1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

اسلام و سياست (گفتار چهارم): روشنفكران تجدد‌خواه مصر

۱۳۸۳ آذر ۱۵, یکشنبه

در گفتار هفته گذشته به معرفى رفاعه الطهطاوى، روشنفكر ترقى‌خواه مصرى سده نوزدهم پرداختيم. در اين گفتار نيز مى‌كوشيم برخى ديگر جوانب انديشه‌هاى تجدد دينى طهطاوى و ديگر همفكرانش را مورد بررسى قرار دهيم.

https://p.dw.com/p/A7UT

رفاعه طهطاوى در مدت اقامت پنجساله خود در پاريس به مطالعه آثار روشنگران فرانسوى، از جمله «ولتر»، «روسو»، «مونتسكيو»، «كندياك» پرداخت، به گونه‌اى كه در تحول فكرى وى مؤثر افتاد. وى با مطالعه آثار شرقشناسان و مصرشناسان فرانسوى با گذشته تمدن كشور خود آشنا شد و حس وطن‌پرستى در وى تقويت گرديد. وى از «وطن عربى» سخن مى‌راند، ولى منظور وى همبستگى در ميان كشورهاى عربى نبود. او بيشتر به تمدن مصر افتخار مى‌كرد و ناسيوناليسم مصرى را رواج مى‌داد.

طهطاوى پس از بازگشتش به مصر كوشيد آموخته‌هاى خود از جهان جديد، پيرامون مسائلى چون جامعه، حكومت و وطن را با زبانى عامه فهم كه زبان اسلامى بود، مطرح كند. وى در توضيح انديشه‌هاى نوآورانه خود به كلامى از قرآن و حديثى از پيامبر اسلام نيز استناد مى‌جست. او با ذكر برترى‌هاى فرهنگى غرب پيروى از تمدن غربى را توجيه مى‌كرد. در اثر اين تحولات فكرى، روزنامه‌نگارى در مصر رونق بسيار يافت، بويژه كه در پى ستمگرى‌هاى حكمرانان عثمانى شمار زيادى از روشنفكران مسيحى سوريه و لبنان نيز به مصر گريختند و كار مطبوعاتى خود را در اين كشور ادامه و گسترش دادند.

يكى ديگر از كسانى كه فرهنگ غربى را با ميهن‌پرستى مصرى درآميخت «يعقوب صَنّوع»، مشهور به «جيمز صنوعا» بود كه از پيروان «سيد جمال‌الدين اسدآبادى»، روحانى تجددخواه ايرانى بشمار مى‌رفت. صنوع كه از سنت‌هاى تربيتى يهودى و اسلامى هر دو بهره مى‌برد، زيرا كه از پدرى يهودى و مادرى ايتاليايى زاده شده بود، به سنت‌هاى اسلامى احترام بسيار مى‌گذاشت، ولى از سوى ديگر در ترويج انديشه‌هاى ترقى‌خواهانه تلاش مى‌ورزيد. صنوع دو انجمن مخفى بنام‌هاى «دوستان دانش» و «حلقه ترقى‌خواهان» را بنيان گذاشت كه انديشه‌هاى متجددانه سياسى را در ميان روحانيان، ارتش و دانشجويان رواج مىداد. وى پس از انتشار مقالاتى بر عليه دستگاه فاسد مصر و نفوذ روزافزون انگليس در مصر به اجبار راه تبعيد در پيش گرفت و به فرانسه مهاجرت كرد و تا پايان عمر در اين ديار بسر برد. او ستايشگر فرهنگ فرانسه و مخالف سرسخت سياست استعمارى انگليس بود و در تبعيدگاه خود دست از كار مطبوعاتى نكشيد.

صنوع به همبستگى و يگانگى تمامى مردمان عرب و همكارى و تفاهم متقابل ميان مسلمان كشورهاى عربى و مسيحيان و يهودى‌هاى ساكن اين كشورها اعتقاد داشت و در جهت تساهل و روادارى تبليغ مى‌كوشيد.

در اين ميان كشورهاى اروپايى نفوذ مالى و اقتصادى خود را در مصر گسترش داده بودند. با بركنارى خديو اسمعيل به فرمان سلطان عثمانى، دو كشور استعمارى انگلستان وفرانسه با پشتيبانى از «توفيق» پسر «اسمعيل» وى را به قدرت رساندند. «توفيق» نيز همانند پدر از محبوبيت در ميان مردم بى‌بهره بود و حمايت كشورهاى اروپايى از توفيق منجر به اتحاد سه جنبش اجتماعى عليه استبداد و سياست استعمارى اروپا شد كه عبارت بودند از: جنبش ميهن‌پرستان و استقلال‌طلبان، جنبش مخالفان استبداد كه خواهان حكومت ملى و مشروطه بودند و جنبش نظاميان كه راه رهايى از قيمومت افسران ترك و چركسى را در پيش داشتند.

بدين گونه جبهه ملى گسترده‌اى از مخالفان استبداد و استعمار پديد آمد كه رهبرى آن را افسرى ميهن‌پرست بنام «عرابى پاشا» برعهده داشت. با انتصاب «عرابى پاشا» به وزارت جنگ، دولت استعمارى انگليس حضور او را خطرى براى منافع مالى خود در مصر دانست و در سپتامبر سال ۱۸۸۲ ميلادى اسكندريه را بمباران و سپس تمامى مصر را متصرف شد. از اين تاريخ به بعد امپراتورى بريتانيا به نماد منافع ضد‌ملى در مصر بدل شد. ولى از سوى ديگر همين تسلط انگلستان بر مصر به گسترش فرهنگ و انديشه تجدد يارى رساند و يورش به فرهنگ سنتى در مصر را در پى آورد.

در گفتار بعدى به انديشه‌هاى روشنفكر مصرى «شبْلى شُمََيِّل» و فكر جدايى دين از سياست خواهيم پرداخت.

داود خدابخش

با اقتباس از منابع زيرين:

­ آلبرشت متسگر: اسلام و سياست (به آلمانى)

­ حميد عنايت: سيرى در انديشه سياسى عرب

­ آلبرت حورانى: تاريخ مردمان عرب (به آلمانى)