آيا افغانستان آماده پذيرش دمكراسى است؟
۱۳۸۳ مهر ۲۲, چهارشنبه�ين مورد به بحث نشستهاند.
انتخابات رياست جمهورى در افغانستان برغم برخى نارسايىهايش از سوى بسيارى ناظران بينالمللى بعنوان گامى موفقيتآميز ارزيابى شده است: گامى پرمهم در جهتم رشد و توسعه در افغانستان، گامى عليه نيروهاى افراطى، گامى در مسير ايجاد ساختمان و اندامهاى دمكراسى. »كنراد شتلر« از مركز تحقيقات رشد و توسعه معتقد است كه اينها گامهايى بودهاند كه جامعه بينالملل مسير را برايش هموار كرده بودند:
”آنچه كه به روشنگرى دمكراتيك مربوط مىشود، بايد گفت كه كمتر در اين زمينه سرمايهگذارى شده است. بسيارى افغانها اصلا نمىدانند ميان پادشاه و رئيس جمهور چه تفاوتى است. آنها نمىدانند، ضربدر زدن روى برگههاى انتخاباتى به چه معناست. آنها حتى نمىدانند انتخابات چيست.”
بايد گفت، در بسيارى مناطق افغانستان مناسبات قبيلهاى حاكم است، بويژه در استانهاى دوردست و در فراسوى پايتخت كشور كابل. در اين مناطق جنگسالاران منطقه حاكم هستند. مردانى كه قدرت خود را مديون اعمال خشونتهايشان هستند. غنى قوسى، استاد دانشگاه هلموت اشميت متعلق به ارتش آلمان معتقد است كه مردم ترس از مقابله با اين جنگسالاران دارند:
”تا زمانى كه جنگسالاران افغانستان دستشان به خون آلوده است و رهبران افراطى مسلمان با شعارهاى ضد قانون اساسىشان بنام اسلام مردم را گمراه مىكنند، تا هنگامى كه اين قدرتطلبان بالقوه راه عقل و درايت را در پيش نگرفتهاند، افغانستان نخواهد توانست با توان خود بر روى پاهاى خود بايستاد و آرام گيرد.”
ولى در مورد قدرت جنگسالاران افغانستان ميان كارشناسان اختلافنظر هست. »برندت گلاتسر« كه هماكنون امدادگران توسعه و عمران را براى افغانستان آموزش مىدهد، معتقد است كه قدرت جنگسالاران در افغانستان در حال محو و نابودى است:
”آنها مانند غولهاى افسانهاىاند. از دور عظيمالجثهاند، ولى از نزديك قدرت چندانى در ايشان نمىبينى.”
ولى در كنار جنگسالاران افغانستان معضل ديگرى نيز وجود دارد. افغانستان از يك طيف گوناگون اقوام تشكيل شده است و اين در انتخابات رياست جمهورى كاملا مشخص شد. گلاتسر مىگويد:
”در كارزار انتخاباتى چهرهاى را نمىشد نام برد كه به نوعى يك سابقه ملى داشته باشد. همه آنها نمايندگان مناطق مختلف بودند كه منافع خاصى را نمايندگى مىكردند. تنها كسى كه نماينده منافع گروه خاصى نبود، حامد كرزاى بود. البته پشت سرش مىگويند كه او نماينده آمريكايىها و شركتهاى نفتى است. ولى تا آنجا كه من مىدانم، در نظر بسيارى از افغانها كرزاى بيش از همه نماينده منافع كشور افغانستان در كل خود است.”
غنى قوسى، از دانشگاه هلموت اشميت با اين نظر مخالف است:
”مردم در اين شرايط همگى با كرزاى هستند، ولى اگر آمريكايىها خارج شوند، به مخالفت با او برخواهند خواست.”
غنى قوسى نسبت به آينده افغانستان چندان خوشبين نيست. به عقيده او براى اينكه افغانستان زير فشار گروههاى مختلف قومى از هم فرونپاشد، به بيش از انتخاباتهاى دمكراتيك نياز دارد:
”اگر بتوان ارتشى ملى ايجاد كرد كه مركب از ۵۰ تا ۶۰ هزار نفر باشد، ارتشى كه بخوبى مجهز و مسلح باشد و اميران و سربازانش چنان رضايت داشته باشند كه بار ديگر از ارتش فرار نكنند، در آن صورت مىتوان در عمل سدى در برابر منافع گروهى و تهديد جنگسالاران ايجاد كرد. بايد چنان ارتشى باشد كه قادر به كنترل اين افراد گردد.”
و طبيعى است كه همزمان بايد دست به توسعه اقتصادى زد و با بيكارى به مبارزه برخاست. تنها در اين صورت است كه مىتوان در افغانستان طى سالهاى آتى نظامى دمكراتيك را پايهريزى كرد.اينكه چه زمان بتوان در افغانستان از يك نظام دمكراتيك با استاندارد غربى سخن گفت، اختلاف نظر هست. اختلافى از ۳۰ سال تا يكصد سال.