1. رفتن به محتوا
  2. رفتن به مطالب اصلی
  3. رفتن به دیگر صفحات دویچه وله

محمود طرزي و تجدد در ادبيات

۱۳۸۵ تیر ۱۶, جمعه

محمود طرزي کارنامۀ پر برگ و باردارد. مردي کوشنده که هفت سال تمام، با حوصلۀ فراخ سراج الاخبار را انتشار داد؛ چندين کتاب را به فارسي دري برگرداند، جستار هاي علمي کرد؛ دست به سياست نظري و عملي زد؛ روزنامه نگاري کرد و شعر گفت.

https://p.dw.com/p/DH32
لطیف ناظمی نقاد ادبی ونویسنده این جستار
لطیف ناظمی نقاد ادبی ونویسنده این جستارعکس: DW

انديشۀ او منبعث از افکار سيد جمال الدين افغاني و جنبشهاي ميهن پرستانه و ملي گرايانۀ آن روزگار است و به عنوان آ دمي متجدد ميخواهد مخاطبان خويش را با دستاورد هاي تخنيکي و فن آوري غرب از يکسو و مظاهر اجتماعي آن سامان از سوي ديگر آشنا سازد.

طرزي را پدر مطبوعات کشور خوانده اند اما اورا بنيان گذار ادبيات تجدد اين سرزمين ميتوان خواند. او در ادبيات به گونه يي نو آوري باور دارد و راهي را کوبيده است که تا آن روزگار ديگران نکوبيده بودند و دست به بدعتهايي ميزند که در فرهنگ ادبي مان پيشينه نداشته اشت.

زمزمه هاي آزاديخواهي ، ميهن پرستي، مبارزه با ستم و استعمارو انديشۀ اتحاد و يکدلي رامضمون شعر ميسازد وچون به شعر زميني باور دارد زبان گفتاري را در شعر ميريزد و ديگران را نيز بدين ورطه ميخواند . واژگان فن آوري را در شعر رخصت حضور ميدهدو به بدايع و بدعتهايي از اين دست دل مي بندد.اگر نتوان ادعا کرد که او انقلابي را در مضمون شعر معاصر مان به راه انداخت اما ميتوان گفت که در درونمايۀ شعر معاصر ما تحول نوآييني راارمغان آورد و به چالش با ادبيات من گرايانه و موتيف هاي اشباع شدۀ آن برخاست.

طرزي هم شعر گفت و هم نظراتي را پيرامون شعر انتشار داد در واقع او در ادبيات معاصر ما باز هم از پيشقراولاني است که که به نظريه پردازي شعر دست يازيده است و تعريف شعر مشغول شده است و در اين امر نيزفضل تقدم با اوست.ولي اين سخن بدان معني نيست که ديدگاه هاي وي در نظرات ادبي يا بحثهاي زبانشناختي پذيرفتني باشد و نگاهش بر ماهيت شعر ژرفکاوانه.

طرزي در سال 1326 ه.ق. کتاب پراگنده را منتشر ساخت و وبخش دوم کتاب را « ادب در فن» يا محمود نامه ناميد و در آن 46 غزل رابر اساس حروف تهجي فراهم آورده بودکه مضمون آنها نه بر رسم ماسبق از عشق و شيدايي حکايت داشت ونه حديث هجران و وصال است.

ويژگي اساسي ادب در فن ، ستايش از رشد صنعت و پيدايي عناصر جديد تمدن است که چون درونمايۀجديد شعر قامت راست ميکند و شاعران وسخنوران به مبلغان ماشين و

فابريک استحاله ميشوندو صنعت و تمدن غرب ممودوح شاعران ميگردد.

طرزي هنوز قالب جديد کلامش را نيافته است و در همان قلب هاي کهن پيام تازه اش را ميريزد.

در کشور فرانسه نيز سالها پيش از طرزي سخن، دانشواژه هاي علم وتخنيک را در حوزۀ عاطفي شعر راه داده اند تا بدين سان همگامي و همرهي خويش را با کاروان ترقي وانمايند و ناقدان اين گونه شعر ها را ؛ شعر مقتضيات ناميدند.طرزي نيز در کتاب ادب در فن واژگاني چون موتر، ريل، الکتريک، شيميک، تلسکوب، تفنگ، مکرسکوب، ماشين ، پوليتيک، تلگراف، گرامافون، زنگوگراف، فيوز، بايقوتاژ و همانند آنها را بيدريغانه به کار ميگيرد.او ميداندکه ريختن چنين کلمات در شعر ناخوشايند است از اينرو

در مقدمۀ ادب در فن مينويسد:

« چه بايد کرد؟ عصر عصر فن،زمان زمان زمان کارو ترفي است؛ اگرچه من از جادۀ ادب خارج قدم نهاده ام ولي جناب رفيقم نيز ازجادۀ ادب به تمامها حرکت نکرده زيرا با

وجودي که تعلم ابتدايي اطفال چون نو نهال را در عهد گرفته ولي هزار افسوس که به عوض شهد زهر براي شان بار ميدهد .اگر از من هيچ فايده يي نرسدباز هم شکر ميکنم که خوانندگان خود را بر منهيات تشويق و ترغيب نميدهم.»

باري ، محمود طرزي را هم به سبب درونمايه هاي نوآيين و هم به علت نزديک کردن شعر به زبان عاميانه و کاربرد نظام واژگاني دگر سان ميتوان نقطۀ عطفي در شعر معاصرپارسي دري دانست و هرچند که نظم وي به گفتۀ مير غلام محمد غبار متوسط و افتاده تر است اما بايسته است که اورا پيشاهنگ شعر تجدد در کشور ما دانست