1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

ایران و عراق‌، نه جنگ و نه صلح

۱۳۸۷ مرداد ۳۰, چهارشنبه

درست بیست سال پیش بود که پس از پذیرش قطعنامه‌ی ۵۹۸ شورای امنیت از سوی ایران و اعلام آن توسط ‌آیت‌الله خمینی، جنگ ایران و عراق به پایان رسید.

https://p.dw.com/p/F1rn

قطعنامه‌ی ۵۹۸ شورای امنیت، پس از این‌که بارها از سوی آیت‌الله خمینی رهبر انقلاب ایران، رد و نادیده گرفته شد، سرانجام در ۲۷ تیرماه ۱۳۶۷ مورد پذیرش ایران قرار گرفت. پس از پذیرش این قطعنامه، که به گفته‌ی آیت‌الله خمینی مانند نوشیدن جام زهر بود، سرانجام در تاریخ ۲۹ مردادماه سال ۱۳۶۷ میان ایران و عراق به طور رسمی آتش‌بس برقرار شد.

دفتر جنگ هشت ساله‌ی ایران و عراق بسته شد و دوران صلح آغاز گردید. اما هنوز هم مناسبات دو کشور تحت تأثیر دوران جنگ قرار دارد و نه تنها ایران و عراق، بلکه دیگر کشورها نیز، از تأثیرات آن مصون نمانده‌اند.

کسی نمی‌دانست حمله به ایران، که در ۲۹ شهریور ۱۳۵۹ به دستور صدام حسین آغاز شد، قرار است به چنین جنگ عظیمی تبدیل شود. شهرهای ایران بمباران و عراقی‌ها وارد خوزستان شدند.

عراق وارد بازی‌یی شده‌بود که در ابتدا آسان می‌نمود. چرا که ایران پس از بازگشت امام خمینی و انقلاب بهمن ۱۳۵۷ بسیار ضعیف شده بود. ارتش ایران، که در دوران حکومت شاه بزرگترین قدرت نظامی منطقه بود، ضربات سنگینی را متحمل شده و سرانش را از دست داده بود. سران سیاسی پیشین، یا فرار کرده و یا کشته شده بودند و سران جدید تجربه‌ی کافی برای اداره‌ی کشور و بخصوص جنگ را نداشتند.

به نظر می‌رسد که امام خمینی نیز اهمیت مسئله را درک کرده بود. او به همین جهت آتش‌‌بس را نمی‌پذیرفت. خمینی می‌دانست، جنگ توجه مردم را از مشکلات سیاسی داخلی منحرف می‌کند. او می‌دانست که بزرگ کردن دشمن خارجی، چشم‌ها را از آشفتگی‌های درونی به بیرون خیره خواهد ساخت. و این دشمن‌خارجی، تنها صدام حسین‌نبود، بلکه جمعی از کافران را در بر می‌گرفت که در رأس آنها آمریکا یا «شیطان بزرگ» قرار داشت. آلمان و اروپا هم از دشمنان محسوب می‌شدند. همه‌ی آنها به گفته‌‌ی رهبر انقلاب‌، با هدف شکست دادن روح انقلاب ایران، به عراق کمک می‌کردند.

پتر فلیپ
پتر فلیپعکس: DW

امروز، پس از سقوط و اعدام صدام حسین ‌نیز، گفته می‌شود که بغداد می‌توانست، سلاح‌های نظامی‌اش را بی‌حد و مرز از غرب بخرد. حتی سلاح‌های شیمیایی‌اش را که با آن نه تنها به ایران، بلکه به کردهای خودش در حلبچه هم حمله کرد. در حالیکه ایران در ابتدا تنها شانس استفاده از ذخیره‌ی سلاح‌های شاه را داشت و بعد از آن، باید نیازهای نظامی خود را از هر راهی که ممکن بود، تأمین می‌کرد، حتی از اسراییل که به گفته‌ی امام، دشمن ایران بود.

مهم‌ترین سلاحی که ایران در دستش داشت، جوانان ‌آماده برای شهادت بودند که کورکورانه از امام خمینی تبعیت می‌کردند. بیش از نیم میلیون ایرانی، که اغلب آنها به درستی مسلح نشده بودند، در جنگ جان باخته و «شهید» شدند. کمتر خانواده‌ای را در ایران می‌توان یافت که در جنگ جوانی را از دست نداده باشد. شاهد این مدعا نیز بهشت زهرای تهران است. هزاران گور در زمینی به وسعت بیش از ۴۰۰ هکتار، پیکر شهدا را در برگرفته است. برخی از آنان را باید از پهلو می‌خواباندند تا جای کافی برای شهدای دیگر وجود داشته باشد. در حالیکه در نزدیکی بهشت زهرا زمین وسیعی به مزار پر زرق و برق امام خمینی تعلق دارد.

آتش‌بس به جنگ پایان بخشید، اما دشمنی عمیق علیه رژیم صدام همچنان باقی ماند. زمانی منتقدان شاه، مانند خمینی، به عراق پناه می‌بردند. پس از جنگ، منتقدان صدام پناهنده‌ی ایران شدند، بخصوص شیعیان و کردها. برخی از آنان مانند نوری المالکی در عراق جدید پست‌های کلیدی را به دست گرفتند. طنز سرنوشت است که رژیم صدام نه توسط این منتقدان و ایران‌، بلکه به دست «شیطان بزرگ»، آمریکا، سرنگون شد.

حمله‌ی آمریکا به عراق در سال ۲۰۰۳ احساسات متفاوتی را در ایران موجب شد. آنها از سویی از سقوط صدام و ایجاد امکان برای به قدرت رسیدن شیعیان خوشنود بودند و از سویی دیگر نمی‌خواستند از آمریکا تمجید کنند. بخصوص که خود را در محاصره‌ی آمریکا می‌دیدند که اینک در همه جا حضور داشت، در افغانستان، پاکستان، آسیای مرکزی و حالا هم در عراق.

اینک اما ایران رفته رفته درمی‌یابد که حتی به میزان بسیار محدود هم شده با آمریکا در مورد عراق مصالحی مشترک دارد. عراق دیگر نباید تهدیدی برای ایران محسوب شود. از اینها گذشته توسعه‌ی عراق می‌تواند به نفع ایران باشد و بازار سودآوری را برای محصولاتش ایجاد کند.

جنگ عراق ایرانی‌ها را نسبت به کشورهای خارجی حساس کرد. تأمین سلاح‌ها و بخصوص سلاح‌های شیمیایی عراق اعتبار غرب را نزد ایرانیان خدشه‌دار ساخت. امروز نیز مانند گذشته فشار خارجیان بر ایران می‌تواند توجه مردم را از مسایل داخلی منحرف کرده و اختلاف‌نظرهای داخلی را به فراموشی بسپارد.

Peter Philipp