1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

اهداى عضو، اهداى زندگى

۱۳۸۴ آذر ۲۶, شنبه

در بسيارى كشورهاى دنيا عمل پيوند عضو فردى كه از نظر مغزى مرده است به يك بيمار زنده رايج است و اين درحالى است كه به گفته رييس مركز مديريت پيوند وزارت بهداشت چه بسا ايران تنها كشور دنيا باشد كه ۹۵ درصد موارد پيوند عضو در آن از افراد زنده صورت می‌گيرد.

https://p.dw.com/p/A7Qo
عدم فرهنگ سازي صحيح شايد يكى از بزرگترين موانع جهت اهداى عضو در ايران باشد.
عدم فرهنگ سازي صحيح شايد يكى از بزرگترين موانع جهت اهداى عضو در ايران باشد.عکس: AP

مهيندخت مصباح

”با اهداى عضو، يك بيمار دچار مرگ مغزى به بيماري نيازمند در شيراز زندگى دوباره بخشيد!“

”در حاليكه سالانه سه هزار نفر در ايران دچار مرگ مغزى می‌شوند، اهداى عضو در طول يكسال به يكدهم اين تعداد هم نمی‌رسد.“

”رييس نهاد حمايت از بيماران كليوي شهرستان ساوه اعلام كرد سال گذشته بيش از ۵۵۰۰ كارت اهداى عضو برای مردم اين شهرستان صادر شده است.“

”مدير عامل انجمن حمايت از بيماران كليوي خوزستان گفت در شيراز هم اينك علاوه بركليه‌، پيوند كبد، قلب، پانكراس، قرنيه چشم و حتى پوست و استخوان از مرگ مغزى باب شده و اگر اين فرهنگ در خوزستان هم رايج شود، سرعت نجات بخشي بيماران آماده پيوند تسريع شده و ديگر نيازى به اهداى عضو از سوى افراد زنده نيست. “

”درصورت ابلاغ مصوبه شوراى عالى ترافيك كشور، نشان مبنى بر اهداى عضو پس از مرگ مغزى بر روى گواهينامه‌هاى رانندگى متقاضيان درج خواهد شد.“

اين‌ها بخشى از اخبارو عنوان‌هاى مربوط به خاموشی يك زندگى و طلوع زندگى ديگری هستند. اهداى عضو كسى كه بدنى سالم داشته و بر اثر مرگ مغزى كه معمولا در تصادف‌ها رخ می‌دهد جان خود را از دست داده، می‌تواند بيمار درحال مرگ ديگرى را نجات دهد. اهداى عضو در حقيقت اهداى زندگى است.

فروردين سال ۷۹ قانون پيوند اعضاي بيماران فوت شده يا بيماران مرگ مغزى در مجلس شوراى اسلامى تصويب شد. طبق اين قانون بيمارستان‌هاى مجهز براى پيوند عضو پس از كسب اجازه كتبى از وزارت بهداشت، درمان و ‌آموزش پزشكى می‌توانند از اعضاى سالم بيماران فوت شده يا بيماران مرگ مغزى مطابق نظر كارشناسان خبره به شرط وصيت بيمار يا موافقت ولـى متوفى براى پيوند به بيمارانى كه ادامه حياتشان به پيوند عضو بستگى دارد، اقدام نمايند. به اين قرار مانع قانونى در اين عرصه وجود ندارد اما به نظر می‌رسد جامعه در برخورد با اين كار بيشتر درگير مسائل اخلاقى، احساسى و فرهنگى است. ضمنا براى توجيه مردم در اين مورد كار تبليغى زيادى صورت نگرفته است.

خانم مريم رشديه شهروند تهرانى كه از جمله كسانى است كه اعلام آمادگى كرده در صورت مرگ مغزى اعضاي قابل پيوند بدن‌اش يعنى ريه، قلب و پانكراس را به فرد نيازمندى هديه كند در باره اينكه چه شد چنين تصميمى گرفت می‌گويد:

” وقتى حدود شش هفت ماه پيش ‌آگهى مربوط به اهداى عضو را در روزنامه‌ها ديدم به فكر افتادم كه وقتى من بعد از مرگ ديگر وجود ندارم، چرا عضو بدنم را به كسى كه می‌تواند با آن زنده بماند، ندهم. در حال حاضر تنها كليه را انسان زنده می‌تواند اهدا كند كه احتمال گرفتن پيوندش هم خيلى كم است. من خودم در سلامت هستم، ورزش زياد می‌كنم و فكر می‌كنم در سنى كه من هستم، اعضاى بدنم می‌تواند مفيد باشد براى ديگران. البته چشم را هم می‌توان اهدا كرد اما من چون چشم‌ام ضعيف است، نمی‌توانم اينكار را بكنم.“

عدم فرهنگ سازي صحيح شايد يكى از بزرگترين موانع اهداى عضو بدن در ايران باشد. دكتر جابر قره‌داغى رييس تالار تشريح سازمان پزشكى قانوني كشور با تاييد اين مطلب علت عدم استقبال مردم از اهداى اعضاى بيماران دچار مرگ مغزى شده را نگرانى از احتمال مطرح شدن اين موضوع ميان اعضاى فاميل می‌داند كه انگار خانواده بيمار اعضاى عزيزش را فروخته است. به گفته دكتر قره داغى بعضى مواقع خانواده فردى كه مرگ مغزى شده، به شرطى موافقت می‌كنند كه موضوع استفاده از اعمال پيوندى محرمانه بماند.

دكتر كتايون نجفى زاده مسئول واحد فراهم آورى اعضاى پيوند دانشگاه پزشكى شهيد بهشتى نيز در همين خصوص می‌گويد: كار ما و تيم متخصص اين كار اين بود كه در بيمارستان بيماران مرگ مغزى را شناسايي می‌كرديم و با اجاره رياست بيمارستان مددكاران ما با خانواده اين افراد براى گرفتن رضايت جهت عمل اهدا صحبت می‌كردند، واكنش‌ها نسبت به اين كار متفاوت بود. برخى خانواده ها در شرايط ناراحتى شديد ناشی از مرگ عزيز خود حتى به ضرب و شتم مددكار اين واحد مبادرت می‌كردند. از طرفى روبه رو شدن با خانواده‌اى كه عزيزش دچار مرگ مغزى شده كار دردناكى است بطورى كه حتى گاهى مددكاران ما هم متاثر از حال خانواده‌ها با آنها گريه می‌كنند. به گفته خانم نجفى‌زاده اعلام رضايت خانواده‌ها كار بسيار سختى است چون چنين بخششى اعتقاد مى‌طلبد.

مريم رشديه در همين مورد كه چه انگيزه‌اى او را واداشت در حالى كه اينك سلامت و پرنشاط است، به فكر اهداى عضو بدن خود در صورت مرگ مغزى بيفتد می‌گويد:

”حدود چهارده پانزده سال پيش وقتی بچه برادرم به دنيا آمد و مجبور شدند خون‌اش را بخاطر يك مشكلاتى عوض كنند، دم اتاق عمل روي بسته خون، اسم كسى را كه اهدا كرده بود ديدم و يك آن احساس كردم كه خون هم مثل عضو می‌تواند كسی را نجات دهد. البته ما در خانواده مون كلا خون اهدا می‌كنيم اما وقتى صحبت اهداى عضو پيش آمد، فكر كردم چقدر خوبه انسان از چيزهايی كه در وجود خودش هست براى ادامه حيات ديگرى كمك كند. اين خيلـی احساس خوبی است. هم براى خانواده بازمانده كه مرده و هم براى خانواده و كسى كه عضو را می‌گيرد. بدن ما زير خاك كه ديگر عملكردى ندارد. بنابراين بهتر است اعضايى كه هنوز جان دارند و مى‌تپند را آدم بجای اينكه ببرد زير خاك بپوسد، به ديگران بدهد.“

همانطور كه گفته شد، اطلاع عمومى و زمينه فرهنگى مردم براى مواجهه با اهداى عضو كم و سوءتفاهم آفرين است. در رسانه‌ها تبليغ يا روشن سازى در اين عرصه نمی‌شود. خانم رشديه مى‌افزايد كه مثلا انجمن‌هاى بيماران دياليزى و سرطانى خيلی‌ تبليغ می‌كنند و شناخته شده هستند اما براى اهداى عضو، كار توجيهى زيادي صورت نگرفته است.

در سايت "ايران اهدا" كه متعلق به بيمارستان دكتر مسيح دانشورى است، اطلاعات ارزشمندى در باره اهداى عضو وجود دارد.

مركزى كه امر هماهنگى ميان داوطلبان اهداى عضو و بيمارستانها و نهادهاى كارشناسي موجود را به پيش ميبرد، علاوه بر اين كه از طريق بروشورهايى اقدام به اطلاع رسانى ميكند، با درج آگهي و يك فرم در روزنامه‌ها امكان پركردن آن را توسط داوطلبان اهدا‌ی عضو فراهم می‌سازد. مريم رشديه مى‌گويد:

” ما تنها يك فرم آمادگى پر می‌كنيم و مى‌فرستيم براى اين سازمان و اينها يك كارت مى‌فرستند كه بهتر است هميشه همراه ما باشد تا در صورت اتفاقى كه منجر به مرگ مغزى شد، بتوانند از اعضاى سالم استفاده كنند. حتى اين كارت عكس دار هم نيست و تنها مشخصاتـي مثل گروه خون و آدرس در آن است و خوشبختانه نيازى هم مثل بقيه چيزها به رضايت بستگان درجه يك ندارد. سريع كارت را پست می‌كنند و بايد هميشه همراه آدم باشد.“