1. رفتن به محتوا
  2. رفتن به مطالب اصلی
  3. رفتن به دیگر صفحات دویچه وله

تبصره جنرال پیشین ناتو: ما افغانستان را تنها گذاشتیم

اِگون رامز/ ترجمه: نبیله کریمی الکوزی۱۳۹۴ مهر ۹, پنجشنبه

کندز باز هم به سرخط خبرها تبدیل شد. طالبان موفق شدند هرچند برای مدت کوتاهی مرکز این ولایت را تصرف کنند. آیا ماموریت نیرو های آلمان بیهوده بوده است؟ اِگون رامز، جنرال پیشین ناتو خطاهای غرب را تجزیه و تحلیل می کند.

https://p.dw.com/p/1GgSN
General a.D. Egon Ramms
اِگون رامز، جنرال پیشین ناتوعکس: DW/A. Drechsel

با تصرف کندز توسط طالبان این دیدگاه بسیاری‌ها که ماموریت نیروهای بین المللی در افغانستان بی فایده و بی ارزش بود، تایید گردید. اما این طور نیست، در این جا مسأله "ارزش" مطرح نیست. به ویژه وقتی که سربازان کشته شده و سربازانی را که در جسم و روح شان زخم برداشته اند، از نظر دور نداشته باشیم. درست این است که این ماموریت نتایج مورد انتظار پایدار را به ارمغان نیاورده است. این امر علل مختلف دارد.

نخست، توسعه غیرنظامی تا کنون از عملیات نظامی عقب مانده است. این امر انتظار می رفت و نیز در نتیجه گیری کنفرانس دوم افغانستان در بن در ماه دسمبر 2011 تایید گردید. به عنوان نتیجه این کنفرانس، مشخص گردید که حمایت از افغانستان در بازسازی ملکی تا 2024 ادامه پیدا می کند. اما پیش شرط این حمایت ملکی، تامین امنیت است. در ماه اکتوبر سال 2009، ماموریت آموزشی ناتو برای افغانستان آغاز شد. پس از آن آموزش پولیس و اردو نیز آغاز گردید. در مقابل، برنامه های آموزشی دوجانبه و بین المللی - مانند آلمان و ماموریت پولیس اروپا – محدود به مناطق شده است. زمانی که ماموریت آموزشی ناتو در اکتوبر 2009 همراه با تغییر در استراتژی ناتو به اجرا درآمد، دو ماه بعد از آن خروج اولین سربازان آیساف تا سپتمبر 2013 و پایان این ماموریت تا پایان سال 2014 اعلام شد.

خروج زودهنگام نیروهای بین المللی از افغانستان

تغییر استراتژی در سال 2009 و ماموریت آموزشی ناتو درست بود. آنچه اشتباه بود، اعلام خروج نیروها در این زمان و پایان ماموریت آیساف در پایان سال 2014 میلادی بود. در این زمان برای نیروهای خود ما نیز وقت کافی برای اجرای دستور جدید داده نشد و همزمان به طالبان علامت داده شد که شما باید انتظار خروج نیروهای بین المللی باشید. از طرف دیگر موفقیت ماموریت بازسازی افغانستان که تا سال 2024 ادامه پیدا می کند، وابسته به وضعیت امنیتی در این کشور است، امنیتی که تا پایان سال 2014 توسط آیساف و بعد از آن توسط نیروهای امنیتی افغان باید تضمین می شد. در بخش سیاسی بارها تاکید گردیده است که "بدون امنیت بازسازی ممکن نیست و بدون بازسازی توسعه مثبت در افغانستان به نفع جامعه ممکن نیست." اما در عمل طور دیگری اقدام شده است.

کندز یگانه شهر و یگانه منطقه ای نیست که طالبان در آن نفوذ پیدا کردند. پیش از این، طالبان در دیگر ولایات و ولسوالی ها نفوذ پیدا کرده اند که در آلمان جلب توجه نکرده است، زیرا در این مناطق آلمان فعالیت نداشته است. موسی قلعه در ولایت هلمند یک مثال دیگر است.

پیامدها: بحران پناهجویان

از دست دادن کندز و یا موسی قلعه برای بازسازی افغانستان چه مفهوم دارد؟ از ماه اپریل سال جاری به دلیل افزایش خطرات در مناطق اطراف کندز و همچنین درگیری های طویل المدت در ولسوالی چهاردره، خروج سازمان های بین المللی و غیردولتی از این مناطق آغاز گردید. بنابراین، بازسازی این مناطق در ولایت کندز محدود شده است. در این ولسوالی ها و ولایات هنوز هم امکان کاهش پروژه های بازسازی می رود. به طوری که به دلیل ناامنی به اهداف بازسازی نایل نخواهیم آمد و در نتیجه مردم یک چشم انداز مثبت برای یک آینده بهتر در افغانستان نخواهند داشت.

نتایج به دست آمده را می توان در حال حاضر در موج پناهجویان به سمت اروپا و دیگر کشورها مشاهده کرد. سیل پناهجویان افزایش می یابد و به ویژه از ولایت کندز شمار زیادی راه آلمان را در پیش خواهند گرفت. شمار زیادی از کندزی ها نیروهای بازسازی آلمان، پولیس و سربازان این کشور را تجربه و از آنها حمایت کرده اند. دوستی تاریخی افغانستان با آلمان از دهه بیست قرن گذشته، موج مهاجرین از افغانستان به آلمان را بیشتر حمایت خواهد کرد.

عدم پشتکار

اشتباه ما در کجا بود؟ ما یک تصمیم سیاسی داخلی گرفتیم که بر اساس آن به خروج نیروهای خود در سال 2013 شروع کردیم و نیروهای امنیتی افغان را تنها گذاشتیم. این کار زمانی صورت گرفت که نیروهای امنیتی افغان هنوز قادر به انجام عملیات منسجم و موفقانه علیه طالبان نبودند. علاوه بر این خروج نیروهای ما که بر مبنای یک تصمیم سیاسی داخلی صورت گرفت و باید از افغانستان تا پایان سال 2014 خارج می شدند و همچنین ماموریت بعدی که خیلی کوچک است، دست آوردهای کارهای سال های گذشته ما را با خطر مواجه ساخت.

باید همواره تاکید کرد که در اینجا ماموریت کلی برای افغانستان مطرح است و نه فقط ماموریت نظامی. در اینجا دو روی سکه مطرح است، به نوعی که ما حکاکی یک طرف سکه را حذف کردیم و در نتیجه سکه را به عنوان کل پیشکش کردیم. عواقب این را که ما پایداری سیاسی نداشتیم تا در افغانستان امنیت لازم برای بازسازی و یک زندگی ارزشمند برای مردمان این کشور تامین کنیم، می توانیم امروز در اروپا احساس کنیم.

حالا که در مورد ادامه ماموریت "حمایت قاطع" که از آغاز بسیار کوچک برنامه ریزی شده بود فکر می شود، باید این امر همچنین مطرح باشد. اگر ما می خواهیم که نیروهای امنیتی افغان با موفقیت در برابر طالبان ایستادگی کنند، پس ما باید این نیروها را در چنین یک موقعیت قرار دهیم. این کار می تواند بیشتر از آنچه باشد که ما فعلاً در افغانستان انجام می دهیم. اما مطمئنا یک خروج شتاب زده دومی در این راستا کمک کننده نخواهد بود.

عبور از قسمت بیشتر در این زمینه

بیشتر در این زمینه