بازسازى واقعهى يازدهم سپتامبر در فيلم تازهى آليور استون: «مرکز تجارت جهانى»
۱۳۸۵ مرداد ۲۰, جمعهبه عبارت ديگر، رويدادى که مردم «غيرسياسى» آمريکا را سياسى کرد، جامعهى آمريکا را تکان داد و مسالهى «تروريسم»، «امنيت» و «اسلام راديکال» را به درون خانهى هر آمريکايى برد، در اين فيلم سياست زدايى شده است.
اين تا اندازهاى جاى شگفتى دارد زيرا آليور استون به عنوان يک فيلم ساز چپگرا از اين رو هميشه جنجال آفرين بوده است که اغلب روى موضوع ها وشخصيت هاى سياسى (ال سالوادور، پلاتون، نيکسون، جان اف کندى، فرمانده فيدل) يا روى روابط قدرت (وال ستريت، هر يکشنبه) و يا شخصيت هاى غير متعارف و ضد نظام (گروه دورز، قاتل هاى بالفطره، متولد چهارم جولاى) کار کرده است.
داستان فيلم که بر اساس شرح حال واقعى دو افسر پليس مدد رسان، مستقر در ايستگاه «پورت آتوريتى» نيويورک، در روز يازدهم سپتامبر نوشته شده، به گونهى فيلم هاى مستند روايت مىشود. نويسنده (خانم «آندريا برلوف») و فيلم ساز هر دو از تمهيدهاى قراردادى ساختن تدريجى هيجان و دلهره (ساسپنس، هول و ولا) ، پرهيز مىکنند. اما از آنجا که همه پيشاپيش داستان سقوط هراس آور برج يک و برج دو را مىدانند و چگونگى شگفت آور آن را در فيلم هاى خبرى ديدهاند، نيم ساعت اول فيلم به خودى خود حامل انتظار، تعليق، و لحظهشمارى به سمت فاجعه است.
آليور استون براى آنکه به ديدگاه شخصيت هاى اصلى فيلم وفادار بماند هرگز واقعه را از منظر کسانى که آن را برصفحهى تلويزيون شاهد بودند روايت نمى کند. ما هرگز اصابت هواپيماها را به دو برج، حريق بالاى برج ها و ذوب شدن سريع ستونهاى پولادين، بيرون پريدن دهها نفر از پنجرههاى آسمانخراشها و سرانجام نماهاى دهشت زاى سقوط برج ها را نمىبينيم. در عوض، از پايين، جايى که گروه مددکار وارد ساختمان برج يک مىشوند، پيشرفت سريع تراژدى و سردرگمى و وحشت فزاينده و سرانجام شناور شدن سيمان و آجر و آهن در فضا را تا لحظهى سقوط ــ که بناگاه سياهى پرده را تمام مىگيردــ از نزديک مىبينيم.
از آن پس، گسترش درام، ميان صحنههاى مددکاران مدفون شدهى زير آوار و تلاش براى يافتن و رهايى آنها و واکنش خانوادههاى دو مددکار به دام افتاده صورت مىگيرد.
لحن فيلم ساکت و به شدت اندوهزا است، گويى که در مراسم يک تدفين دست جمعى حضور داريم که همزمان آکنده از احساس نياز به دوستى و نياز به عشق است. آليور ستون با نماهاى فضاى بستهى زنده به گور شدن زير آوار پولاد و خاکستر که با مونتاژ فوق العاده شاعرانهاى با نماهاى دور از بالا، در ساعات سکوت پس از فاجعه، پيوند خورده ــ با نماهاى دور از ساختمان هاى سوخته و دود تاريک بر فراز شهر، از ويرانشدگى و فضاهاى خالى محلههاى جنوب نيويورک، يک احساس وجودى (اگزيستانيسيل) از حيرانى در حضور انهدام دست جمعى به دست مىدهد که به نهايت تلخ و بغض آور است.
در روز يازدهم سپتامبر ۲۰۰۱، علاوه بر کارکنان محل، نزديک به سيصد تن مددکار آتش نشانى و پليس نيز که براى کمک در دقايق اول خود را به محل رسانده بودند جان خود را از دست دادند. فيلم «مرکز تجارت جهانى» در وراى سياست و ايدئولوژى، به نحوى مينيماليستى و اغراق نشده، فضيلت هايى چون استقامت و شهامت، واحساس هميارى ميان زحمت کشان و مددکاران شهرى در مواجهه با هرنوع تراژدى انسانى را به نمايش مىگذارد.
عبدى کلانترى، منتقد فيلم و ادبيات (نيويورك)