اتهام مزدوری برای آمريكا به تعدادی از نويسندگان تبعيدی
۱۳۸۵ خرداد ۲۳, سهشنبهاين مقاله كه هفتهی گذشته در روزنامهی مصری ِ «الاهرام» به چاپ رسيد، از طريق اينترنت در شرايطی ميان ايرانيان تبعيدی پخش شد كه همزمان تظاهرات اعتراضیِ زنان در ميدان هفتِ تير تهران نيز از سوی تبليغگرانِ رژيم ايران، به عنوان حركتی از سوی زنان طبقهی متوسط و مرفه كه سرنخ شان به آمريكا بسته است محكوم شد.
آقای حميد دباشی معتقد است امپراتوری آمريكا علاوه بر ماجراجويیِ نظامی، «يك طرح ايدئولوژيك» (a blueprint for ideological agenda) نيز دارد تا تسلط جهانیاش را توجيه كند. به زعم اين استاد دانشگاه كلمبيا، امپراتوری برای جلب رضايت شهروندان در توجيه جهانگستریاش، به دو استراتژی نياز دارد: يكی ايجاد «فراموشی جمعی» (collective amnesia) نسبت به تاريخ معاصر، و ديگری نشاندنِ «حافظهی دست چين شده» (strategy of selective memory) كه به منظور تحميق، فقط بخشهای معينی از تاريخ را برمیگزيند و نشان میدهد. به عنوان نمونهای از استراتژی دوم، آقای حميد دباشی، موج كتابهای «خاطرات» را نام میبرد كه كه نويسندگان تبعيدشده از كشورهای اسلامی برای «بازار آمريكا» به زبان انگليسی نوشتهاند.
غالب خاطراتنامههای موفقِ تبعيدی در آمريكا از سوی زنانی نوشته شدهاند كه متعلق به طبقهی متوسطِ تحصيل كردهی شهریاند و از ديد منتقدانشان به «شيوه غربی» میانديشند و در جامعه ظاهر میشوند (آذر نفيسی، مرجان ساتراپی، رويا حكاكيان، گلاره آسايش، فيروزه دوما، افشينه لطيفی، آذر آريانپور ـ خواهر امير حسين ـ ، شكوه ميرزادگی و...). اين زنان سرگذشت خودشان را در متن تاريخ پس از انقلاب ايران نوشته و از فضای آن سالها و رفتاری كه با آنها و خانوادههایشان شده صحنههای زندهای ترسيم كردهاند.
اين زنان مدرن و متجدد شهری، دست كم از زمان تظاهرات زنان بیحجاب به فاصلهی كوتاهی پس از انقلاب ايران (به دفاع از روزنامهی «آيندگان») تا امروز، از سوی منتقدانِ بومیگرا يا اسلامگرا به عنوان اقليتی غرب زده و بیارتباط با مسايل اكثريتِ زنانِ جامعه محكوم شدهاند. فرهنگ و اخلاقيات آنها، از شيوهی آرايش و لباس تا طرز فكر و ادبياتی كه میخوانند (نويسندگان «مذكر سفيد پوست غربی» به جای نويسندگان بومی) ، به عنوان محصولات «وارداتی» و منطبق با منافع «غرب» محكوم شده و در مواردی كارِ فرهنگی شان نيز به عنوان «ذهنيت استعمارگر» (colonial subject) مورد بازخواست قرار گرفته است.
بنا به نوشتهی آقای دباشی، كتاب «لوليتا خوانی در تهران» مبلغ ادبيات انگليسی است، ادبياتی كه در شرايط حاضر برای امپراتوری آمريكا همان نقشی را بازی میكند كه پروژهی استعماریِ امپرياليسم بريتانيا در هند به سال ۱۸۳۵ بازی كرد و هدف آن شكل بخشيدن به قشری از روشنفكران بومی بود كه ظاهر و شكل و شمايل هندی دارند اما ذائقه و مغز و روحشان انگليسی است. آذر نفيسی مظهر اين قشر و يك «مأمور استعماری» (colonial agent) است كه میخواهد «مقاومت فرهنگی» مشروع مردم ايران را بی اثر كند.
آقای حميد دباشی مینويسد: «آذر نفيسی با يك تير سه نشان میزند: ۱) نفی و تحقيرِ سيستماتيك تمامیِ فرهنگِ مقاومت انقلابی در برابر تاريخِ استعمارِ وحشی؛ ۲) انجام اين كار توسط بركشاندن و برجسته كردن امپراتوریِ متجاوز؛ و ۳) همزمان تشويق نيروهای ارتجاعی در خود آمريكا كه جنگی تمام عيار را عليه اقليتهای مهاجر در دانشگاهها و جامعهی بزرگتر به راه انداختهاند.»
آقای حميد دباشی برای توصيف خانم نفيسی، نويسندهی كتاب «لوليتا خوانی در تهران» از واژهی informer استفاده میكند كه در زبان انگليسی به معنی خبرچين، جاسوس، خودفروش و مزدور است. به عقيدهی آقای دباشی او نمايندهی قشر «روشنفكران كمپرادور» است. روشنفكرانی است كه در آمريكا بیريشه شدهاند و به خدمت جنگِ روانی ـ ايدئولوژيك اين كشور (US ideological psy-op) درآمدهاند. در اثبات اين نظر، آقای دباشی حمايت «برنارد لوئيس» تاريخدانِ شرق شناس و استاد سابقِ اسلام شناسی را از كتاب «لوليتاخوانی» نام میبرد. برنارد لوئيس مشاور كاخ سفيد در حمله به عراق بود.
آقای دباشی برنارد لوئيس را «هامبرت لوئيس» خطاب میكند كه اشارهای است به راویِ كتاب لوليتا، شخصيتی تراژيك، مردی با فرهنگِ اليتِ اروپايی اما نامتعادل كه فريفتهی دختركی تازه پا به سن گذاشته میشود، او را میفريبد، و به تعبيری به او تجاوز میكند، و سرانجام خود قربانیِ اين وسوسه میشود. برنارد لوئيس و خانم نفيسی معادلِ همان «متجاوزانی» هستند كه از «شرق» يك تصوير خيالیِ دختر و پسرِ كم سال را دارند كه آمادهی بهره برداری جنسی مرد اروپايی و آمريكايی است. به زغم آقای دباشی، آمريكا به ويژه زمانی به چنين تصويری نياز دارد كه «سمبولهای مردانگیِاش»، يعنی برجهای دوقلو، در يازدهم سپتامبر نابود شدند.
برای اثبات اين نظر، آقای دباشی به تحليل عكس روی جلد كتاب میپردازد كه به عقيدهی او خود نشاندهندهی محتوای كتاب است. عكس روی جلد، دو دخترِ جوان حجاب دار را نشان میدهد كه در حال خواندن مطلبی هستند كه در ظاهر بايد كتاب «لوليتا» باشد. اما اصل عكس كه در ايران چاپ شده، در حقيقت دو دختر جوان را گرفته كه روزنامهی «مشاركت» را میخوانند و در پسزمينه نيز عكسی از محمد خاتمی رئيس جمهور وقت بر ديوار است. كتاب خانم نفيسی با حذف خاتمی و روزنامهی مشاركت، دو دختر جوان را به زعم آقای دباشی تبديل به لوليتاهای جوانی كرده كه آماج نگاههای تحريك شدهی غربی قرار میگيرند و حربهی آمادگیِ روانی برای تجاوز نظامی. آقای حميد دباشی در دانشگاه كلمبيا استاد ادبيات تطبيقی و ايران شناسی است و از زمره روشنفكرانی كه معتقدند ايالات متحده سرمايهگذاری زيادی را روی جذب و به خدمت گرفتن روشنفكران بومی آغاز كرده است.
عبدی كلانتری ــ برای بخش فارسیِ صدای آلمان ــ از نيويورك