از "مهار جنبش دوم خرداد" تا ابهامهای "جنبش سبز"
۱۳۹۱ خرداد ۲, سهشنبه
دوم خرداد سال ۱۳۷۶ محمد خاتمی در انتخابات ریاست جمهوری با اکثریت آرایی که تا آن زمان بیسابقه بود پیروز شد. او ۱۲ سال بعد برای بر سر کار آمدن میرحسین موسوی که "نخست وزیر دوران امام" خوانده میشود وارد مبارزات سیاسی شد. جنبش اعتراضی به نتایج اعلام شدهی انتخابات سال ۸۸، موسوم به "جنبش سبز"، فصل تازهای در سه دهه حکومت جمهوری اسلامی گشوده است.
عدهای میگویند این جنبش ادامهی حرکتهایی است که هدف آنها اصلاح ساختار سیاسی جمهوری اسلامی است؛ عدهای نیز معتقدند جریان موسوم به "جنبش سبز" یک حرکت اعتراضی گسترده است که مطالباتش مستلزم تغییر بنیادهای حکومت جمهوری اسلامی است.
اصلاحاتی که نهادینه نشد
"توسعه سیاسی" شعار محوری خاتمی در دوران نخست ریاست جمهوری بود. او اعتقاد داشت در قالب نظام سیاسی جمهوری اسلامی میتوان به حاکمیت قانون و گسترش آزادیهای فردی و اجتماعی دست یافت و پایههای مردمسالاری را استوار کرد. مفاهیم اصلاحطلبی و اصلاحطلبان از همین دوران وارد ادبیات سیاسی ایران شد.
در دوران خاتمی فضای سیاسی جامعه ایران اندکی باز شد و دستکم فعالیت مطبوعاتی که به این بخش از حاکمیت تعلق داشتند رونق گرفت. با این همه اغلب تلاشها برای نهادینه و قانونی کردن اصلاحات بینتیجه ماند. یکی از آشکارترین نمونهها طرح تغییر قانون مطبوعات بود که با مخالفت صریح رهبر جمهوری اسلامی علی خامنهای از دستور کار مجلس ششم حذف شد.
منتقدان میگویند نهادینه نشدن تدبیرهایی که خطر بازگشت به استبداد را منتفی کند مرزهای اصلاحطلبی دوم خردادی را آشکار کرده است. بر اساس این نظر که در میان حامیان جنبش سبز طرفداران فراوان دارد محافظهکاران حکومت جمهوری اسلامی جز با فشار جنبش اعتراضی حاضر به پذیرش اصلاحات واقعی نمیشوند.
"مهار اصلاحطلبان" و "کودتای انتخاباتی"
حمیدرضا جلاییپور، مدیرمسئول روزنامههای توقیف شدهی جامعه و نوسازی در گفتوگو با پایگاه اینترنتی "تاریخ ایرانی" میگوید «اصلاحطلبی دوران خاتمی ظرفیت مردمسالاری را در جامعه ایران بالا برد ولی خاتمی و سایر اصلاحطلبان (بهخاطر مخالفت قاطع محافظهکاران) نتوانستند مطالبات اصلاحطلبانه جامعه را به قانون تبدیل کنند. لذا جنبش اصلاحات در دورهی او پیروز نشد اما سرکوب هم نشد، بلکه مهار شد.»
مهار جناح اصلاحطلب حکومت رفته رفته به حذف آنها از قدرت سیاسی انجامید. منتقدان میگویند جناح اقتدارگرایان از مجلس هفتم به این سو "انتخابات مهندسی شده" را وسیلهی کنار گذاشتن اصلاحطلبان کرده است. اوج این اقدامها انتخابات ریاست جمهوری در سال ۸۸ محسوب میشود که معترضان آن را "کودتای انتخاباتی" میخوانند.
راهبرد اصلاحطلبی و تعامل با حکومت
دو نامزد معترض انتخابات سال ۸۸، میرحسین موسوی و مهدی کروبی گرچه خود را اصلاحطلب میدانند برخلاف رویهی پیشین رهبران این جناح از پذیرش نتایج اعلام شدهی انتخابات که خامنهای مهر تایید بر آن زد خودداری کردهاند. برخی از تحلیلگران میگویند ایستادگی آشکار در برابر "اوامر ولی فقیه" و به رسمیت نشناختن انتخاباتی که ارگانهای حکومتی آن را قانونی میخوانند فراتر رفتن از مرزهای اصلاحطلبی است.
عباس عبدی، از نظریهپردازان مشهور اصلاحطلب در یادداشتی که ۲۸ فروردین ۱۳۹۱ در وبسایت شخصیاش منتشر شد ضمن انتقاد به شیوههای مبارزه منسوبان به جنبش سبز، از جمله تحریم انتخابات پیشنهاد "بازگشت به راهبرد اصلاحطلبی" را مطرح میکند. عبدی که مشاوره مهدی کروبی را در سال ۸۸ بر عهده داشت مینویسد «موازنه قوای لازم میان حکومت و منتقدانش، برای رسیدن به یک تعامل و تفاهم سازنده برقرار نیست.»
«رویارویی با نظام و رهبری»
اکبر گنجی جنبش سبز را پیامد ناخواستهی انتخابات سال ۸۸ میخواند و معتقد است مطالبات این جنبش با دیدگاه اصلاحطلبان که همیشه خود را جزیی از حکومت خواندهاند و "هیچ برنامهای برای رویارویی با نظام و قرار گرفتن در برابر رهبری" ندارند یکی نبوده است.
عبدی نیز میگوید راهبرد اصلاحطلبانه فراهم آوردن زمینهی تعامل با حکومت است: «اگر منتقدین نیز ایده و اراده مشخص خود را بهصورت تعریفشده روی میز بگذارند، و مجموعه نیروها را در اطراف خود بسیج کنند (که همه را میتوانند) بهزودی بهحدی از توازن قوا خواهند رسید که از موضع اصلاح طلبی با کلیت حکومت به تعامل برسند.»
او میگوید باید از هر اقدامی که توجیهی برای سرکوب در اختیار حکومت قرار دهد پرهیز کرد و به این ترتیب حرکتهای اعتراضی که با عنوان جنبش سبز شکل گرفته اصلاحطلبانه نبوده است: «مهمترین اقدامی که باید انجام داد مقابله با قدرت سرکوب نیست، بلکه بلاموضوع کردن این قدرت است» و «کاهش هزینههای مشارکت سیاسی، هدف اصلی هر جنبش اصلاحی است. باید بهگونهای رفتار کرد که مشارکت سیاسی برای مردم نیازمند شجاعت نباشد.»
اصلاحطلبی و اصلاحطلبان
برخلاف نظر عبدی شمار زیادی از اصلاحطلبان جنبش سبز را ادامهی حرکتهایی میدانند که از دوم خرداد سال ۷۶ شکل گرفته است. ملیحه محمدی، روزنامهنگار در مقالهای با اشاره به نظرات عباس عبدی "جنبش سبز را یکی از نشانههای ماندگاری و تأثیرگذاری جنبش اصلاحات" معرفی میکند و معترض است که او بازگشت به اصلاحات را "در روی گرداندن از جنبش سبز میبیند."
ظاهرا یکی از ابهامهای مهم به تعریف ماهیت جنبش سبز مربوط میشود. از سال ۸۸ به این سو گروهها و افرادی با تمایلات سیاسی گوناگون و هدفهای مختلف و بعضا متضاد خود را جزیی از این جنبش معرفی میکنند. این طیف الزاما در پی حفظ و اصلاح ساختار سیاسی جمهوری اسلامی نیست.
از سوی دیگر گروههایی که در پانزده سال گذشته به عنوان اصلاحطلبان شناخته میشوند یک جریان سیاسی درون حکومت کنونی ایران هستند که رفته رفته کمتر به بازی گرفته شدهاند. برخی معتقدند میان اصلاحطلبان به عنوان یک جریان سیاسی و یکی از جناحهای حکومت جمهوری اسلامی با اصلاحطلبی به عنوان حرکتی ضد استبدادی و طرفدار دموکراسی که بیش از یک قرن سابقه دارد باید تفاوت قائل بود.
حد و حدود اصلاحطلبی
خاتمی حضور در انتخابات نهمین دورهی مجلس را به فراهم آمدن چند پیششرط از جمله باز شدن فضای سیاسی و آزادی معترضان به نتایج اعلام شدهی انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ وابسته کرده بود. او بدون فراهم شدن این شرایط در انتخابات شرکت کرد و علت آن را "برهم زدن نقشههای شوم تندروهای جریان حاکم" و "بازنگاه داشتن روزنههای اصلاح طلبی" خواند.
عباس عبدی میگوید باید در انتخابات شرکت کرد اما فعلا خارج از حاکمیت ماند: «اگر مسئولان میتوانند بدون حضور شما کار کنند پس بگذارید کارشان را بکنند، اگر نمیتوانند که به اعتقاد من نمیتوانند، یک جایی به شما رجوع میکنند و آن وقت شما میتوانید شروط خود را مطرح كنید.» برخلاف این نظر بسیاری از چهرههای شاخص اصلاحطلب از جمله میرحسین موسوی که همچون مهدی کروبی از پانزده ماه پیش در حبس خانگی به سر میبرد از شرکت در رایگیری خودداری کردهاند.
جنبشی که دوم خرداد ۷۶ آغاز شد هرگز خود را در تقابل با حکومت جمهوری اسلامی تعریف نکرده و اعتقاد دارد در بدترین حالت باید با خروج موقت از حاکمیت منتظر زمان مناسب بود. این جریان مشکل میتواند با خواستههایی که زیر عنوان جنبش سبز مطرح میشود همراهی کند. در این میان محمد خاتمی به عنوان رهبر جنبش دوم خرداد حد و حدود وابستگان و معتقدان به این جناح را کمابیش ترسیم کرده است.