انحلال استیل آذین و سوت پایان برای خصوصی سازی فوتبال ایران؟ گفتوگو با حشمت مهاجرانی
۱۳۹۰ فروردین ۲۹, دوشنبهدویچهوله: آقای مهاجرانی، با انحلال باشگاه استیلآذین و اعلام این تصمیم توسط حسین هدایتی، صاحب این باشگاه، روند خصوصیسازی در فوتبال ایران، میشود گفت که کاملاً شکست خورده و باشگاههای لیگ برتر ایران، بدون استیلآذین دیگر صددرصد دولتی شدهاند. بهنظر شما، چرا خصوصیسازی باشگاههای فوتبال در ایران، هیچ شانس و بختی را در حال حاضر ندارند؟
حشمت مهاجرانی: در ارتباط با بخش خصوصی و بخش دولتی، من قبلاً بارها صحبت کرده بودم که باید دید ضوابطی که برای مسئولین باشگاهی که میآیند در بخش خصوصی فعالیت میکنند یا سرمایهگذاری میکنند، چه ضوابطی است. شاید من سرمایهگذار، بعد از دو یا سه سال دوست نداشته باشم ادامهی کار بدهم، چه ضوابطی من دارم؟ از چه دیدی باید بررسی شود که من بعد از چهار یا پنج سال بگویم نمیخواهم ادامهی کار بدهم.
نمونهاش را هم قبلاً در اهواز داشتیم. همین الان هم در استیلآذین داریم. وقتی آقای هدایتی بعد از سه یا چهار سال میگوید که نمیخواهد در فوتبال سرمایهگذاری کند، تکلیف آن باشگاه و تکلیف آن بازیکنان و طرفداران چه میشود؟ آیا ضوابطی در این زمینه داریم؟ آیا این باشگاه استادیوم دارد؟ که بگوییم حال که ایشان دوست ندارد ادامهی کار بدهد، طرفدارها که میتوانند از آن استادیوم استفاده کنند. البته باشگاه استیلآذین استادیومی ندارد، در زمین کرایهای تمریناتاش را ادامه میدهد، سرمایهگذاریای کرده و تیمی درست کرده است.
بدون اغراق من نمیدانم آییننامه و اساسنامهی فدراسیون فوتبال در این موارد چه ضوابطی را در نظر میگیرند؟ آیا هر موقع هرکسی دلش خواست، به دلخواه خودش میتواند ادامه بدهد یا ندهد؟ در این حالت بلاتکلیفی، آن هم در شرایطی که باشگاه دارد هفتههای آخرش را میگذراند، تکلیف تیمها چه میشود؟
من فکر میکنم، استیلآذین با این وضعیتی که پیش آمده، با تمام نیرویش برنگردد، شاید بعداً با تعدادی از بازیکنان باتجربهاش که خریداری شده بودند و یا بازیکنان امیدش متشکل شود. و اگر با این نیرو برگردد و با دو تیم ته جدولی بازی داشته باشد، ممکن است گرفتن سه امتیاز از او راحتتر باشد. الان استیلآذین با تیمهای راهآهن و تاج بازی دارد و اگر استیلآذین با تیم درخورش برگردد، شاید اینها بهراحتی نتوانند سه امتیاز از او بگیرند. اما اگر بخواهد با این تیم برگردد که تیم کمرویی است، امکان گرفتن سه امتیاز از استیلآذین هست و طبیعتاً مقداری مشکلات برای تیمهایی که میجنگند که نزول نکنند بهوجود میآورد. شاید هم مقداری، هم در تیمهای رده بالا و هم تیمهای رده پایین، تأثیرگذار باشد و این شرایط را سخت میکند. امیدوارم آقای هدایتی و مسئولان باشگاه استیلآذین با تمام وجود، با تمام قدرت به لیگ برگردند که اشکالی برای فوتبال پیش نیاید.
ولی بهطور کلی، همیشه اشاره داشتهام که بخش دولتی بالاخره یک آبباریکهای است، نقشاش مثبت نمیشود، حال ممکن است کم باشد، زیاد باشد و ما باید برویم خودمان را با امکانات موجود تطبیق بدهیم. من فکر میکنم ضوابطی قویتر لازم است و شاید این هم خودش بهانهای باشد که تصمیمگیری قویتر روی بخش خصوصی داشته باشیم. بخش خصوصی بسیار علاقهمند است که فعالیت کند، ولی باید ضوابطی قویتر از آنچه پیشبینی شده، در نظر بگیریم.
اما آقای مهاجرانی، سئوال و نکتهی عجیب این است که چگونه میشود اینقدر ثروت و این همه میلیارد پول را سرمایهگذاری کرد و سوزاند، بدون اینکه هیچ نتیجهای بهدست بیاید؟ آیا به همین سادگیهاست که یک آدم ثروتمند بیاید این همه ولخرجی کند، این همه پول را نابود کند و حالا بگوید که دیگر دوست ندارم در فوتبال خصوصی ایران فعال باشم؟ آیا واقعاً به همین سادگی است؟
خیر؛ پاسخ به سئوال شما مشکل نیست. جواب سئوال شما تقریباً ساده است. پول یک فاکتور است؛ تمام فوتبال نیست. اگر پول با برنامهی صحیح هزینه بشود، کمک میکند. اما اگر پول بدون برنامه مصرف شود، نه تنها کمک نمیکند، بلکه خسارت هم میرساند. مانند همین سرمایهگذاریای که در باشگاه استیلآذین شده است. اگر با برنامهریزی صحیح پیش رفته بودیم، کمک میکرد. آقای هدایتی هم به آن ایدهی خودش که میخواست سهمیهی باشگاه آسیا را بگیرد، میرسید.
البته شما سئوال کردید و مرا بردید به مسائل استیلآذین که دوست نداشتم در بارهی آن صحبت کنم. ولی بهطور کلی میتوانم بگویم که عدم مدیریت، عدم برنامهریزی، عدم تشکیلات و تغییرات پیدرپی، چه در کادر فنی و چه در کادر مدیریتی، خیلی روی تیم استیلآذین اثر گذاشت و شاید یکی از دلایلی که استیلآذین نتوانست به حق خودش برسد، همین مختصر مواردی بود که برشمردم.
ناکامی فعالیتهای خصوصیسازی در فوتبال باشگاهی ایران، چه پیآمدی را میتواند در ارتباط با خصوصیسازی باشگاههای استقلال و پرسپولیس داشته باشد که سالهاست راجع به آن صحبت میشود. اما مثل اینکه فقط شعار داده میشود و هیچ انگیزهی جدیای پشت آن وجود ندارد؟
این تجربهی خیلی خیلی بزرگی برای فدراسیون فوتبال و سازمان تربیت بدنی است و میتواند به همین مسائلی هم که هم شما و هم من به آنها اشاره کردیم، برای واگذاری استقلال و پیروزی به بخش خصوصی توجه بشود. البته واگذاری استقلال و پیروزی به بخش خصوصی خیلی فرق میکند با بخش خصوصی استیلآذین. چون استقلال و پیروزی، به قول معروف، ریشه در خاک دارند. تیمهایی هستند که ۷۰-۸۰ سال سابقه دارند، تماشاگر دارند. آنها هیچموقع در بخش خصوصی به این روز گرفتار نمیشوند. ولی استیلآذین که دو سال است دارد فعالیت میکند و طبیعتاً تماشاگر و طرفدار ندارد، به این شکل گرفتار میشود. من فکر میکنم با توجه به تمام مسائلی که صحبت شد، بازهم سازمان تربیت بدنی و فدراسیون فوتبال، خود آقای کفاشیان و آقای تاج نبی یا عزیز محمدی، حتماً فکر میکنند و ضوابط بهتری را در نظر میگیرند که به این اشکال برنخورند.
در پایان، موضوع را عوض کنیم و برسیم به کارلوس کروش، سرمربی جدید تیم ملی فوتبال ایران که الان چندین هفته است در ایران فعال است. روزهای نخست و قدمهای نخست کروش در فوتبال ملی ایران را چگونه ارزیابی میکنید؟
خیلی خوب کارش را شروع کرده است. خود او و دستیاراناش دارند لیگ را با وجود اینکه هفتههای آخرش است، کاملاً دنبال میکنند. او میخواهد با مربیهای لیگ برنامهریزی کند، میتینگ داشته باشد، برنامهی خودش را بگوید، برنامهی آنها را گوش کند. یعنی یک کار اصولی و منطقی را دارد شروع میکند. هرچند کارهایی که دارد میکند در امروز و فردا یا هفتهی آینده جواب نخواهد داد، اما در آینده حتماً جواب خواهد داد.
خود شما هم سابقهی همکاری شخصی با کروش را دارید. لطفاً از این تجربیاتتان برایمان بگویید.
در سال ۲۰۰۱ مدت کوتاهی با کروش در امارات، موقعی که مربی تیم ملی بودم، همکار بودم. بله المپیک و جوانان را داشتند. یکی دوتا جلسهی مشترک داشتیم و آشنایی کامل دارم. من همیشه به دوستان گفته بودم مربیای باید در سطح ملی بیاورید که حرفی برای گفتن در فوتبال دنیا داشته باشد و فوتبال علمی روز را بشناسد. کروش تمام این شرایط را دارد و ما او را آوردهایم. اما قدرت استفاده از مربی را نیز ما باید بدانیم و بدانیم که چگونه از کروش استفاده کنیم. چه در سطح جوانان و نوجوانان، پایهی فوتبال و کلاسهای تئوری و عملی برای مربیها و… تقریباً مانند شکلکاری که خود من روزی با فرانکو اوفارل داشتم. من ابتدا دو سال دستیار اوفارل بودم، همزمان مربی جوانان بودم. یعنی از فرانکو اوفارل خیلی چیزها را یاد گرفتم و چهار سال طول کشید تا من مربی تیم ملی شدم.
ما باید حتماً مربیهایی را در کنار کارلوس کروش بگذاریم. چون اگر همه چیز را به کروش و دستیاراناش واگذار کنیم، بعد از دو یا سه سال که آنها میروند، چیزی از خودشان باقی نخواهند گذاشت. ما باید مربیان ایرانی جوان را که استعداد دارند، در کنار این سازمان بگذاریم که کار کنند و چیز یاد بگیرند تا حداقل اگر ما حقوقی دادهایم، سرمایهگذاریای کردهایم، بعد از این دوره، دوتا، سهتا چهارتا مربی ایرانیای که بااستعداد بودهاند را داشته باشیم که قادر باشند تیمهای مختلف را اداره کنند. این است که باید یاد بگیریم، چگونه از یک مربی استفاده کنیم.
مصاحبهگر: فرید اشرفیان
تحریریه: داود خدابخش
[برای شنیدن لینک صوتی گفتوگو با حشمت مهاجرانی بر لینک پایین کلیک کنید.]