1. رفتن به محتوا
  2. رفتن به مطالب اصلی
  3. رفتن به دیگر صفحات دویچه وله

قندوز؛ جایی که اردوی آلمان وارد ماموریت جنگی شد

فلوریان وایگند۱۳۹۲ مهر ۱۵, دوشنبه

آلمانی ها پایگاه محلی خود در قندوز را به نیروهای امنیتی افغانستان سپردند. فلوریان وایگند، رییس بخش افغانستان دویچه وله در این تبصره ماموریت حدود ده ساله نیروهای آلمانی در قندوز را بررسی می کند.

https://p.dw.com/p/19ucw
فلوریان وایگند، رییس بخش افغانستان دویچه وله
فلوریان وایگند، رییس بخش افغانستان دویچه ولهعکس: DW/P. Henriksen

هر کسی که در رسانه ها کلمۀ "قندوز" را جستجو کند، همین چند نتیجۀ همیشگی را به دست می آورد: حمله بر دو تانکر نفت با 100 کشته، جنگ با طالبان، 54 سرباز کشته شدۀ آلمانی، "همکاری" دشوار و حتی ناکام با نیروهای امنیتی افغان...

توماس دیمیزیر، وزیر دفاع آلمان می گوید: "در این جا مأموریت حفر چاه های آب به مأموریت رزمی مبدل شده است". در یک جمله بندی شدیدتر چنین می توان گفت: اردوی آلمان در شمال افغانستان وجهه خود را به عنوان اردوی صلح از دست داده است.

این در حالی است که در آغاز، یعنی زمانی که اولین نظامیان آلمانی در خزان سال 2003 وارد قندوز شدند، فوراً چند قطعه زمین در مرکز شهر خریداری شد و اطراف آن به صورت موقت دیوار و سیم خار دار کشیده شد. دیده بانی این ساحات را نیروهای امنیتی افغان، که بسیار زود از بین مردم استخدام گردیدند، به دوش گرفتند. چیز دیگری بیشتر از این در نظر گرفته نشده بود، زیرا سربازان آلمانی به عنوان دوست، نیروهای آزادی بخش و مددرسانان عرصۀ بازسازی به آنجا آمده بودند. سربازان آلمانی هم بر این مأموریت خود واقف بودند و هم مردم افغانستان آنها را به همین دید می نگریستند. به زودی از یک "قندوز بسیار آرام و مطلوب" سخن گفته می شد.

وقتی از سال 2006 به بعد فشار از سوی طالبان در جنوب افغانستان بیشتر گردید، شورشیان تلاش کردند در منطقۀ آرام شمال مخفیگاه های خود را ایجاد کنند، و در این تلاش خود تا حدی موفق هم شدند. در این میان قطعات آلمانی مستقر در قندوز به قرارگاه دیگری، که با برج مستحکم بر فراز تپه ای در شهر قندوز ساخته شده بود، نقل مکان کردند. دیگر از "کندز آرام" سخنی به میان نمی آمد، زیرا قطارهای اردوی آلمان پیوسته هدف حملات قرار می گرفتند و در جنگ ها دخیل می گردیدند. در آلمان، برای اولین بار پس از جنگ دوم جهانی، از "سرباز کشته شده در جنگ" سخن به میان آمد. قطعات آلمانی برای اولین بار پس از سال 1945، به ابتکار خود شان به حمله آغاز کردند. عواقب این ابتکار عمل فاجعه بار بود، چنانچه در حملۀ هوایی در سال 2009 بر دو تانکر نفت، که به دستور اردوی آلمان صورت گرفت، شمار زیادی از افغان های ملکی کشته شدند.

این تصاویر در آلمان جنجال برانگیز شدند و سر و صداها را ایجاد کردند. "مأموریت قندوز" به یک نماد بحث های عاطفی و داغ پیرامون مفهوم و پذیرش مداخلات مسلحانۀ آلمان در خارج مبدل شد.

این بحث ها سبب گردیدند که دست آوردهای غیر قابل انکار و ده سالۀ قطعات آلمانی در قندوز و اطراف آن کاملاً به فراموشی سپرده شوند. احداث سرک ها، ساختن مکاتب و مراکز صحی، ایجاد تأسیسات آموزشی برای معلمان و 1600 دانشجو و اعمار یک فابریکه برای کانسرو سازی بادنجان رومی، شامل این دست آوردها اند. همچنان از تعلیم و آموزش پولیس و کسبه کاران نیز می توان نام برد. مددرسانان مأموریت های ملکی توسعه یی صدها پروژۀ خورد و بزرگ را در مشارکت با اردوی آلمان، و یا جدا از آن، اما با حمایت قرارگاه نظامی آلمان، عملی کرده اند. این قرارگاه خود به یک عامل ارزشمند اقتصادی در قندوز مبدل گردید.

اکنون این خدمات و دست آوردها با خطر مواجه اند. تنها افراد بسیار خوشبین به این باور اند که اکنون نیروهای امنیتی افغان بدون هیچ مشکلی می توانند نظم و امنیت را تإمین کنند. هرچند سازمان دولتی کمک های توسعه یی آلمان (جی آی زید) اعلام کرد که پس از بیرون رفتن قطعات آلمانی نیز به فعالیت های خود در افغانستان ادامه می دهد، اما این سازمان مجبور است در آینده خود را با شرایط زمان و قدرت حاکم در این کشور عیار سازد. زیرا طالبان روز به روز قدرت بیشتر می گیرند و هم اکنون برخی از نواحی اطراف شهر قندوز را تحت کنترول خود درآورده اند. از سوی دیگر قندوز اهمیت نمادین برای این به اصطلاح "جهاد طالبان" دارد، زیرا این شهر، پیش از مداخلۀ نظامی ایالات متحدۀ امریکا به دنبال حملات یازدهم سپتمبر 2001، مرکز اصلی طالبان در شمال افغانستان به شمار می رفت. اگر پس از بیرون رفتن قطعات آلمانی از کندز باز هم طالبان در آن ولایت قدرتمند شوند، این تندروان را بیشتر نیرو بخشیده و سیگنالی برای افغانستان خواهد بود.

برگردان: صفی الله ابراهیم خیل