1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

الهام در مقابل عقل؟

دویچه وله۱۳۸۶ آبان ۱۷, پنجشنبه

تصمیم‌های فراوان روزانه، قوه عقلانى ما را به شدت به خود مشغول مى سازد.اين تصميم گيرى‌ها قسماَ از خرد به الهام واگذار مى شوند. اما كاركرد واقعى الهام چيست؟ آيا مى توان توضيحى قابل فهم براى الهام و يا حس درونى يافت؟

https://p.dw.com/p/C5iS
عکس: Bilderbox

ما همه روزه مجبور به تصميم گيرى هستيم. براى تهيه نيازهاى روزانه در فروشگاه و يا خريد لباس بايد انتخاب كنيم. در مورد گزينش دوست و همسر نيز مجبوريم كه تصميم بگيريم. در جامعه مدرن امروزى، به دليل وجود تنوع گسترده در همه ى زمينه ها، ما هر روزه با سيلى از تصميمات مواجهيم. اين خيل فراوان گزينش هاى روزانه، قوه تصميم گيرى عقلانى ما را به شدت به خود مشغول مى سازد. اما در بسيارى مواقع، اين تصميم گيرى از خرد به الهام واگذار مى شود. اما كاركرد واقعى الهام چيست؟ آيا مى توان توضيحى قابل فهم براى الهام و يا حس درونى يافت؟

گرد گيگرنتسر( Gerd Gigerenzer )، روانشناس، مدير موسسه علمى ماكس پلانك در برلين , پژوهشگر در زمينه الهام و شهود ، به همگان توصيه مى كند كه به هنگام تصميم گيرى به حس درونى و الهام، اعتماد بيشترى داشته باشند. وى در آخرين كتاب خود (به نام ”تصميم هاى دل“،Bauchentscheidungen) كه به تازگى منتشر شده است، مطرح مى كند كه «در طول سده هاى گذشته عقل بر الهام و مردان بر زنان برترى يافته اند. اما اين پديده هميشه به سود انسان نبوده است.»

بسيارى از هنرمندان در دوران هاى مختلف براين باور بوده اند كه براى خلق آثار هنرى به آنها الهاماتى دست مى دهد و در اصل ايده هاى هنرى آنان از عقل سرچشمه نمى گيرند. حال علوم تجربى نيز در حوزه تحقيقى خود بدين پديده توجه بيشترى نشان مى دهند. گيگرنتسر همانند بسيارى از روانشناسان و پژوهشگران مغز و اعصاب در سراسر دنيا بر اين نظراست كه حس درونى و الهامات انسانى ناشى از قدرت كور سرنوشت و يا تقديرى نامعلوم نيست، بلكه اين پديده، شعور ناآگاهانه اى است كه بر قواعدى بنيادى و قابل آزمون استوار است. يكى از مشخصات شهود و الهام اين است كه برخلاف ارزيابى هاى منطقى سريعتر به نتيجه مى رسند و در بسيارى موارد حتا اين نتايج داراى كيفتى بهترند.

اما برغم اين نظرات، گيگرنتسر مدعى نيست كه قوه عقلانى فقط شرآفرين است. او بيشتر به اين امر تاكيد دارد كه ما بايد دريابيم در چه زمانى تعقل سودمند است و در چه حالتى سد راه مى شود. به نظر وى براى تصميمات اخلاقى ضرورى است كه به گونه اى عقلانى درباره احساسات درونى بيانديشيم چرا كه انسانهاى متكى به الهام هميشه و بدون قيد وشرط انسان هاى بهترى نيستند. براى مثال آنها مى‌توانند، بيگانه ستيز باشند. الهام و حس درونى اغلب وابسته به ارزش هاى يك گروه انسانى است كه فرد خود را بدان متعلق مى داند.

كتاب هاى علمى درباره الهام

برخى از نتايج پژوهشى اين محقق در كارهاى جديد روزنامه نگاران گزارش هاى علمى نيز به چشم مى خورد. به طور نمونه ”باس كاست“ Bas Kast خبرنگار روزنامه برلينى ”تاگس اشپيگل“ براى تهيه كتاب اخير خود (به نام ”چگونه دل، به سر در هنگام انديشيدن يارى مى رساند“) دست به سفر به دور دنيا زده و به ملاقات كارشناسان و پژوهشگران رفته است. حتا شخصاً خود در آزمايشى در استراليا شركت جسته است. در اين آزمايش براى مدتى كوتاه، قوه فهم او از طريق دستگاه مغناطيسى از فعاليت باز داشته شد. او در كتاب خود به گونه سرگرم كننده اما دقيق رابطه ميان فهم و حس درونى را مورد بررسى قرار داده است.

گرچه در بررسى هاى تاريخى– فلسفى خود از اين پديده تنها طرحى غيرحرفه اى ارائه داده است.

گرالد تراوفتر Gerald Traufetter ،خبرنگار علمى مجله اشپيگل، نيز در زمينه ”الهام“ كتابى نگاشته است. اين كتاب داراى نظمى روشن و به هم پيوسته است. اوهرگاه در كتاب خود صحبت از ”حكمت وفرزانگى احساس“ مى كند، آنرا به عنوان بخشى از حوزه علوم مخفى و مبهم نمى داند. براى او نيز گرچه الهام نوعى احساس درونى است اما آن را به مثابه دانشى زمينى و نه آسمانى مورد ارزيابى قرار مى دهد. به نظر وى الهام به مثابه خصوصيتى انسانى بر رفتارهاى روزانه و آفرينش هاى هنرى تاثير مى گذارد.

در تمام اين كتاب ها كمبودهايى نيز ديده مى شود. بيشتر نويسندگان اين كتاب ها با ارزشگذارى به مفهوم الهام قصد دارند كه استفاده ويا كاربرد سودمندانه آن را روشن كنند. و با ديدى مصحلت گرا خواهان نشان دادن برترى هاى تصميمات مبنى برالهام نسبت به گزينش هاى عقلى هستند. اما پرسش جالب اينست كه آيا انسان مى تواند با تدقيق الهام و حس درونى بداند كه چه چيز خواست واقعى ماست و چه كارى، بهترين كار براى همگان است؟

الهام و اخلاق

رولف دگن Rolf Degen در كتاب معرف خود به نام ”پايان شر“ به ابعاد اخلاقى الهام و حس درونى توجه دارد. او با استفاده از آخرين دستاوردهاى علوم سعى دارد نشان دهد كه مجموعه خصوصيات زيست شناختى انسان رو به اخلاق دارد. و در تقابل با نظريه قرار دارد كه انسان را در اصل موجودى خودخواه و خودپسند مى بيند. به نظر وى آرزوى عدالت ريشه در ساختار زيست شناختى انسان دارد. او بر خلاف نظرات كلاسيك در حوزه فلسفه اخلاق براين عقيده است كه احساسات و الهام هاى انسان پايه براى اعمال اخلاقى او نيز مى باشند. فقدان تجربه و يا امكان بروز احساسات منجربه اختلال در داورى اخلاقى انسان نيز مى شود.