اکنون چیزی بیش از اسب و جامهی سفید لازم است
۱۳۸۶ اردیبهشت ۳, دوشنبهفرانسویها تصمیم خود را گرفتند: نیکولا سرکوزی از ائتلاف حزبی محافظهکاران ("اتحاد برای جنبشی مردمی" UMP) و سگولن رویال از حزب سوسیالیست وارد دور دوم رقابت بر سر کسب مقام ریاست جمهوری شدند. برپایهی نتایج رسمی انتخابات – که شامل ۸۲۰ هزار رأی خارج از کشور نمیشود – سرکوزی حدود ۳۱ درصد و رویال حدود ۲۵ درصد آرا را به دست آورده است. فرانسوا بایرو از حزب میانهی "اتحاد برای فرانسهی دموکراتیک" (UDF)، که از او به عنوان کاندیدایی برای پا نهادن به دور دوم یاد میشد، و ژان ماری لو پن، از جریان راست افراطی "جبههی ملی" ، آشکارا عقب ماندند: بایرو ۱۸ درصد آرا را به دست آورد، لو پن نزدیک به ۱۱ درصد آرا را. از میان کل ۴۴/۵ میلیون فرانسویان فراخوانده شده به پای صندوقهای رأی، ۸۵ در صد در انتخابات شرکت جستند. در ۴۰ سال گذشته این بیشترین حد شرکت در انتخابات دور اول ریاست جمهوری بوده است. دور دوم دو هفتهی دیگر، یعنی در ۶ مه برگزار خواهد شد. نتایج دور اول را آنکه هاگهدورن (Anke Hagedorn) تفسیر کرده است:
نتیجه این شده که بستهی دوتایی سگو-سارکو (یعنی سگولن رویال و نیکولا سرکوزی) وارد دور دوم شود. از این نتیجه کسی نباید شگفتزده باشد. فرانسویان اکنون امیدوارند که دست کم تا دور دوم، بحث سیاسی جدیای درگیرد. از دید آلمان نیز حالت مطلوب این است، زیرا در صورت یک بحث جدی است که ما از دو کاندیدا در رابطه با نظرشان در مورد اروپا و در مورد رابطهی آلمان و فرانسه برآوردی خواهیم داشت. واقعیت این است که مبارزهی انتخاباتی مثل ماهیتابهی تفلون بود که چیزی به آن نمیچسبد. در انتخابات ریاست جمهوری فرانسه در پنج سال پیش چیزی سنگینی میکرد و به جا میماند که همانا موضوع امنیت داخلی بود. این بار اما همهی کاندیداها با مجموعهی کاملی از موضوعها روی صحنه آمده بودند و امید داشتند که توجه رأیدهندگان را به خود جلب کنند.
آمیزهای از کابو و عیاری سپیدجامه، با جین و عینک آفتابی، نشسته بر اسبی سفید: سرکوزی در پایان مبارزهی انتخاباتیاش، خود را در کامارگ (Camargue) این گونه به نمایش گذاشت. پیامش این بار این بود: من جذابم، پایم روی زمین سفت است، طبیعت را هم دوست دارم. حملهی او متوجه فرانسوا بایرو از حزب میانه (UDF) بود: کشاروز، پدر شش بچه، که کسی در آغاز او را چندان جدی نگرفت و در پایان نتیجهی قابل توجهی کسب کرد.
سرکوزی، پیشتر مدام به جای نقش منجی ملت، نقش قربانی را بازی میکرد. گاه با سندیکاها مغازله میکرد، گاه با کارفرمایان. گاه آشکارا میکوشید که راست افراطی طرفدار "جبههی ملی" را به سمت خود بکشاند، آنهم با پیشنهادهایی چون اخراج همهی کسانی که اقامتشان در فرانسه قانونی نیست و نیز تشکیل وزارتخانهای برای مهاجرت و هویت ملی. سرکوزی ۵۲ ساله، که مشهور است بیملاحظه است و رعایت کسی را نمیکند، تاب تحمل هیچ رقیبی را ندارد، نه در میان مخالفان سیاسیاش، نه در میان جناح خودی. هر کس که در مقابل او قرار گیرد، پس زده میشود: بودهاند سردبیرانی که به دلیل منفیگویی دربارهی رئیس محافظهکاران مجبور به استعفا شدهاند. او آزو بگاژ (Azouz Begag) را، که وزیر مسئول برابری فرصتها بوده است، تهدید کرده که "نَسَقاش را بگیرد"، آن هم به این دلیل که گویا نافرمانی کرده است. این نشانهی خوبی نیست، بویژه اگر فکر کنیم که این مَرد، که هر کاری از او برمیآید، ممکن است واقعا صاحب قدرت شود.
سگولن رویال، در مقابل، نقش یک ژان دارک تازه را بازی میکند، در حالی که اغلب جامهی سفید درخشانی بر تن کرده و بر لب، لبخندی به همانسان درخشان دارد. او نوع تازهای از مراوده را برای مبارزهی انتخاباتی اختراع کرده، نوعی به نام دموکراسی مشارکتی، به این صورت که در وسط شنوندگانش مینشیند و اینگونه بدانان تلقین میکند: من گوشم به همهی شماست و به فکر همهی نگرانیهای و مشکلات شما هستم. در عمل اما نقش خوب ایفا نمیشود. او اغلب خشک و بسته است و برای گفتوگو گشادهرو نیست. تنها عدهی کمی پرسشهایشان را با او در میان میگذارند و کمتر کسی است که پاسخ مشخصی از او بشنود. مبارزهی انتخاباتی او با سرعت موشک آغاز شد، اما سریعا روالی عادی یافت.
فرانسوا بایرود دوراهیای را که رأیدهندگان بر سر آن گیر کردهاند، نسبتا دقیق توصیف میکند: «همه نامطمئناند: عدهای، از آنرو که میدانند همراهی با سرکوزی به کجا ختم میشود، و عدهای دیگر، از آنرو که نمیدانند آخر و عاقبت همراهی با رویال چیست.» فقط این میماند که امیدوار باشیم، که هر دو کاندیدا تا رأیگیری نهایی در ۶ مه سرانجام این موضوع را دریابند که رأیدهندگان به جای شعارپراکنیهای متقابل سطحی، به چارهجوییهای مشخص نیاز دارند. برای "ملت کبیر" (Grande Nation) بایستی کارهای بسیاری انجام داد، کارهایی که بزرگان آن در دورهی اخیر از مبادرت به آن غفلت کردهاند، دست کم در مواردی که به بیلان اقتصادی مربوط میشود. فرانسه بیشترین درصد بیکاران را در حوزهی یورو دارد، یکی از کمترین نرخهای رشد اقتصادی را و تراز بازرگانیای که حد منفی بودن آن بیسابقه است. برای حل این مشکلات، چیزی بیش از اسب و جامهی سفید لازم است.