1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

آموزش سربازان آمريكايى براى مبارزه در عراق

۱۳۸۵ بهمن ۱۷, سه‌شنبه

سربازان آمريكايى قبل از اعزام به عراق و يا افغانستان به آموزش‌هاى ويژه و مخصوصى براى خدمت در اين دو كشور مى‌پردازند تا هم از نظر نظامى و هم از نظر فرهنگى با شرايط كشور محل خدمت خود آشنا شوند. مركز آموزشى فورت رايلى (Fort Riley) در ايالت كانزاس، يكى از اين مراكز است.

https://p.dw.com/p/A7Uq
عکس: AP

از بهار سال ۲۰۰۵ ميلادى ارتش آمريكا واحدهايى آموزشى خود را، موسوم به Military Trasition Teams به عراق و افغانستان اعزام كرد تا اين واحدها كه از يازده تا پانزده مرد جوان تشكيل مى‌شدند، سربازان آمريكايى مستقر در اين كشورها را هم از نظر نظامى و هم از نظر فرهنگى با شرايط محل خدمت‌شان منطبق سازند.

اين دوره آموزشى را افسران عراقى و افغانستانى نيز مى‌گذرانند تا هم همكارى با سربازان آمريكايى براى آنها آسان‌تر شود و با شيوه‌هاى مدرن مبارزه آشنا شوند و هم تجربيات خود را در مورد موقعيت جنگى در كشورشان به اطلاع نظاميان آمريكايى برسانند. از ماه‌هاى ميانى سال ۲۰۰۶ تصميم بر آن شد كه دوره‌هاى اوليه‌ى آموزشى در آمريكا برگزار شوند. گفتنى ست كه مركز آموزشى براى نظاميان ِ نيروى دريايى در كاليفرنياست، و نيروى زمينى و هوايى در مركز آموزشى فورت رايلى (Fort Riley) در ايالت كانزاس تعليم مى‌بينند.

در مركز آموزشى Fort Riley در ايالت كانزاس ، دهكده‌هايى ساخته شده‌اند كه شبيه دهكده‌هاى عراق هستند تا شرايط آموزشى تا حد ممكن به شرايط محل خدمت شباهت پيدا كند. سربازان قبل از اعزام به افغانستان و عراق ، ابتدا به اين مركز مى‌آيند و تعليمات لازم را مى‌بينند و پس از تاييد فرماندهان، دوره‌هاى آموزشى بعدى آنها در كويت و عراق ادامه مى‌يابد و بعد از پايان موفقيت آميز اين مراحل اجازه مى‌يابند تا به محل خدمت خود رفته و آغاز به كار كنند. زمان آموزش نظاميان كاملا مشخص نيست و مى‌تواند تا دو ماه طول بكشد.

۲۰۰۰ سرباز در مركز آموزشى حضور دارند و آموزش نظاميان از چند بخش مختلف تشكيل شده است. نيمى از دوران آموزش به مسايل امنيتى تخصص يافته است كه نشانگر اهميت اين بخش نسبت به ساير بخش‌هاى ديگر است. در بخش دوم به سربازان و افسران شيوه‌هاى مبارزه عليه شورشيان، آموزش فرهنگ منطقه و شيوه‌هاى رفتارى در اين كشور مسلمان و عرب زبان آموزش داده می‌شود.

سرهنگ ديويد سيگل (David Siegel) بر اين نظر است كه تمام كوشش آموزش‌دهندگان آن است تا شرايطى فراهم شود كه محيط آموزش كاملا شبيه محل ماموريت نظاميان باشد: ”ما اينجا افرادى رو داريم كه خيلى خوب عربى صحبت مى‌كنند و مى‌توانند شيوه هاى برخورد با مردم محلى رو به سربازا ياد بدن. مثلا ياد مى‌دن كه وقتى سربازى به يك شيخ عرب يا يك نفر روحانى برخورد كرد، بايد چه رفتارى داشته باشه. من خودم در سال هاى ۲۰۰۴ و ۲۰۰۵ در بغداد خدمت كردم و تعليماتى كه ما اينجا به سربازا و افسرا مى‌ديم، مى‌تونه همه روزه در بغداد به دردشون بخوره.”

تمرينات شروع مى‌شوند و سروان لمينگ بعد از پايان اولين تمرينات از عملكرد نظاميان عراقى ناراضى‌ست و اين نكته را پنهان نمى‌كند. مى‌گويد كه آنها نتوانستند با دقت به مراقبت منطقه بپردازند و آنگونه كه انتظار مى‌رفت، مراقب يكديگر باشند. البته سروان لمينگ مى‌كوشد تا انتقاداتش را نه به صورت خشن، كه با اشاره به شيوه‌هاى بهتر كردن عمليات گوشزد كند.

يكى از بخش‌هاى تامين امنيت، آموزش پزشكى به نظاميان است. سربازان در سالنى بزرگ حضور مى‌يابند و با عروسك‌هاى هم قد خودشان به تمرين مثلا بند آوردن خونريزى و يا پانسمان زخم عروسك مى‌پردازند. در سالن كوچكتر ديگرى نظاميان با انواع بمب‌هاى دست‌ساز آشنا مى‌شوند. بمب‌هايى كه بيشترين خطر را بخصوص در عراق براى سربازان آمريكايى بوجود آورده‌اند. آنها مى‌آموزند كه اين بمب‌ها چه شكل و چه فرمى دارند، چگونه مى‌توان آنها را مخفى كرد و در هنگام برخورد با كسى كه چنين بمب‌هايى حمل مى‌كند ، چه بايد كرد.

در جايى ديگر، برخورد با وسايل نقليه عمومى تمرين داده مى‌شود. در سالنى ديگر نظاميان مى‌آموزند كه ساختار هاموى (Humvee) يا زره پوش‌هايى كه سربازان آمريكا با آن در عراق به گشت مى‌روند، چگونه است و در صورت بروز خطر چگونه بايد خود و همكاران‌شان را از درون زره پوش برهانند.

گروهبان ديويد اسميت تا كنون چندين بار چنين حادثه‌اى برايش اتفاق افتاده و توانسته است جان خود را از مهلكه نجات دهد. او بر اين نظر است كه مهم‌ترين فاكتور براى آسيب نديدن، بستن كمربند ايمنى ست. در چنين شرايطى فقط امكان زخم‌هاى خفيف و حداكثر شكستگى پا وجود دارد ولى خطر جانى در كار نيست.

گروهبان ديويد اسميت بر اين نظر است كه همين كمربندهاى ايمنى اما مى‌توانند در شرايطى كه زره پوش ايستاده است و حادثه اتفاق مى‌افتد، خود به مشكلى بزرگ براى سرنشينيان زره پوش منجر شوند. او با اشاره به يكى از سربازانى كه در تمرين‌ها، در شرايط خطرناكى گرفتار آمده و سعى در خارج كردن خود مى‌كند، مى‌گويد: ”اولين اقدامى كه بايد در چنين شرايطى انجام بدی، باز كردن كمربند ايمنيه. می‌بينيد كه اين سرباز چطورى داره سعى مى‌كنه كمربندش رو باز كنه؟ هی! تو گير كردى توى كمربند. بايد اول كمربند رو باز كنی. آها، حالا مى‌تونى كمك كنى تا دوستات هم خودشون رو بيرون بكشن. آره، همين طور. آفرين جوونا، تمرين تون خيلى خوب بود،.”

در بخش بعدى كلاس‌هاى يادگيرى زبان و فرهنگ منطقه‌ى ماموريت قرار دارد. نظاميان در پشت كامپيوترهاى بسياى كه در يك سالن قرار دارند نشسته‌اند و جملاتى را كه مى‌شنوند، تكرار مى‌كنند و پاسخ سوالات داده شده را مى‌دهند.

در جايى ديگر يك برنامه‌ى كامپيوترى صحنه‌هايى را به نمايش مى‌گذارد كه سربازان همه روزه در محل ماموريت خود با آن روبرو مى‌شوند. يك غيرنظامى نزديك مى‌شود و از سربازان مى‌پرسد كه بيمارستان نزديك اين محل كجاست، يا فرمان به زبان عربى صادر مى‌شود كه خانه‌اى بايد تفتيش شود. و يا از بيننده برنامه كامپيوترى پرسيده مى‌شود كه راست، چپ، بالا و يا پائين به عربى چه مى‌شود.

در مجموع آموزش دهندگان برنامه‌ها سعى بر آن دارند كه نظاميان در عمل به همه‌ى موردها بپردازند و مشكلات روزمره در محل خدمت آينده‌شان را برطرف كنند. گروهبان ويلارييل (villareal) كه مسئول بخش زبان آموزشگاه پايگاه است اظهار مى‌دارد كه مطمئنا بعد از پايان دوره نظاميان زبان عربى را به خوبى صحبت نخواهند كرد و به خصوصيات فرهنگى در عراق آشنا نخواهند بود. او هدف اصلى اين آموزش‌ها چيز ديگرى ست: ”نظاميان در اين مدت ديد كلى‌اى از اسلام، از كشور و از فرهنگ اين كشور به دست ميارن. مسلمه كه اونا نمى‌تونن در اين مدت محدود زبان عربى رو ياد بگيرن. ما هم هدفمون همينه كه اصول اوليه رو به اونا ياد بديم.”

تمرين بعدى انفجار يك در است و نظاميان عراقى بايد بعد از كنترل در وارد محوطه‌اى شوند، هر يك در گوشه‌اى طورى مستقر شوند كه بتوانند يكديگر را نيز تحت پوشش خود قرار دهند.

سرتيپ كارتر هام، فرمانده آموزش نظاميان بعد از توضيح در مورد مفيد بودن اين آموزش ها در انتها به مشكلى بزرگ اشاره مى كند كه با آموزش برطرف نمى‌شود و آن مشكل سرپيچى از دستور است كه در ميان سربازان عراقى به وفور ديده مى‌شود. سرتيپ كارتر هام دليل چنين سرپيچى‌هايى را در تعلقات مذهبى و قومى سربازان جستجو مى‌كند.