1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

اصفهان، رو سفید از "شبهای سفید" هنر

کیمیا۱۳۸۶ مرداد ۶, شنبه

روز پنج‌شنبه، ۲۶ ژوئیه، گروه تئاتر"تجربۀ نو" از اصفهان، نمایشنامه "دایره گچی قفقازی" برشت را درجشنواره "شبهای سفید" در شهر مولهایم، به روی صحنه برد. برای تماشاگران آلمانی، اجرای این نمایشنامه این بارشکل و رنگ دیگری داشت.

https://p.dw.com/p/BN4w
صحنه‌ای از تجربه‌ای نو در آلمان
تجربه‌ای نو در آلمانعکس: DW/ Samira Nikaeen

یک پرده سیاه رنگ آویزان، یک در چوبی و یک صفحۀ دایره شکل گردان، تمام عناصر تشکیل دهنده صحنه هستند. در سمت راست سِن و در زیر یک سرپناه سفیدرنگِ خیمه‌مانند، ۹ نوازنده، در حالی‌ که همگی لباسهای سنتی شهر اصفهان را به تن دارند، به همراه سازهایشان نشسته‌اند. آسمان ابری مولهایم، انگار کمی بنای ناسازگاری دارد. قطرات باران آرام آرام بر سر و روی تماشاگران می‌نشیند. اتفاقی که چندان برای اجرا در فضای باز هم مطبوع نیست!

باران تابستانی

نمایش قرار است به زبان فارسی اجرا شود. اما برای اینکه تماشاگران غیر فارسی زبان هم از آنچه بر روی صحنه می‌گذرد خبردار شوند، خلاصه‌ای از هر صحنۀ نمایش بر روی دو برگ کاغذ به زبان آلمانی چاپ و در بین تماشاگران پخش کرده‌اند. البته تعداد کاغذهای چاپ شده به اندازه کافی نیست، اما در هر ردیف می‌توان کمابیش یک نفر را در حال خواندن داستان دید. نم نم باران حالا دیگر تبدیل به قطراتی درشت شده‌اند که انگار خیال بند آمدن هم ندارند. اصغر خلیلی، کارگردان نمایش نگاهی به جمعیت می‌اندازد، شاید وی در حال محک زدن صبوری تماشاگران باشد. هوای بارانی، زبان بیگانۀ نمایش و سبک جدید اجرا همه دست به دست هم داده‌اند تا نگاه‌های کارگردان در بین صحنه و تماشاگران به گردش درآید.

پایان بازی: تشویق تماشاگران و ابراز امتنان بازیگران
پایان بازی: تشویق تماشاگران و ابراز امتنان بازیگرانعکس: DW/Samira Nikaeen

خدمتکار قصر حاکم وارد صحنه می‌شود. هنرپیشه‌ای جوان در لباس بلند مشکی رنگ، همراه با سربندی همرنگ که تمام موهای سرش را پوشانده است. شاید تنها، رنگ قرمز پیراهنی که بر روی لباس مشکی رنگش پوشیده است باعث شود که تماشاگران ردیفهای انتهایی بتوانند به آسانی حرکات سریع اورا بر روی صحنه با چشم دنبال کنند. عکاس آلمانی که در ردیف اول نشسته است به سرعت شروع به عکس انداختن می‌کند. هنرپیشه‌ای با پوششی متفاوت، یقیناً سوژه مناسبی برای به تصویر کشیده شدن است. آهسته آهسته، واژه‌های فارسی فضا را در بر می‌گیرند.

زبانی بدون خط ‌کشیهای جغرافیایی

چترهای رنگی حالا دیگر باز شده‌اند. با این حال انگار برخی پیش ‌بینی بارش باران را نکرده بودند. دختر جوان آلمانی برای در امان ماندن از باران، شال بزرگ سبز رنگش را که به دور گردنش پیچیده، باز می‌کند و به روی سرش می‌اندازد. حالا دیگر او هم ظاهری شبیه به ظاهر هنرپیشه‌های نمایش پیدا کرده است.

گروشه (شخصیت اصلی داستان) لبه سن ایستاده است. میشل، کودک حاکم که گروشه جانش را نجات داده است، هنوز ناآرام است. گروشه سعی دارد تا با خواندن لالایی نوزاد را آرام کند. ظاهراً برای پسرک هشت، نه ساله‌ای که همراه با دوستانش به دیدن نمایش آمده است، تکرار کردن بلند واژه "لالایی" از دیگر واژه‌های فارسی که تا به اینجای نمایش به گوشش خورده است، آسان‌تر به نظر می‌‌آید.

صفحۀ دایره‌ای شکل گردان که گروشه بر روی آن ایستاده است، توسط هنرپیشه‌ها به نشانۀ سپری شدن زمان به گردش در می‌آید. در این میان آوای کمانچه و تار نیز از سمت دیگر صحنه که نوازندگان نشسته‌اند، بلند می‌شود. تماشاچیان این‌بار برای دیدن سازها سرک می‌کشند.

ازدواج اجباری تنها راهی است که از طریق آن، گروشه می‌تواند میشل را در نزد خود نگه دارد. راهبی که برای اجرای مراسم آمده، سعی دارد تا گروشه را راضی به انگشت زدن در دفتر ثبت ازدواج کند. با اینکه زبان برای تماشاگران ناآشناست، اما حرکات راهب باعث خندۀ جمعیت می‌شود. مگر نه اینست که زبان تئاتر جغرافیای خاصی ندارد؟

شب سفید هنر

آلمانی‌ها تنها تماشاگران این نمایش نیستند. ایرانیهای زیادی هم برای دیدن این تئاتر در این مکان جمع شده‌اند. وقتی که نوازندگان شروع به نواختن آهنگ "شد خزان" می‌کنند، یکی از همین تماشاگران ایرانی سعی می‌کند تا متن آهنگ را به ذهن بیاورد، تلاشی که نتیجه‌ای در بر ندارد. ۱۶ سال اقامت در یک کشور دیگر مدت زمان کمی برای از یاد بردن یک آهنگ نیست.

صحنه‌ای با بازیگری مهدی حسینی و بهار یداللهی
صحنه‌ای با بازی مهدی حسینی و بهار یداللهیعکس: DW/ Samira Nikaeen

رفته رفته نمایش به انتها می‌رسد. بر اساس رأی قاضی، میشل برای همیشه در نزد گروشه می‌ماند. همه چیز به خوبی تمام شده است و این بهانه‌ای است تا دفها به صدا درآیند. با نواخته شدن دف، تماشاگران کنجکاو می‌ایستند تا منشأ این صدای تازه را ببینند. همه به وجد آمده‌اند و همراه با ریتم نواخته شدن دف شروع به دست زدن کرده‌اند. گروه به شدت از سوی تماشاگران تشویق می‌شود. تشویقهای پیاپی آنها باعث می‌شود تا هنرپیشه‌ها چند بار به روی صحنه بیایند و نوازندگان هم ایستاده، شروع به نواختن کنند. خلیلی، کارگردان نمایش هم در کنار اعضای دیگر گروه قرار می‌گیرد. برق رضایت را می‌توان در چشمهای همه دید.

• هنرپیشگان نمایش:

شیوا مکی‌نیان، مهدی فرخانی، سعید قربانی، مهدی حسینی، سوده امیرخانی، بهار یداللهی، انیس مهمدی، احسان نجفی زاده، احسان اکلیلی

• نوازندگان:

مجتبی کرمی، مجید محیط، مهرداد طاهری، مجید رفیعیان اصفهانی، فرهاد عزیزی، شهاب نوروزی، بهنام زمانیان، محسن طاهرزاده و محمد بانی‌پور