1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

افغانستان، فيلم اسامه و نوگرايى در جامعه عقب مانده افغانستان از طريق صنعت فيلم

۱۳۸۲ دی ۲۴, چهارشنبه

نيروهاى طالبان مى خواستند از افغانستان كشورى بسازند كه از هر گونه تنوع و زيبايى برى باشد. آنها با نابود كردن مجسمه هاى بودا در باميان بر اين نظر شدند كه به هدف خود نزديك شده اند. گفتند: ديگر مجسمه هيچ كافرى در كشور يافت نمى شود و اكنون دو سال بعد از فروپاشى رژيم طالبان، فيلم هاى ساخته شده در اين كشور به بازارهاى جهانى راه مى يابند و مورد توجه مردم سراسر جهان قرار مى گيرند. فيلم “اسامه”، يكى از اين فيلم هاى افغانى

https://p.dw.com/p/A7XR
عکس: AP

ست به كارگردانى صِدّيق برمك كه با توجهى جهانى روبرو شده است.

“اسامه” اولين فيلم افغانى، بعد از سرنگونى رژيم طالبان است.اين فيلم با صحنه هاى تكان دهنده اش سال گذشته در فستيوال كان و مونترال مورد توجه فراوان قرار گرفت. از نام فيلم بر مى آيد كه بايد به زندگى اسامه بن لادن، رهبر شبكه تروريستى القاعده بپردازد، اما چنين نيست. فيلم اسامه، شرح زندگى دخترى ست با نام مستعار و پسرانه اسامه، در دوران قدرتمندى و حاكميت رژيم طالبان. اسامه فيلمى ست سرشار از انسانيت و احترام به شان انسانى.

صدّيق برمك شرح مى دهد كه چگونه به فكر تهيه اين فيلم افتاده است:
“وقتى سال ۲۰۰۰ ميلادى به عنوان پناهنده در پاكستان زندگى مى كردم، همش تو فكر ساختن يه فيلم كوتاه در مورد زندگى پناهنده هاى اونجا بودم. تا اين كه داستان زندگى يه دختر افغانى رو تو روزنامه ها خوندم. داستان دخترى بود كه در دوران طالبان مى خواست درس بخونه و به مدرسه بره. خب طالبان كه مخالف رفتن دخترها به مدرسه بود و چون اين دختر هيچ امكان ديگه اى براى درس خوندن براش باقى نمونده بود، تصميم گرفت پسر بشه. به همين جهت لباس پسرونه پوشيد، موهاش رو از ته زد و به مدرسه رفت. مدتى از اين ماجرا نگذشته بود كه نيروهاى طالبان متوجه شدند و اين دختررو به همراه مدير مدرسه دستگير كردند. بايد بگم كه اين داستان تاثير عجيبى روى من گذاشت. برام خيلى جالب بود كه بفهمم چه نيرويى در اين دختر براى درس خوندن و به مدرسه رفتن وجود داشت كه حاضر شد از جنسيت خودش بگذره. مى خواستم بدونم كه چرا اون اين همه ريسك كرد و خودش رو به خطر انداخت. اين سوال ها منو مسحور كرده بودند. تصميم گرفتم هر طور شده از اين ماجرا يك فيلم بسازم.”

صدّيق برمك را آغازگر فيلم نوين در افغانستان مى شناسند. اين مرد ۴۱ ساله در دانشكده فيلم مسكو درس خوانده و تا قبل از قدرت يابى طالبان رياست توليدات سينمايى )افغان فيلم( و توليدات تلويزيونى اين كشور را به عهده داشته است. به هنگام تسخير كابل توسط نيروهاى طالبان، صديق برمك به مهاجرت تن داد و به پاكستان فرار كرد.

بعد از سرنگونى رژيم طالبان، به كشورش بازگشت و سرپرستى مجدد افغان فيلم را به دست گرفت و بلافاصله به اجراى طرح از پيش آماده خود در مورد آن دختر مدرسه اى دست زد. اما شرايط توليد فيلم در افغانستان بعد از سرنگونى طالبان بسيار سخت بود و توليد هنرى در اين زمينه تصورناپذير مى نمود. او خود در اين مورد مى گويد:
“وقتى از پاكستان به كشورم برگشتم، مى خواستم هر جور شده اون فيلم مورد نظرم رو تهيه كنم ، اما شرايط توليد فيلم در كشور اونقدر بد بود كه امكان چنين كارى رو نمى داد. نه هنرپيشه اى بود كه مايل به شركت در فيلم باشد، نه تجهيزات مجهز براى چنين كارى در دست داشتم و نه پرسنل كافى وجود داشت. به همين جهت از ايران كمك گرفتم. كمك گرفتن از ايران هم به اين دليل بود كه ما نه دوربين داشتيم ، نه تجهيزات ضبط و غيره. اما با شروع فيلم، انستيتو گوته به يارى ما اومد و ما رو كمك كرد.“

اما فقط امكانات تكنيكى نبود كه در افغانستان وجود نداشت، به گفته صديق برمك، طالبان هر آنچه به فيلم و فيلم سازى مربوط مى شد، نابود كرده بودند. آنها سينماها را بسته بودند، ويدئو هاى موجود را نابود كرده بودند، كليه فيلم هاى كشور را كه در دسترس بود از بين برده بودند و تلويزيون كشور را هم بسته بودند.

البته اين نكته قابل ذكر است كه صنعت فيلم سازى در افغانستان ديرپاى نيست و مجموع فيلم هايى كه در تاريخ اين كشور توليد شده فقط ۴۵ عدد است ، يعنى به اندازه توليد سالانه فيلم در آلمان فدرال. بنابراين تعجب آور نبود اگر در كشور هنرپيشه اى يافت نشود. صديق برمك فيلم خود را با همكارى افراد عادى و غير حرفه اى تهيه كرد. انتخاب هنرپيشه ها تصادفى بود و از روى ناچارى انجام مى شد. او خود در مورد چگونگى پيدا كردن هنرپيشه زن فيلم كه نقش اول را بازى مى كند مى گويد:
“نيمه هاى شب در نزديكى يكى از رستوران هاى كابل بود كه صداى دخترى رو شنيدم. داشت گدايى مى كرد. به طرفش رفتم. اسمش مارينا گل بهارى بود. توى خيابون زندگى مى كرد و چشماى پركشش و صورتى بسيار جذاب و گيرا داشت. با ديدن او فورى به خودم گفتم اين دختر هنرپيشه فيلم توست كه پيداش كردي. اما اصلا نمى دونستم كه آيا او دعوت به بازى در فيلم رو قبول مى كنه يا نه. و در صورت قبول، پدر مادر، يا برادراش در اين مورد چى مى گن.”

موضوع اصلى فيلم “اسامه” فشارهاى اجتماعى به زن افغانى در دوران حكومت طالبان است. صديق برمك با اين فيلم با رئاليسمى شاعرانه ترور فيزيكى و روحى _ روانى دخترى را در دوران وحشت و ترس طالبان به نمايش مى گذارد و گذار جامعه را از طالبان به دوران جديد نيز مد نظر دارد. او مى گويد:
“شرايط كنونى با گذشته اصلا قابل مقايسه نيست. دو سال پيش، وضعيت براى همه و بخصوص براى زنا خيلى وحشتناك بود. حالا دخترا رسما اجازه رفتن به مدرسه و دانشگاه رو دارن. اونا سازمان هاى مخصوص خودشون رو تاسيس كردند. كتاب هاى خودشون رو منتشر مى كنند و روزنامه هاى مخصوص براى خودشون دارن. اما يك نكته رو بايد هميشه مد نظر داشت و اون اينه كه كابل همه افغانستان نيست. امكاناتى كه در كابل وجود داره، به هيچ وجه در شهرهاى ديگه ى افغانستان نيست. و اين واقعا وظيفه تك تك ماست كه امكانات بوجود اومده رو به شهرهاى ديگه ى افغانستان هم منتقل كنيم. اما در اين مورد بايد به يك نكته خوب توجه كرد. بايد در اين كار خيلى محتاط بود و يك باره، عقايد راديكال رو به مناطقى كه به هيچ وجه آماده پذيرشش نيستند، نبرد. به همين جهت بايد با اصلاحات تدريجى و آروم، دست به رفرم هايى زد. خب در اين راه، روزنامه ها و بقيه رسانه هاى گروهي مى تونن كمك بسيار بزرگى باشند. بايد راه هاى برقرارى ارتباط با مردم رو پيدا كرد. راه هايى كه مردم عادى بپسندند. بعد، از اون طريق، بايد به مردم گفت كه براى برقرارى آينده اى بهتر و جامعه اى باز و آزاد بايد خودشون رو عوض كنند.“

هدف صديق برمك بردن سينما به اقصى نقاط افغانستان است و چون در بسيارى از مناطق اين كشور، از سالن سينما خبرى نيست، مى خواهد فيلم هاى موجود را طبق طرح “سينماى سيار” به شهرهاى ديگر كشور برده و به نمايش بگذارد. در اين طرح، همه شهرهاى كوچك و بزرگ مى توانند به فيلم هاى موجود كشور دسترسى پيدا كنند. در چنين شرايطي، با توجه به تاثير وسيعى كه سينما به عنوان يكى از رسانه هاى همگانى بر مردم دارد، و در شرايطى كه ۸۰ درصد جمعيت افغانستان بى سوادند، اين طرح مى تواندحركتى بسيار مفيد و مثبت براى بهبود اوضاع و دمكراتيزه كردن كشور به حساب آيد.

صديق برمك مطمئن است كه راهى كه او مى پيمايد قدمى بسيار مثبت است براى نوسازى جامعه افغانستان. او حتى معتقد است كه در مدت بسيار كوتاه فعاليت هايش در اين زمينه نتايج خوبى هم به بار آمده است. در اين مورد مى گويد:
“من خيلى خوشبينم، چون اولين نشانه ها حاكى از اينند كه مردم موافق اين تغييراتند. برام خيلى جالبه، وقتى مى بينم، مردم چه كوششى مى كنن تا دختراشون هر جور شده به مدرسه برن. اونا حتى سعى مى كنن كه خودشون شرايط لازم رو براى تاسيس مدارس دخترونه مهيا كنن. و اين، يه قدم بسيار بزرگ و مثبت در كشور ماست. من واقعا به شرايط موجود خوشبينم. من واقعا خوشبينم.”