1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

ادبيات فارسی در غربت قسمت دوم

الهه خوشنام۱۳۸۳ آذر ۴, چهارشنبه

در برنامه ی پيش زير عنوان ادبيات فارسی در غربت گفتيم که محيط تازه يا کشور ميزبان، زبان بيگانه، فرار از خانه، هويت از دست رفته و برخورداری از دستاوردهای مدرن کشورهای غربی نه تنها در زندگی روزمره ی مهاجرين تاثيرگذار است، که بازتاب آن را در داستانها و اشکال تبديلی آن بخوبی می توان ملاحظه کرد. اما پرسش اين است که آيا اين نوع از ادبيات سبب شکوفاترشدن ادبيات ايران بطور کلی شده است، يا تنها به عنوان کوششی کم اهميت می تو

https://p.dw.com/p/A6IL
عکس: Billderbox

ان به آن نگريست.

نسيم خاکسار، نويسنده ی پيش و پس از انقلاب، مقيم هلند در پاسخ به ما به مسئله ی نشر و ميزان آن در خارج از کشور می پردازد و می گويد:

»می توانم بگويم هم آری، هم نه. می توان به حجم کثيری از کار اشاره کرد که در تبعيد از چاپ درآمده است. حالا به خرج خود نويسندگان يا با کمهای دولتی مهم نيست. بعد به انتظاری که از چاپ و کار اين همه کتاب می رود، بايد گفت نه. ولی می توان به بسياری از کارهای خوبی که در حيطه ی رمان، داستان کوتاه و نقد يا پژوهش در خارج از کشور منتشر شده است، اشاره کرد و گفت آری. اما در مجموع نمی توان تاثير ادبيات در تبعيد را در ادبيات ايران ناديده گرفت يا آن را کم اهميت دانست. نمونه اش همين چند کاری ست که توانسته در داخل کشور اجازه ی چاپ بگيرد. اگر سانسور برداشته می شد و کارهايی ديگری هم منتشر می گشت، آنوقت با يقين بيشتری می توانستيم در اين باره حرف بزنيم. بنابراين تا وقتی سانسور حاکميت در ايران مانع ورود ادبيات در تبعيد به ايران می شود و جلوی چاپ و انتشار عمومی آن را می گیرند، داروی در اين باره دشوار است.«

انتشار فراوان انواع کتب فارسی زبان که خاکسار بدان اشاره می کند، در واقع اشاره به وجود خوانندگانی ست که سبب انتشار هرچه بيشتر آثار هنری و تشويق نويسندگان آن در خارج از کشور می شوند. خوانندگانی که در دوران تبعيد نويسندگان پيش از انقلاب آنقدر شمارشان کم بود که بزرگ علوی، داستانويس تبعيدی ما در آن سالها گفته بود:

»به کنجی افتاده، می خواندم و می نوشتم و برگ ها را پاره می کردم. از همه مهمتر اينکه خواننده نداشتم. هر اثر من روشنای روز را نديده، گرفتار مرگ می شد. چه وحشتی!«

لعبت والا، شاعر و ترانه سرای قديمی مقيم انگلستان، اما نگاه ديگری به ادبيات در تبعيد دارد. او ضمن مروری به گذشته ی ادبيات سياسی در ایران از زمان انقلاب مشروطيت تا سال ۱۹۷۹ به ادبيات متعهد اشاره می کند. روشنفکرانی که در آن سالها بر هر نوشتار متعهدی صحه می گذاشتند و هر اثر درخشانی را اگر بويی از تعهد از آن به مشام نمی رسيد، مردود می دانستند. لعبت سپس به سالهای پس از انقلاب برمی گردد و دامنه ی نگاه خود را بر اين ۲۵ سال نيز می گستراند:

»می توان گفت ادبيات در تبعيد نوعی از ادبيات سياسی و به اصطلاح متعهد را گسترش داده است، که در ادبيات کلاسیک ما سابقه داشته است، ولی شعرای انگشت شماری به آن پرداخته بودند. از انقلاب مشروطيت به بعد دامنه ی شعر سياسی گسترش پيدا می کند و کم کم برای جامعه ی روشنفکر و شعرخوان شعر با مفهوم تعهد چنان آميخته می شود که هر چه جز شعر متعهد مردود بشمار می آيد. و البته اين تعهد در هر دوره ای با توجه به پرداختن اوضاع سياسی و اجتماعی بوده است همراه با پيامهای روشنگرانه. ادبيات در تبعيد سبب گسترش هرچه بيشتر ادبيات سياسی شده است و برشمار شاعران و نويسندگان متعهد افزوده است.«