آماجهای مشترک يک جنبش متنوع
۱۳۸۶ خرداد ۷, دوشنبهمنتفدان جهانیشدن چهرهها و ديدگاههای متنوعی دارند. از مدافعان محيط زيست و کليساها گرفته تا سازمانهای چپ و اتحاديههای کارگری را میتوان در ميان اين منتقدان مشاهده کرد. به رغم اين تنوع گرايش و نظر اما، يک آماج ميان همه منتقدان جهانیشدن مشترک است: مهار قدرت کنسرنهای بينالمللی و مشارکت بيشتر و موثرتر انسانها در سمت و سو دهی به روندهای جهانیشدن.
از خيابانهای سئاتل تا خيابانهای هايليگِندام
سال ۱۹۹۹ را به عبارتی میتوان سال برآمد چشمگير منتقدان جهانیشدن تلقی کرد. در اين سال شمار بزرگی از افراد و ابسته به اتحاديههای کارگری، ، جنبشهای کليسايی، مدافعان حقوق زنان، حاميان محيط زيست و … در شهر سئاتل آمريکا عليه کنفرانس سازمان تجارت جهانی دست به تظاهراتی گسترده زدند. اين کنفرانس هدفش ليبراليزهکردن بيشتر اقتصاد جهان بود.
تظاهرکنندگان شعار میدادند: " جهانیشدن بدون مشارکت ممکن نيست" و "جهان را نمیتوان حراج کرد". شکست کنفرانس سازمان تجارت جهانی از جمله به سبب مخالفتهای ابرازشده در همين تظاهرات بزرگ بود. از آن تظاهرات جنبش مخالفان و منتقدان جهانیشدن سربرآورد که هر سال به عنوان آلترناتيوی در برابر" همايش اقتصاد جهان " در داوس سوئيس، "همايش اجتماعی جهان" را در پرتو آلگره برزيل يا نقطه ديگری از جهان برگزار میکند.
جهانیشدنی که منتقدان میخواهند
جنبش منتقدان جهانیشدن به طور عمده اين ادعا را که جهانیشدن خود به خود صلح، آزادی ، رفاه و برابری برای همگان به دنبال میآورد، رد میکند و آن را يک دروغ بزرگ میخواند. به باور اعضای اين جنبش، از رهگذر جهانیشدن کشورهای به لحاظ اقتصادی ضعيف جهان، عرصه تاخت و تاز کنسرنها شدهاند، کنسرنهايی که از نظر آنها جز به سود بشتر نمیانديشند و حاصل فعاليتاشان در کشورهای توسعه نيافته جز فقر بيشتر اهالی و جز تخريب محيط زيست نيست. از طرفی در کشورهای پيشرفته و يا نسبتا پيشرفته نيز، جهانیشدن به باور منتقدان آن، موجی از حذف دستاوردهای اجتماعی و کاهش دستمزدها و حقوق کار را دامن زده است. کنسرنها و شرکتهای بزرگ اين اقدامات و سياستها ضداجتماعی خود را لازمه رقابتپذير ماندن خويش میدانند.
خواست منتقدان جهانیشدن اين است که حق تعيين سرنوشت برای همه ملتها از" دستبرد و تجاوز منافع کنسرنهای بزرگ" مصون بماند ، حداقلی از استانداردهای اجتماعی برای همگان تضمين شود و قراردادهای تجاری به سود کشورهای در حال توسعه تغيير پيدا کنند.
جنبش منتقدان میگويد جهانیشدنی را میخواهد که انسانها بتوانند به گونهای قویتر بر تصميمگيریهای سياسی تاثير بگذارند. اين جنبش، جهان گلوباليزهشده را تحت سلطه کنسرنهای چند مليتی میداند و معتقد است که در چنين جهانی تاثيرگذاری يادشده غيرممکن شده است. به باور بخش بزرگی از منتقدان جهانیشدن، اولين قربانی جهانیشدن دموکراسی و دومين قربانی هم محيط زيست است. به عقيده آنها آنچه که برای کنسرنها اهميت دارد تنها و تنها رشد و سود بيشتر است.
دو گروه يا بيشتر؟
در يک شِمای عمومی میتوان مخالفان و منتقدان جهانیشدن را به دو گروه تقسيم کرد؛ گروهی که معتقد است اقتصاد بازار اصلاحپذير و در حال حاضر بیبديل است و لذا بايد از طريق طرح ايدهها و پيشنهادها و بسيج عمومی برای تحقق آنها، جهانیشدن را سمت و سويی انسانی و عادلانهتر بخشيد. گروهی نيز اصولاً با وجود نظام بازار آزاد، عادلانهترشدن روندهای جهانیشدن را يک اتوپی میدانند.
کلاوس لگوی (Claus Leggewie)، سياستشناس صاحبنام آلمان و استاد علوم سياسی در دانشگاه ماربورگ است. او کتابی دارد به نام " جهانیشدن و مخالفانش". لگوی در اين کتاب مخالفان جهانیشدن را به ۵ گروه تقسيم میکند:
- چپهای معتدل تا تندرو جهانیشدن را از جنبه مناسباتش با عدالت اجتماعی به نقد و چالش میکشند.
- چپ آکادميک به نظر لِگِوی قسماً به ايدههای زيستمحيطی توجه نشان میدهد يا از منظر نقد مارکسيستی به جهانیشدن مینگرد.
- کارفرمايان اصلاحطلب و علاقهمند به مسائل اجتماعی هم یک گروه هستند که به نوشته لگوی آگاهی معينی نسبت به جنبههای منفی جهانیشدن دارند و مايلند که سرمايهداری را شکل و شمايلی سوسيالدمکراتيک ببخشند.
- دسته چهارم را لگوی، منتقدان دارای گرايشهای مذهبی می داند که میخواهند سنت اجتماعی و اصلاحی کليسا در روندهای جهانیشدن موضوع توجه و رعايت بيشتری قرار گیرد.
- آخرين دسته مخالفان جهانیشدن از نگاه استاد سياستشناس آلمانی، راستگرايانی هستند که دغدغه و نگرانیاشان ضعيفشدن مبانی دولت ملی است.
ورای گروههای عمده مطرح در جنبش منتقدان و مخالفان جهانیشدن، در سطوح محلی نيز محافل و جريانهايی را میتوان ديد که به انگيزههای صرفاً بومی و موردی دارای چنين گرايشی شدهاند.
قدرت در تنوع؟
هستند کسانی که تنوع و گونهگونی در جنبش منتقدان و مخالفان جهانیشدن را ضعف آن میدانند و همين عامل را علت محدود ماندن فعالیت آن به اقدامات واکنشی و عدم دستيابیاش به يک برنامه عمل موثر و قاطع تلقی میکنند. در سالهای اخير اما به نظر میرسد که جنبش يادشده در کنار برگزاری تظاهراتها و اقدامات اعتراضی، بيش از پيش به طرح پيشنهادات معين و مشخص برای اين يا آن عرصه روی آورده و راجع به نهادها و تصميمگيریهايی که به اين يا آن نحو به جهانیشدن مربوط میشوند، ايدهها و بديلهای خود را ارائه میکند. همين ايدهها و بديلها اينک سبب شده که هواداران و سودبرندگان جهانیشدن در شکل و شمايل کنونیاش نيز، کمتر بتوانند مخالفان جهانیشدن را ناديده بگيرند و يا به لزوم ديالوگ با آنها اذعان نکنند. لگوی نيز در کتاب خود فکر و عمل منتقدان جهانیشدن را جريانی اعتنابرانگيز در گفتمان سياسی ملی و بينالمللی توصيف میکند. به باور وی، برای مثال، امروز نگرانی و پيشبينی منتقدان در باره پيامدهای وخيم زيستمحيطی که جهانیشدن لجامگسيخته به بارآورده بيش از آن واقعی است که ناديده گرفته شود.