1. رفتن به محتوا
  2. رفتن به مطالب اصلی
  3. رفتن به دیگر صفحات دویچه وله

نسل ۸۹ ايران

۱۳۸۸ آبان ۱۸, دوشنبه

رنگ چشم هاي سيمين همانند چادر سرش سياه است‌، او زير اين چادر، موهايش را به دقت پنهان داشته است.

https://p.dw.com/p/KRI8
چند تن از داشجویان ایرانی در تهرانعکس: DW / Roshanak Zangeneh

اين دختر بيست ساله در قهوه خانه ي لب سرك نشسته است و در حاليكه چاي مي نوشد، با كنجكاوي گشت و گذار عابرين را تماشا مي كند. او در تهران تحصيل مي كند و به فيلم هاي مستند علاقمند است. آنگاه كه از سيمين در باره ي آيت الله خميني سوال مي كنم، به فكر مي رود. سوال مي كنم كه او براي نخستين بار چه زماني متوجه اين مرد شده است كه اين چنين بر ايران تاثير گذار بوده است؟

”زماني كه من در صنف دوم درس مي خواندم، از طرف مكتب به گردش رفتيم. اول ما را به قصر سعد آباد بردند كه در آن شاه با خانواده اش زندگي مي كرد، بعد ما به خانه ي كوچك آيت الله خميني رفتيم.”

به نظر سيمين، اين گردش جزو برنامه ي حتمي مكاتب است كه هر ايراني يي بايد زماني در زندگي اش آن را تجربه كند. او مي گويد بيش از اين در باره ي آيت الله خميني نمي تواند چيزي بگويد، زيرا او خود انقلاب اسلامي را تجربه نكرده است و در خانه ي او نيز در آن باره هيچ گاهي صحبت نشده است:

”من سه خواهر دارم كه سن هاي همه شان از من بيشتر است. خواهر بزرگترم حتي ۱۷ سال بيشتر از من مسن تر است. آنها قصه مي كنند كه پيش ها همه چيز مشكل تر از حالا بود. آن ها مي گويند كه در ده سال اول انقلاب، فشار برمردم بسيار بزرگتر از حالا بوده است.”

اگر چه در خانواده ي سيمين كمتر در باره ي انقلاب اسلامي صحبت مي شود، اما رهبر مذهبي انقلاب فراموش نمي شود. سيمين در مكتب مي بايست رخداد ها و نام ها در رابطه با انقلاب را از حفظ مي آموخت. او در مراسم يادبود از سالروز انقلاب و سالروز وفات خميني، همواره داستان هاي مشابه را می شنید. رسانه هاي دولتي نيز غالباً در باره خميني گزارش مي دهند. سيمين مي گويد:

”وقتي من در برابر تلويزيون مي نشينم، به زودي برنامه هاي زاتلايت را مي گيرم. همه جا در ايران كه آدم مي رود، در دانشگاه، حتي در تكسي يا در بس، مردم از وضعيت امروزي در ايران شكايت مي كنند. در باره ي خميني كسي به ندرت حرف مي زند. فقط به مناسبت هاي معيني.”

به طور نمونه آنچه مربوط به حجاب مي شود. بسياري از زنان جوان كه در ايران بزرگ شده اند و در واقع نمي توانند غير آن واكنش نشان دهند، هميشه از حجاب شكايت مي كنند. آن ها سعي مي كنند تا حجاب را به نوعي از مود تبديل كنند: غير مقيدانه و باز تر در سر و روي شانه ها. اما سيمين در باره حجاب نظر خاص خودش را دارد:

”من با ميل حجاب به سر مي كنم، حتي در خارج نيز. من اين را خوش دارم. اين تصميم خود من است. اما من در همه موارد ديگر نيز خود تصميم مي گيرم. تا به اين وسيله ديگران برايم تعيين نكنند كه من چگونه خودم را در بيرون نشان دهم. به طور نمونه من با ميل بالا پوش كوتاه مي پوشم. اما زماني كه من با بالاپوش كوتاه در خيابان ظاهرمي شوم، همواره يك نوع احساس ناراحتي دارم.”

اين مربوط به خوش چانسي سيمين است كه آيا وقتي در خيابان با بالاپوش كوتاه در تهران ظاهر مي شود، ازطرف نيرو هاي انتظامي ايران متوقف نگردد. اما باوجود اين همه سيمين نمي تواند تصور كند كه در خارج زندگي نمايد. او در اين باره مي گويد:

”بعضي اوقات اين جا برايم واقعاَ خسته کن مي شود. اما من نمي توانم تصور كنم جاي ديگري زندگي كنم. اين جا وطن من است. هرسه خواهر من در لندن تحصيل كرده اند و دوباره به ايران برگشته اند. من نيز همين قصد را دارم. من نيز دوباره به وطنم برمي گردم.”

بسياري از ايراني ها زندگي دوگانه دارند. آن ها در عقب در هاي بسته، در حلقه ي خانواده و دوستان شان، موسيقي غربي مي شنوند، پارتي ها راه مي اندازند و در باره كشورش شان انتقادانه حرف مي مي زنند. در بيرون ترس و ممنوعيت ها حاكم است. اما انسان ها سعي مي كنند تا خود شان را با آن ها تطابق دهند تا خود شانرا از زير فشار بيرون كنند.

اما با وجود آن بعد از انتخابات مشاجره انگيز در اوايل تابستان بسياري ها تغيير كردند و واكنش نشان دادند. آن ها احساسات و نارضايتي هاي سركوب شده شان را از طريق ا عتراضات در خيابان ها انتقال دادند. سيمين نيز جرأت كرد تا در در اين اعتراضات شركت كند.

نوریان/مبلغ

ویراستار: آهنگ