افشنگ (گزارشگر صداى آلمان در رم)
**********************
دويچهوله: آقاى زيارتى چندى پيش رمانى بنام «سلام مامان» از شما در ايتاليا منتشر شد. اين كتاب چندمين كتاب شماست و آيا مىتوانيد، مقدارى از سوابق نويسندگىتان براى شنوندههاى ما توضيح بدهيد؟
حميد زيارتى: اين اولين رمان من است. قبل از اين چند داستان كوتاه و چند سناريو براى سينما نوشته بودم، ولى هيچ كدام به غير از يكى دو تا سناريوها که براى فيلم کوتاه نوشته بودم تبديل به فيلم نشد.
دويچهوله: رمان، سرگذشت پسرى است كه از زبان او خواننده با تاريخ چند دههى اخير ايران، وقايع قبل و بعد از انقلاب آشنا مىشود، اما در بخشهايى حالت گزارش ـ تاريخى به خود مىگيرد و در بخشهايى به توصيف آداب و رسوم ايرانى مىپردازد. آيا قصد داشتيد كه خوانندهى غربى را با تاريخ و آداب و رسوم ايران همزمان با هم آشنا كنيد؟
حميد زيارتى: قصدم نه اين بود و نه آن، مىخواستم يك تراژدى تعريف بكنم. تراژدى از داستان خانوادهاى كه قبل از انقلاب در ايران زندگى مىكردند، يكى از پسرهايشان از طرف ساواك دستگير مىشود، شكنجه و بعد آزاد مىشود تا دو سال بعد از انقلاب. در حقيقت، تاريخ بزرگى كه وارد داستان كوچك اين خانواده مىشود، بخاطر همين مجبور بودم، وقايعى كه آن موقع، قبل و بعد از انقلاب اتفاق افتاده بودند، خبرهاى کوچکى را در موردشان بدهم، بخاطر همين اجبارى بود كه راجع به تاريخ ايران، وقايع و آن اتفافاتى كه افتاده بود، حرف بزنم، والا داستان كامل نمىشد. در صورتيكه راجع به سنت ايران خيلى كم حرف زدم، كمى راجع به نوروز حرف زدم، كمى راجع به چهارشنبهسورى و غيره، جشنهاى ايرانى بودند كه اين بچه با آنها بزرگ مىشود.
دويچهوله: شما وقايع تاريخ معاصر ايران را در اين رمان بخوبى تشريح كرديد. آيا سبك كار شما اصولا مبتنى بر وقايع تاريخى است؟
حميد زيارتى: نه اصلا، در اينجا اشاره به وقايع تاريخى احتياج بود، اين رمان بدون شرح وقايع تاريخى نمىتوانست، سر پا بايستد، سعى كردم، هر چقدر كه مىتوانم وقايع را همين گونه كه بودند تعريف بكنم. فقط بنويسم كه چه اتفاقهايى افتاد، اتفاقهاى خيلى مهم براى رمان، اتفاقهايى كه قهرمان داستان، از كسان ديگر يا از راديو مىشنود. وقايعى كه به نظر من خيلى مهم بودند، خيلى هم مهم هستند. اينها داستان ايران را عوض كردند و اينها داستان اين پروتاگونيست يا قهرمان را هم در حقيقت عوض مىكنند و تمام زندگى اين خانواده را عوض مىكنند و از يك تراژدى به تراژدى ديگر مىبرند.
دويچهوله: آنطورى كه من شنيدم، اينجا جوايزى هم برديد. استقبال مخاطبين و منتقدين در مورد اين كتاب در ايتاليا چطور بوده؟
حميد زيارتى: بايد بگويم، كه از كتاب خيلى خوششان آمد، بخاطر اين كه كتاب زير چاپ سوم است. اين كتاب در ماه مارس چاپ شد و در حقيقت حدود ۵ ماه است که از چاپ آن مىگذرد. در ماه آوريل به عنوان بهترين كتاب ماه در تمام کتابفروشى ها انتخاب شد. بعد از آن از طرف راديو راى تره ايتاليا برنده يك جايزه به عنوان بهترين كتاب ماه از طرف خوانندگان شد. به همين علت بمدت يك ماه كامل در ماه ژوئن در تمام كتابفروشىهاى فلترينلى (Feltrinelli) در تمام ايتاليا بود. بعد از اين جايزهى پرنيوبرت را برد. من چهارشنبهى ديگر هم بايد بروم به استان کالابريا تا جايزهى ديگرى كه الان اسمش يادم نيست را دريافت كنم.
دويچهوله: اگر شما را بگذاريم، جزو نويسندههاى مهاجر ايران، فكر مىكنيد، نويسندههايى كه به خارج از ايران مهاجرت مىكنند، رسالتى بر دوش خودشان احساس مىكنند كه اين تاريخ را بيان كنند، مدام و مدام.
حميد زيارتى: براى ما كه در خارج از كشور زندگى مىكنيم، اجبارى است، بخاطر اينكه هر كسى كه ما را مىبيند، اسم ايران كه مىآيد پشت كمرش از ترس مىلرزد. اجبارى است، بخاطر اينكه ما بايد به اينها بگوييم، كه بوديم و كه هستيم و كه خواهيم بود. كه بوديم، براى من مسئلهاى نيست، بخاطر اينكه ۲۵۰۰ سال پيش هخامنشى براى من يك چيز گذشته است، آن چيزى كه مهم است، الان است، الان متأسفانه در خارج از ايران و در غرب، ما ، نمىدانم چه بگويم، يك حالت حيوان وحشى ديوانه شده داريم كه همه از ما مىترسند. ما هم از نظر مذهبى و هم از نظر فرهنگى خيلى پيشرفته هستيم، متأسفانه كارت ويزيتى كه داريم، الان ما را در خارج از كشور به صورت انسانهاى اهلى به نظر نمىآورند، به خاطر همين مجبوريم، بگوييم. به چه علت کسانى اين حرفها را مىزنند و ما را در خارج از اين كشور به اين سبك نگاه مىكنند، بخاطر چه اينها به قدرت رسيدند؟ دليل من براى نوشتن اين كتاب اين بود كه به آنها نشان بدهم، كسى كه قدرت را در ايران در دست دارد، همانطور كه نمىتوان بوش را با آمريكايىها يكى كرد، ما نمىتوانيم، احمدىنژاد و آيتالله خامنهاى را با تمام ايرانىها يكى بكنيم. بخاطر همين قصد من تعريف اين است كه ايرانى، ايرانى است، همه يك فرهنگ و مذهب دارند، ولى با دو ايدهى مختلف، با دو ديد مختلف از تاريخ ايران، با دو ديد مختلف از آيندهى ايران.
دويچهوله: من شنيدم، شما در شهرى كه زندگى مىكنيد، رستورانى داريد كه پاتوق و محفل روشنفكران ايتاليايى است؟
آقاى زيارتى: كار اصلى من مهندسى است. من نانم را با مهندسى مكانيك و اتوماتيك درمىآورم. كارم نقشهكشى است، نقشهكشى ماشينهاى روباتى، وقت زياد دارم، بخاطر اينكه بين يك نقشهكشى با نقشهكشى بعدى بايد مدتها صبر كنم تا بتوانند، ماشينآلات را درست بكنند كه بعد ما امتحان بكنيم. قراردادهايى كه من مىبندم دوساله است، ولى در اين دو سال اين کار در حقيقت، دو ماه بيشتر وقت من را نمىگيرند، ولى دو سال دستم بند است، بخاطر اين وقت زياد بود، تصميم گرفتم، جاى كوچكى را ايجاد كنم که هم بشود، غذاى ايرانى خورد، هم بشود، غذاى يهودى و عربى خورد، غذاى تمامى كشورهايى كه با يكديگر يك جورى ربط دارند و با همديگر از نظر غذايى خط مشتركى دارند، با همديگر حرف مىزنيم، راجع به خبرها، كتابهايى كه جديدا درآمدند و اينها خواندهاند، يك جمع دوستانه است، عمومى نيست، بين دوستانى كه علاقه به كتاب و ادبيات و اين قبيل چيزها دارند.