ایران و الجزایر: منافع متفاوت در حفظ مناسبات
۱۳۸۶ مرداد ۱۶, سهشنبهالجزایر از جمله کشورهای عرب سنی خاورمیانه و شمال آفریقا به شمار میآید. این کشورها در دو سه سال اخیر پنهان نکردهاند که از افزایش قدرت و نفوذ حکومت شیعی ایران در منطقه، که بر بستر وضعیت عراق و لبنان و افغانستان پدید آمده و نیز از تداوم برنامه هستهای بحثانگیز ایران خشنود نیستند و آن را تهدیدی جدی برای خود تلقی میکنند. همین بیم و نگرانی است که راهگشای طرح و اجرای سیاست "پرده سبز"، یعنی سیاست جدید آمریکا در منطقه شده است. یکی از اهداف و محورهای این سیاست ، تسلیح کشورهای عرب منطقه برای مهار و منزویسازی جمهوری اسلامی است. با این همه، به نظر میرسد که الجزایر ، به عنوان یک کشور سنی، در رویکردش نسبت به جمهوری اسلامی لزوماَ از بیم و نگرانیهای دیگر کشورهای سنی منطقه خاورمیانه متأثر نیست و در حفظ و گسترش روابط خود با تهران چندان دغدغهای ندارد.
مناسباتی متفاوت
الجزایر چه در قبل و چه در بعد از انقلاب نقش مهمی در مناسبات منطقهای و بینالمللی ایران بازی کرده است. قرارداد سال ۱۹۷۵ مبان تهران و بغداد در مورد شطالعرب و کاهش خصومت میان رژیم شاه و حکومت عراق، با وساطت رهبران وقت الجزایر جنبه عملی به خود گرفت. پایان ماجرای گروگانگیری ۴۴۴ روزه دیپلماتهای ایالات متحده در در سفارت آمریکا در تهران و عقد قرارداد برای ختم این ماجرا نیز با پا در میانی الجزایر ممکن شد. در دهه گذشته حکومت الجزایر جمهوری اسلامی را به حمایت تبلیغاتی و عملی از گروههای اسلامگرای شورشی در این کشور متهم نمود و رابطه خود با ایران را قطع کرد. اما این دوره منفی نیز ظاهراَ تاثیر درازمدتی بر مناسبات دو کشور نداشته و از زمان احیای این روابط در سال ۲۰۰۰ دوباره گرمی معینی به مناسبات دو کشور بازگشته است، هر چند که این امر سبب نشده که الجزیره از ادعاهای مکرر امارات متحده عربی بر سه جزیره تمب کوچک و بزرگ و ابوموسی حمایت نکند.
این نیز هست که الجزایر با توجه به سیاستهای دولت احمدینژاد، آن شوق و اشتیاق سالهای پیش را در حفظ و گسترش مناسباتش با ایران نشان نمیدهد. حتی گفته میشود که الجزیره با سفر کنونی رئیس جمهور اسلامی با تعلل و پس از سه بار تقاضا از سوی احمدینژاد موافقت کرده است.
با این همه، سفر کنونی برای هر دو طرف عاری از سود و منفعت نیست و در واقع ملزومات و مقتضیاتی هر دو کشور را کماکان به چنین رفت و آمدهایی علاقهمند میکند.
منافع مشترک
الجزایر از کشورهای مهم عضو اوپک است و معمولاَ در تعیین سیاستهای این نهاد مواضع مشترکی با جمهوری اسلامی دارد. در سالهای اخیر، این کشور بر استخراج و صدور گاز خود نیز افزوده و عملاَ به دومین صادرکننده گاز این ماده سوختی به اروپا پس از روسیه بدل شده است. ایران نیز دومین ذخایر گازی دنیا را دارد و چندی است در صدد برآمده با کشورهای صادرکننده این منبع انرژی، یک اوپک گازی به وجود آورد. طبیعی است که این رویکرد، صرفنظر از شانس موفقیتش، ایجاب میکند که جمهوری اسلامی روی الجزایر و حمایت آن حسابهای معینی باز کند. برای جمهوری اسلامی کسب حمایت الجزایر در چالشهای بینالمللی بر سر برنامه هستهایاش نیز حائز اهمیت است، به ویژه که این کشور تا کنون در بحران هستهای ایران موضعی منفی به ضرر جمهوری اسلامی اتخاذ نکرده است.
محاسبات لحظهای
در کنار همه این عوامل، برای جمهوری اسلامی که در لحظه حاضر با بسیاری از کشورهای عرب منطقه روابط سرد و غیردوستانهای دارد، طبیعی است که حفظ و گسترش مناسبات با الجزایر از اهمیت و معنای خاصی برخوردار باشد. به عبارت دیگر، تهران با رفت و آمد با یک کشور سنی عرب در صدد شکستن حلقه انزوای خود در میان کشورهای عرب و برون رفت از این موقعیت ناخوشایند است، هر چند که جای تردید است که این رویکرد تفاوت چندانی در انزوای یادشده ایجاد کند.
آن چه الجزایر را در لحظه کنونی ، بر خلاف دیگر کشورهای سنی منطقه، به حفظ و گسترش مناسباتش با جمهوری اسلامی سوق میدهد، ورای ملاحظات و قواعد دیپلیماتیک و نیز علاوه بر اشتراک منافع یادشده، تا حدودی ناشی از موقعیت خاص این کشور در شمال آفریقا و بازی زیرکانه در معادلات این منطقه است. الجزایر به رغم مناسبات خوبش با واشنگتن، در سالهای اخیر که مبارزه با تروریسم به یکی از محورهای اصلی مناسبات آمریکا با کشورهای صحرا ( مغرب، تونس، الجزایر و موریتانی) بدل شده، چندان در این محور به بازی گرفته نشده است. در واقع این مراکش، یعنی همسایه و رقیب تاریخی الجزایر است که نقش متحد اصلی واشنگتن در شمال آفریقا را بازی میکند. اگر آمریکا بسان برخی موارد دیگر معترض بسط مناسبات الجزایر و جمهوری اسلامی شود، بعید نیست که رهبران الجزیره در ازای تجدیدنظر در سطح روابط خود با تهران امتیازات منطقهای معینی را طلب کنند و خواهان تجدیدنظر ایالات متحده در یارگیریهایش در شمال آفریقا شوند.