1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

از درگذشت یوهان ولفگانگ گوته ۱۷۵ سال گذشت

۱۳۸۶ فروردین ۱۲, یکشنبه

گوته که خود در آغاز، زیر تأثیر جنبش شرقگرایی ادیبان غربی بود، بعدها از اثربخشان این جنبش گردید. او بسیاری از سرایندگان و نویسندگان را با دیوان غربی ـ شرقی‌اش به سوی ادبیات شرق کشاند.

https://p.dw.com/p/ABTw
عکس: AP

نگارندگان تاریخ هنر و ادب نوشته‌اند که صدمین سالگرد تولد گوته، تنها با شرکت تعداد اندکی از ادیبان زمان برگذار شد. درحالیکه ۱۰ سال بعد از آن، در صدمین سالگرد تولد شیلر، برنامه‌ها و نشستهای بسیاری در ساسر آلمان آن وقت برگذار گردید. براستی چرا؟ شاید چون گوته پیش از آنکه یک اندیشمند آلمانی باشد یک جهانوند بود. پیش از آنکه به یک مکتب ویژه وابسته باشد یا از سبک بخصوصی پیروی کند، پیوسته به شیوه‌های گوناگون می‌نوشت و می‌آفرید. شاید چون کمتر رشته‌ی ادبی و علمی‌ای بود که دل و فکر این تلاشگر دوران را به خود مشغول نساخته بود؟

گوته، افزون بر آثار ادبی، در رشته‌های فیزیک، شیمی، معدنشناسی و چند رشته دیگر نیز جستجو کرده و قلم زده است. هرچند تئوری رنگهای او که بر پایه‌ی آن سفید را نابترین رنگ می‌انگشت، مورد توجه دانشمندان این رشته واقع نشد، ولی همین اثر هم، نبوغ و تلاش پیگیر او را، در جستجو و یافتن نکته‌های تازه به خوبی نشان می‌دهد.

اگر کمیت ملاک و مقیاس پرکاری و پرباری یک نویسنده به شمار می‌آمد، باز باید گوته را در مرتبه‌ی نخست نام می‌بردیم. مجموعه‌ی آثار او در ۱۴۳ جلد چاپ و منتشر شده است. اهمیت کار و آثار او، اما از تألیف ها و تحقیق هایی روشن میشود که تا به امروز در این باره ثبت و نشر شده اند. کتابنامه هایی که در بنیاد گوته نگهداری میشوند، تا کنون ۸۰ هزار عنوان درباره‌ی او و آثارش را ذکر کرده‌اند. به این حساب از ۱۷۵ سال پیش تا به حال، دستکم هر روز ۱ کتاب یا مقاله درباره‌ی گوته نوشته و منتشر شده است.

یوهان ولفگانگ گوته در سال ۱۷۴۹ در خانواده‌ی مرّفهی در فرانکفورت زاده شد. در لایپزیگ حقوق خواند و دکترای خود را در این رشته از دانشگاه اشتراسبورگ گرفت. در ۲۶ سالگی به دربار والی وایمار”کارل اگوست” رفت و تا پایان عمر در این شهر ماند و سالیان زیادی در تماس یا خدمت حکومت آنجا به عنوان وزیر مشاور مشغول بود.

گوته در دوره‌ی نخست کار هنریش، زیر تأثیر جنبش توفان و تلاطم Sturm und Drang قرار دشت و داستانها و نمایشنامه‌های عاطفی‌ای مانند گوتس برلیشینگن و اگمونت را نوشت. جنبش توفان و تلاطم، در برابر جنبش روشنگری آلمان، احساسات را در مقابل عقل برجسته می‌کرد. اهمیت این دوره از کار گوته در آفرینش رمانهایی چون رنجهای ورتر جوان بود که برای نخستین بار بازگفت ذهن قهرمان داستان را در رمان برجسته می‌کرد.

دوره‌ی دوم زندگی ادبی گوته، صرف آفرینش آثاری شد که بر پایه‌ی شیوه‌های ادبی کهن استوارند. در این دوره است که گوته جلد اول مشهورترین منظومه‌ی خود ”فاوست” را می‌آفریند. این اثر، تا پایان زندگی او با وی همراه است و حتا او یک ماه پیش از مرگش تغییراتی در جلد دوم آن داد.

گوته در دوره‌ی پایانی زندگی ادبیش، که می‌توان آغاز آن را با شکست و برکناری ناپلئون بناپارت همزمان دانست، جنبه‌ی بین المللی و حتا جهانی موضوعات ادبی را در آثارش برجسته می‌کند. در این دوره، از یک سو در برخی از آثارش جای پای خردگرایی عصر روشنگری را می‌بینیم و از سوی دیگر استحاله‌ی فرد در اجتماع و چهره‌ی عرفان شرقی را مشاهده می‌کنیم. در سال ۱۸۱۹ دیوان غربی شرقی را می‌نویسد. این همان کتابی است که گوته را در میان ادب دوستان ایرانی مشهور و محبوب ساخته است.

هنگامی که در میان ما سخن از گوته و حافظ می‌رود، گاه روشن نیست که ما به حافظ به خاطر گوته می‌بالیم یا برعکس. باید دانست که در سده ی ۱۹ میلادی، بسیاری از ادیبان اروپایی، به ادبیات شرق و به ویژه فارسی روی آوردند. ترجمه‌های ”روکرت” در آلمان، در خانه‌ی اغلب ادب دوستان یافت می‌شد و ترانه‌های خّیام بارها در فرانسه، انگلیس و آلمان به چاپ رسید.

گوته نیز، از این شور ادبی بی تأثیر و بی بهره نماند. سراینده‌ی سالخورده، که پیش از اینها هم آیه‌ای از قرآن را در داستان ”گوتس برلیشینگن” نقل کرده بود، به جستجو در آثار فردوسی و حافظ پرداخت و به قولی که برخی از تاریخنگاران نوشته‌اند، اندکی فارسی آموخت. گوته که خود در آغاز، زیر تأثیر جنبش ادب پروری شرق از سوی ادیبان غربی بود، بعدها از اثربخشان این جنبش گردید و بسیاری از سرایندگان و نویسندگان را با دیوان غربی ـ شرقی‌اش به سوی ادبیات شرق کشاند. شاید تکنیکهای ادبی شرق که تا آن زمان در اروپا ناشناخته بود، در اشتیاق مرد شمار یک فرهنگ آلمان به ادبیات فارسی بی‌تأثیر نبوده باشد. در دیوان غربی شرقی در جایی می‌گوید:

”حافظا، آرزو دارم از سبک غزلسرایی تو تقلید کنم. همچون تو، قافیه بپردازم و غزل خویش را به ریزه کاری گفته‌ی تو بیارایم. نخست به معنی اندیشم و آنگاه لباس الفاظ زیبا بر آن بپوشانم. هیچ کلامی را دوبار در قافیه نیاورم، مگر آنکه با ظاهری یکسان معنایی جدا داشته باشد. آرزو دارم همه‌ی این دستورها را به کار بندم تا شعری چون تو، ای شاعر شاعران جهان، سروده باشم”.