بازدید ایرانیان از آشویتس
۱۳۸۷ فروردین ۲۳, جمعهدو تن از همراهان این گروه، در گفتوگو با دویچهوله از چند و چون این سفر و اهداف آن میگویند: کامبیز بهبهانی مسئول سازماندهی سفر و علی محجوبی که هر دو عضو حزب سبزها در آلمان هستند.
دویچهوله: آقای محجوبی، ابتکار این سفر از کجا آمد؟ چه انگیزهای باعث شد که یک گروه ایرانی قصد دیدار از آشویتش را بکنند؟
علی محجوبی:
تا آنجا که بهخاطر دارم، بلافاصله بعد از اظهارات احمدینژاد در مورد هلوکاست و انکار کشتار دستهجمعی یهودیان توسط نازیها، این ایده در بین برخی ایرانیان مقیم برلین مطرح شد. این ایده وجود داشت اما جدی تعقیب نشد. تا اینکه آقای بهبهانی در رابطه با کارگاه آموزشی بنیاد هاینریش بل، توانست کمک تدارکاتی و کمک مالی برای این برنامه و این سفر بگیرد. پس از آن، ایشان از طریق تماسهای شخصی و مطبوعاتی، ایرانیها را مطلع کرد که هر کس مایل است میتواند با این گروه همراه شود.چگونه سفر را از نظر مطبوعاتی، تبلیغاتی و نمود در افکار عمومی، بازتاب خواهید داد؟
علی محجوبی: آقای بهبهانی اعلام کرده که آماده است تا راجع به جزییات سفر و نتایج سفر گزارش بدهد. همهی مطبوعات و رسانههای گروهی نیز طی اطلاعیهای دعوت شدهاند در چارچوب امکاناتشان خبر این سفر را منعکس کنند. درهرحال این سفر، صرفا یک صحنهسازی برای گزارشهای مطبوعاتی نیست، بلکه ایدهی اصلی آن دو پیام است: نخست پیام به داخل جامعهی آلمان؛ چون ما در آلمان هم هنوز با افرادی سروکار داریم که واقعیت کشتار دستهجمعی یهودیها را انکار میکنند. دوم پیام خارجی که پیامیاست به جامعهی ایران و بنیادگرایان دوروبر آقای احمدینژاد که سعی میکنند احساسات ضدیهودی را با انکار واقعیت تاریخی در ابعاد دولتی دامن بزنند.
چه اندازه امیدوار هستید که با این سفر، پیشداوریهایی را که پیرامون طرز فکر ایرانیان نسبت به یهودیها در جامعه آلمان وجود دارد، از بین ببرید؟ بسیاری فکر میکنند شهروندان ایرانی هم تا حدودی مثل حکومتشان فکر میکنند و ضد یهودی هستند. یا اینکه چون مسلمان هستند، الزاما ضد یهودی هم هستند.
علی محجوبی:
این درهرحال تلاشی است از طرف سی نفر. نباید نتایج این سفر و برنامه را بیش از حد توانش ارزیابی کرد. درهرحال آقای احمدینژاد و سردمداران رژیم جمهوری اسلامی در تهران امکانات تبلیغاتی زیادی دارند. ولی این سی نفر برای خودشان، براساس وظایف اخلاقی خودشان و با برداشتی که شخصا از هلوکاست و قربانیان این جنایت دارند، میخواهند پیامی داده باشند. من معتقدم این اساسا در یک حوزهخیلی کوچک و محدود توجه رسانههای گروهی و افرادی را جلب میکند که مسائل را تعقیب میکنند. ما نمیتوانیم ادعا داشته باشیم که با رسانههای گروهی جمهوری اسلامی و رجزخوانی جمهوری اسلامی و مطبوعاتش با جامعه جهانی، برابری بکنیم. در چنین صورتی، این شکست سفر از حالا خواهد بودآیا از نظر روانی افراد گروه خودشان را برای مقابله با تبلیغات منفی آماده کردهاند؟ هیاهویی بشود که اینها وابستهاند، پول گرفتهاند و مثلا ایادی برخی جریانها هستند؟
علی محجوبی:
امیدوارم هر کس خودش با آگاهی کامل و با وقوف به عواقب این سفر، درگیریهای مطبوعاتی و تبلیغاتی که احتمالا بهراه خواهند افتاد، یک تصمیم قاطع گرفته باشد. در مورد خود من، این تصمیم کاملا آگاهانه گرفته شده. من تنها میدانم که ممکن است این از نظر سیاسی موجهایی به وجود بیاورد که کسی قبلا به آن فکر نکرده بود.در اطلاعیهی خبری این سفر، از آن به عنوان سفری سمبولیک نام برده شده. منظور از سمبلیک چیست؟
کامبیز بهبهانی: سمبولیک به این معنا که جز اینکه ادای احترام میکنیم و گل میگذاریم، چیز دیگری نیست. ما میخواهیم بگوییم این گروه ایرانیان، با فرهنگشان، با ادبشان اظهار تنفر میکنند از اینکه یهودیان توسط سیستم سرکوب آلمان هیتلری کشته شدند.
در همین اطلاعیه از حمایت دو نهاد یاد شده است. حمایت آنها به چه ترتیب است؟
کامبیز بهبهانی:
کارگاه آموزشی وابسته به بنیاد هاینریش بل، نهادی است که در شهرهای مختلف آلمان کار میکند و معمولا به کارهای فرهنگی و تحقیقی کمک مالی میدهد. من به دلیل عضویت در حزب سبزها و ارتباط با این بنیاد به آنها گفتم اگر گروهی ایرانی به آشویتس بروند، حمایت شما چه خواهد بود. آنها موافقت کردند و کمی کمک مالی به ما دادند. هر کس در این سفر شرکت کند، تقریبا نیمی از هزینه اش را خودش داده و بقیه را همین کارگاه تامین کرده است.برنامههای گروه در این سفر چیستند؟ مسئولیت سازماندهی را از نظر محتوایی چه کسی برعهده دارد؟
کامبیز بهبهانی:
آنطور نیست که ما برنامه خیلی بزرگی داشته باشیم. ما با قطار به لهستان میرویم. به آشویتس و گتو و محله یهودیهای کراکو میرویم و بر بناهای یادبود آنها تاج گل میگذاریم و برمیگردیم. دو نفر ایرانی و خانمی لهستانی مسئول برنامه ریزی و تهیه مقدمات سفر بودهاند. این خانم کسی است که مادرش در کارخانه "شیندلر" معروف کار میکرده و از بازماندگان قربانیان هولوکاست است. این خانم از دوستان قدیمی منست و قبول کرد که به عنوان راهنما و کسی که شهر را میشناسد و زبان لهستانی میداند، همراه ما باشد.آیا معیاری برای گزینش افراد همسفر وجود داشته، یا تنها کافی بوده که افراد اظهارعلاقه کنند و همراه بشوند؟
کامبیز بهبهانی:
معیارش تنها اظهارعلاقه بوده. سعی من هم این بود که سفر به اسم سازمان، حزب یا گروهی نباشد. ما نمیخواهیم برویم آنجا وکاری سیاسی کنیم. خود من با هیچ گروه و حزب ایرانی کار نمیکنم و تنها عضو حزب سبزهای آلمان هستم. سعی من این بود که افراد مستقل و علاقمند از ایرانیان برلین در گروه باشند.آیا گروه، در طول سفر نشانههایی با خودش حمل میکند که دیگران متوجه بشوند این عده ایرانی هستند؟
کامبیز بهبهانی: نه. تنها علامت، همان گلی است که ما برای ادای احترام آنجا خواهیم گذاشت و رویش به رسم معمول، نوشته خواهد شد که گروهی ایرانیان تاج گل را گذاشتهاند.